رمان عشق ممنوعه استاد پارت 163 - رمان دونی

 

انگار پاهام به زمین چسبیده بود
قادر به حرکتی نبودم

حس بدی سراسر وجودم رو در برگرفته بود
حسی که پاهام رو به لرزه در آورده و نمیتونستم قدم از قدم بردارم
با نشستن دست مائده روی بازوم به خودم امدم

_حالت خوبه؟؟

اب دهنم رو به سختی پایین فرستادم

_نه….

_رنگتم پریده میخوای اقا رو صدا کنم ک….

توی حرفش پریدم و دستم رو بالا بردم
– نه لازم نیست !!

نگران گفت:

_پس برات چیکار کنم

درحالیکه هنوز نگاهم میخ پایین بودم
خطاب بهش گفتم:

_هیچی فقط برو پایین سر و گوشی آب بده ببین چه خبره
رد نگاهم رو گرفت

_ولی اگه آقا بفهمن بد میشه

_اینقدر درگیر و عصبی هست که متوجه تو نمیشه پس
زود باش

چشم پس تو برو تو اتاق استراحت کن

به دروغ لب زدم:

_ باشه

با پایین رفتنش از پله ها
تموم تنم گوش شد تا بشنوم اون دختره و آراد دارن درباره چی حرف میزنن

ولی هیچی نمیتونستم بشنوم
هم فاصلشون ازم زیاد بود هم اروم حرف میزدن

ولی از حرکات اروم آراد کاملا معلوم بود تا چه حد عصبی و کلافه س یکدفعه نمیدونم دختره چی بهش گفت که زد زیر گلدون کوچیک روی میز

با صدای برخوردش با زمین صدای فریاد بلندش بود که کل ساختمونو برداشته بود

_نمیتونی منو گول بزنی فهمیدی؟؟

دختره سمتش رفت
با گریه دستش رو گرفت و شروع کردن حرف زدن باهاش

ولی من حس میکردم نفسم بالا نمیاد تپش قلب گرفته بودم

من رو طلاق داده بود
و حالا چند روزی نگذشته بود که سر و کله این دختره پیدا شده اونم اینطوری و توی این حال

دیگه مطمعن شده بودم ک چیزی
بینشون هست همین هم باعث شده بود
حالم بد شه و به این حال و روز بیفتم

دست دختره رو پس زد
و بلند عصبی چیزی گفت که مات شدم

_ از کجا معلوم که داری راست میگی هاااا؟؟؟

چرخی دور خودش زد عصبی بلند اضافه کرد :

_من گول حرفای دروغین تورو نمیخورم پس بارو بندیلت رو جمع کن و زود از اینجا برو

دختره سمتش رفت و باگریه سعی کرد دستاش رو بگیره

که آراد بلند اسم حمید رو صدا زد :

_ حمیییید‌‌… بیا اینو از جلوچشمام دورش کن

نمیدونم حمید رو چند بار صدا زد که بالاخره نفس زنون وارد سالن شد

_جانم اقا؟؟

اشاره به دختره کرد و اروم چیزی گفت ک این رو دیگه نشنیدم

همین که حمید سمتش رفت و دستش رو گرفت با زور میخواست بیرونش ببره انگار دیوونه شده باشه

تکونی به خودش داد و بلند فریاد کشید :

_ چیه جناب شمس اینقدر بزدلی که
میخوای بچه خودت رو نادیده بگیری ؟؟؟

چی:/ این الان چی گفت؟؟!!
حس میکردم اشتباه شنیدم

گوشام زنگ میزد ک سرم به دوران افتاده بود
باورم نمیشد یعنی آراد با وجود من با این دختره|: رابطه داشته باشه ! /:

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان روابط
دانلود رمان روابط به صورت pdf کامل از صاحبه پور رمضانعلی

    خلاصه رمان روابط :   داستان زندگیِ مادر جوونی به نام کبریاست که با تنها پسرش امید زندگی می‌کنه. اونا به دلیل شرایط بد مالی و اون‌چه بهشون گذشت مجبورن تو محله‌ای نه چندان خوش‌نام زندگی کنن. کبریا به‌خاطر پسرش تو خونه کار می‌کنه و درآمد چندانی نداره. در همین زمان یکی از آشناهاش که کارهاش رو می‌فروخته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عزرایل pdf از مرضیه اخوان نژاد

