رمان عشق ممنوعه استاد پارت 114

4
(1)

_چی شد خشکت زده بیا دیگه !!

با یه حرکت موهام رو دور دستم پیچیدم و‌ بعد از بستنشون پشت میز آشپزخونه نشستم

_چی‌ آوردی ؟؟

ظرف غذایی جلوم گذاشت

_نمیدونستم چی دوست داری برات کوبیده گرفتم

با عجله در جعبه اش رو باز کردم و همین که قاشق رو برداشتم و به سمت دهنم بردم بوش زیر دماغم پیچید و باعث شد بی اختیار عوقم بگیره

دستمو جلوی دهنم گرفتم و قبل اینکه همه جا رو به گند بکشم با عجله به سمت دستشویی یورش بردم و شروع کردم پشت سر هم بالا آوردن

لعنتی یعنی من باید تموم نُه ماه بارداری رو اینطوری بالا بیارم ؟؟
از فکر بهش لرزی به تنم نشست و درحالیکه دستای لرزونم رو دو طرف سنگ میگذاشتم بیشتر خم شدم

تموم مدت امیر با نگرانی پشت در ایستاده بود و صدام میزد ولی من نای برای جواب دادن بهش نداشتم

وقتی که دیگه هیچ چیزی توی معده ام باقی نموند که بالا بیارم با شدت چند مشت آب توی صورتم پاشیدم با نفس نفس سرمو بالا گرفتم

رنگم به شدت پریده و لبام از زور ضعف میلرزیدن چشمامو روی هم گذاشتم تا کمی حالم بهتر شه که تقه ای به در خورد و صدای نگران و عصبی امیر به گوشم رسید

_خوبی ؟؟ چرا درو روی خودت بستی هاا ؟؟

به سمت در چرخیدم و بازش کردم
همین که با حالی خراب توی چارچوب در قرار گرفتم با نگرانی قدمی جلو گذاشت و گفت :

_چی شدی ؟؟ این چه حال و روزیه که تو داری ؟؟

موهای چسبیده روی پیشونی خیسم رو کناری زدم و به دروغ لب زدم :

_هیچی نیست خوبم !!

زیر بازوم رو گرفت و به سمت مبلا کشوند

_بیا استراحت کن ببینم چت شد یکدفعه ؟؟

باهاش همراه شدم
نزدیک مبلا که رسیدیم یکدفعه با دیدن چیزی که روی مبلا بود چشمام گشاد شد و دستپاچه به سمت امیر برگشتم

با تعجب نگاهی بهم انداخت و گفت :

_چیزی شده ؟؟

دستپاچه لب زدم :

_نه !!

بازوم رو کشید

_پس بشین روی مبلا دیگه

میترسیدم به طرف مبلا برگردم و امیر بی بی چک رو ببینه اون وقت بود که گند کار درمیومد

برای جمع کردن اوضاع گیج و دستپاچه گفتم :

_نمیشه !!

فکر میکرد دیوونه شدم چون با تعجب نگاهش توی صورتم چرخوند یکدفعه دستش روی پیشونیم گذاشت و گفت :

_تبم که نداری پس چرا داری هزیون میگی ؟؟

نگاه ازش دزدیدم و با تعجب لب زدم :

_هزیون ؟!

_آره یعنی چی که روی مبل نمیشینم ؟؟

باید تا قبل اینکه گند کار دربیاد یه کاری میکردم نگاهم رو ازش دزدیدم و یکدفعه با چیزی که بخاطرم رسید یهویی دستمو به سرم گرفتم و گفتم :

_برام قرص سردردی چیزی میاری ؟؟

با نگرانی گفت :

_وایسا ببینم تو خونه اش چیزی پیدا میکنم یا نه !!