  خلاصه رمان :   {جلد دوم}{جلد اول ارتعاش}     سه سال از پرونده ارتعاش میگذرد و آیسان همراه حامی (آرکا) و هستی در روستایی مخفیانه زندگی میکنند، تا اینکه طی یک تماسی از طرف مافوق حامی، حامی ناچار به ترک روستا و راهی تهران میشود. به امید دستگیری داریا دامون ( عفریت). غافل از اینکه تمامی این جریانات

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان به چشمانت مومن شدم

    خلاصه رمان :     این رمان راجب یه گروه خوانندگی غیرمجازی با چند میلیون طرفدار در صفحات مجازی با رهبری حامی پرتو هستش، اون به خاطر شغل و شمایلش از دوستان و خانواده طرد شده، اکنون او در همسایگی ترنج، دختری چادری که از شیراز جهت تحصیل در دانشگاه تهران آمده قرار گرفته با عقاید و دنیایی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آفرودیته pdf از زهرا ارجمندنیا

  خلاصه رمان :     داستان در لوکیشن اسپانیاست. عشقی آتشین بین مرد ایرانی تبار و دختری اسپانیایی. آرون نیکزاد، مربی رشته ی تخصصی تیر و کمان، از تیم ملی ایران جدا شده و با مهاجرت به شهر بارسلون، مربی دختری به اسم دیانا می شود… دیانا یک دختر اسپانیایی اصیل است، با شیطنت هایی خاص و البته، کمی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عقاب بی پر pdf از دریا دلنواز

  خلاصه رمان:           عقاب داستان دختری به نام دلوینه که با مادر و برادر جوونش زندگی میکنه و با اخراج شدن از شرکتِ بیمه داییش ، با یک کارخانه لاستیک سازی آشنا میشه و تمام تلاشش رو میکنه که برای هندل کردنِ اوضاع سخت زندگیش در اون جا استخدام بشه و در این بین فرصت

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
41 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
یاس
یاس
2 سال قبل

یا خدا این دیگه چی بود مزحرف دلم دیگه داشت دیونه شد به خدا
از دست نازی و اراد دیگه چجور رفتاری داره اخه خداااااا

الی
الی
2 سال قبل

بچمون چقد اب داره 😂😂😂🖕🏼
فرت ها فرت از هر دختر حامله میشه
دقت کردید تاالان۳تابچه تقریبا هم اندازه داره
معلوم نیس چند تا دیگه تو راه

علوی
علوی
2 سال قبل

ولی فکر کنم به دختره پول دادن گفتن برو خودت رو ببند به ریش یه بابایی به نام شمس
این شمس گیرش نیومده، خودشو بسته به نجم

N.s
N.s
2 سال قبل

ببخشید بخشیداااا مگه آراد چی هست که براش صف کشیدن ….
نازی احمقه پا شه فرار کنه از دست آراد
آراد هم اگه نازی رو دوست داشت همچین کاری نمی کرد ….
چقدرم کمه اندازه پارته…

ⓨⓔⓚⓣⓐ
ⓨⓔⓚⓣⓐ
2 سال قبل
پاسخ به  N.s

داره خودشو گردن اراد میندازه کره خر همشون دروغ میگنا اراد بچم یه بچه داره اونم از نازیه

گگگگ
گگگگ
2 سال قبل
پاسخ به  ⓨⓔⓚⓣⓐ

بچه شما متاسفانه زیادی هوله همه رو حامله میکنه 🤣

Mobina
Mobina
2 سال قبل
پاسخ به  N.s

آراد فر می‌کنه نازی خواهرشه که طلاق گرفتن وگرنه اسکل نبود اونم دوسش داره

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط Mobina
ساحل
ساحل
2 سال قبل
پاسخ به  Mobina

نمیدونم فکر میکنم طلاق نگرفتن حس میکنم این نقشه اراد بوده که مثلاً به ظاهر طلاق بگیره

هانی
هانی
2 سال قبل
پاسخ به  N.s

نازی اگه فرار کنه جایی رو نداره.نمیتونه برا بچش آینده ای بسازه وگرنه نظر منم همین بود .وقتی آراد نمیتونه تحمل کنه میره با یه دختر دیگه نازی نباید پایبندی بمونه

Elina
Elina
2 سال قبل

میگم تو این رمان چرا همه از آراد حامله میشن😂☹ اول مهسا بعد نازی و بعد این دختره 😂 باید منتظر باشیم ببینیم نفر چهارم کیه

شان
شان
2 سال قبل

این نویسنده تا ما رو کفن نکنه نزا ره تو قبر ولکن نیست
زنک تمومش کن این رمانو دیگههههههههه
هرکی پا میشه میاد تو رمان حاملست از این پسره
با راه های پیشگیری از بارداری اشناییت ندارید؟

N.s
N.s
2 سال قبل
پاسخ به  شان

🤣🤣🤣

منتظر پارت بعد
منتظر پارت بعد
2 سال قبل

وا تو کل رمان اراد یکیو حامله میکنه
اخرش باور کن اراد مجبور میشه با این ازدواج کنه
دختره هم سر زایمان میمیره
اینکه نشد خلاقیت اخه
حداقل یا پارت مثبت و پر انرژی بزارید

Arm
Arm
2 سال قبل

چرا پارت ۷۳ نیست می‌خوام بخونمش؟

neda
neda
2 سال قبل

حقته نازی احمق…
انقد کشش دادی یکی دیگ بچه رو میندازه تو بغل آراد… من بلاخره خودکشی میکنم از دس این رمان

انیسا
انیسا
2 سال قبل

این دیگه مسخره شد
حتما دیگه نازی و ول می کنه با این دختره عروسی می کنه
نازیم مجبور میشه بره‌ پیش امیر

ساحل
ساحل
2 سال قبل

مارو مسخره کردی یا خودتون؟
دیگه شورش رو در اوردین😬😬😬

Mahi
Mahi
2 سال قبل

یعنی داره شورش در میاد دیگه ، اَه ، چون ما هی با اینهمه ایراد دنبال میکنیم رمانتون رو فکر کردین میتونین هر کاری بکنین ، عه ، کل این پارت فقط صرف حرف زدن مائده و نازی شد ، انقدر نسبت به رمان بی اهمیت هستین که حتی خودتونم یادتون رفته فامیلی آراد رو نجم گذاشتین 🗿

Roghayeh
Roghayeh
2 سال قبل
پاسخ به  Mahi

فک کنم فامیل ناهید (مامان آراد) شمس بود
نمدونم بازم 😂 ولی ی شمس بود تو رمان/:

asma
2 سال قبل

فاطمه تروخدا بزار بعدی رو من فکرم داده مشغول میشه

asma
2 سال قبل

باید گرفت این مرد ها رو ………..

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط اسما اس
سسسس
سسسس
2 سال قبل

منم حاملم اقای نجم نه شمس😂

shyli
shyli
2 سال قبل
پاسخ به  سسسس

🤣🤣🤣خیلی خوب اومدی

مهرسا
مهرسا
2 سال قبل

واقعا خودتون خجالت نکشیدید همین یه ذره پارت را می‌گذارید چی فکر کردید در مورد کسایی که رمانتون را دنبال میکنند
بابا جمعش کنید این مسخره بازی رو

جیران
جیران
2 سال قبل

دیگه رمان خیلی داره الکی پیش میره تمومش کن بابا

هانی
هانی
2 سال قبل

مگه فامیلی آراد،نجم نبود؟!حالا مهمتر از بچه اینه که این دختره چرا بهش گفت جناب شمس

Helma
Helma
2 سال قبل
پاسخ به  هانی

فک کنم انقدر طولانی شده خود نویسنده ام یادش رفته چیا نوشته😐

Mobina
Mobina
2 سال قبل

خیلی مسخره شده😑

Fati
2 سال قبل

دیگه داره این رمان مسخره میشه چیه هرکی با آراد میشینه پامیشه حامله میشه
ول کنید بابا😒😐🤐

ساحل
ساحل
2 سال قبل
پاسخ به  Fati

بسکه فعاله و پشت کار داره بچم 😂😂

Roghayeh
Roghayeh
2 سال قبل
پاسخ به  ساحل

مادر ب فداش 😂🙌🏿

دسته‌ها
41
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x