بعد گفتن این حرف ازم فاصله گرفت و به طرف آشپزخونه رفت با رفتنش تازه تونستم نفس راحتی بکشم

با عجله دور از چشمش بی بی چک رو برداشتم و بعد از اینکه دستمو به طرف یقه لباسم بردم و اون رو توی لباس زیرم پنهون کردم با خیال راحت روی مبل به انتظارش نشستم

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۵۱۵ ۱۷۲۳۵۰۰۹۵

دانلود رمان طعم جنون pdf از مریم روح پرور 0 (0)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان :     نیاز دختر شرو شیطونیه که مدرک هتل داری خونده تا وقتی کار براش پیدا بشه تفریحی جیب بری میکنه اما کیف و به صاحباشون برمیگردونه ( دیوانس) ازطریق یه دوست کار پیدا میکنه تو هتل تهران سر یه اتفاقاتی میشه مدیراجرایی هتل دستشه…
InShot ۲۰۲۳۰۲۲۶ ۱۲۴۶۳۴۱۷۸

دانلود رمان عاشقانه پرواز کن pdf از غزل پولادی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :   گاهی آدم باید “خودش” و هر چیزی که از “خودش” باقی مانده است، از گوشه و کنار زندگی اش، جمع کند و ببرد… یک جای دور حالا باقی مانده ها می خواهند “شکسته ها” باشند یا “له شده ها” یا حتی “خاکستر شده ها” وقتی…
IMG 20230123 235605 557 scaled

دانلود رمان معشوقه پرست 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :         لیلا سحابی، نویسنده و شاعر مجله فرهنگی »بانوی ایرانی«، به جرم قتل دستگیر میشود. بازپرسِ پرونده او، در جستوجو و کشف حقیقت، و به کاوش رازهای زندگی این شاعر غمگین میپردازد و به دفتر خاطراتش میرسد. دفتری که پر است از…
InShot ۲۰۲۳۰۲۱۹ ۰۱۱۶۴۵۸۳۷

دانلود رمان کفش قرمز pdf از رؤیا رستمی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :         نمی خواد هنرپیشه بشه، نه انگیزه هست نه خواست قلبی، اما اگه عاشق آریو برزن باشی؟ مرد قلب دزدمون که هنرپیشه اس و پر از غرور؟ اگه این مرد قلب بشکنه و غرور له کنه و تپش قصه مون مرد بشه برای…
رمان تابو

رمان تابو 0 (0)

4 دیدگاه
دانلود رمان تابو خلاصه : من نه اسم دارم نه خانواده، تنها کسی که دارم، پدرمه. یک پدر که برام همه کار کرده، مهربونه، دلرحمه، دوست داشتنیه، من این پدر رو دوست دارم، اون بهم اسم داد، بهم شخصیت داد، اون بهم حس انتقام داد. من این پدر رو می‌خوام…
IMG 20230123 235654 617

دانلود رمان التهاب 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     گلناز، دختری که برای کار وارد یک شرکت ساختمانی می‌شود، اما به‌ واسطهٔ یک کینه و دشمنی، به جرم رابطه با صاحب شرکت کارش به کلانتری می‌کشد…      
IMG 20230128 233828 7272

دانلود رمان برای مریم 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :         روایتی عاشقانه از زندگی سه زن، سه مریم مریم و فرهاد: “مریم دختر خونده‌ی‌ برادر فرهاده، فرهاد سال‌ها اون رو به همین چشم دیده، اما بعد از برگشتش به ایران، همه چیز عوض می‌شه… مریم و امید: “مریم دو سال پیش…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۰ ۱۵۳۹۲۱۳۶۸

دانلود رمان لهیب از سحر ورزمن 0 (0)

2 دیدگاه
    خلاصه رمان :     آیکان ، بیزینس من موفق و معروفی که برای پیدا کردن قاتل پدرش ، بعد از ۱۸ سال به ایران باز می گردد.در این راه رازهایی بر ملا میشود و در آتش انتقام آیکان ، فرین ، دختر حاج حافظ بزرگمهر مظلومانه قربانی…
اشتراک در
اطلاع از
guest

5 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
.
.
2 سال قبل

کی پارت بعد میاد ؟

R
R
2 سال قبل

توروخدا کی میخاد تموم شع
چرا انقد لفتش میدین… کی میره سراغ آراد…

مینو
مینو
2 سال قبل

یکم بیشتر بزار خب

خواننده رمان
خواننده رمان
2 سال قبل

بعد از دو روز همین چندتا خط؟!
همین هم نزاری سنگین تری

دسته‌ها

5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x