رمان ناسپاس پارت 11 - رمان دونی

 

من هاج واج نگاهش کردم و اون پوزخند زنان سمت تخت رفت.این آدم هر نیتی که از زدن این حرف داشت نیت سالمی نبود.اگه میخواست باهام شوخی بکنه که شوخی بدی بود.
اگه میخواست سر به سرم بزاره که بازم شخص بدی رو برای اینکار انتخاب کرد.
از کنارم رد شد و رفت سمت تخت.
چرخیدم سمتش و گفتم:

-بد کردم کتتون رو از اون عروس فراری گرفتم!؟هزارو یک فکر و خیالتون اشتباه بوده…من اینکارو کردم فقط بخاطر اینکه…

حرفمو برید و گفت:

-خب دیگه سخنرانی نکن.

اخم کردم و با لبهای آویزون گفتم:

-این اسمش توضیح برای رفع فکرهای غلط بود!

-توضیحت به درد من نمیخوره!

پسره ی خودخواه و خودشیفته.پشت چشمی نازک کردم و گفتم:

-پس لطفا لباس بپوش و بیا صبحانه بخور…اونجا همه منتظرن تو بیای!

یکم لوسیون به تنش زد و گفت:

-میام ..

با تذکر گفتم:

-یه وقت لخت نیایاااا…منظورم اینجوریه! یه چیزی تنتون کنید و بیاین!

چپ چپ نگاهم کرد و بعد پرسید:

-قبلا شاغل بودی!؟

نمیدونم چرا این سوال رو می پرسید اما خب منم حساسیت به خرج ندادم و جواب دادم:

-آره چطور مگه!؟

با طعنه پرسید:

-لابد معلم دینی عربی بودی!؟

منوجه طعنه و کنایه ی توی کلامش و حتی لحن تمسخر آمیزش شدم.بهم برخورد اما انگار باید با این آدم کنار میومدم در هرصورت گفتم:

-نخیررر!تو گل فروشی کار میکردم به یه سری دلایل شخصی که اصلا نیازی نمیبینم واسه کسی توضیح ببینم اخراجم کردن!

کش و قوسی به بدنش داد و گفت:

-خب حالا توضیح نمیخوام.دراز میکشم بیا منو ماساژ بده!

یا خود خدا! یارو اصلا تو باغ نبود! آخه چه تصوری از اینجا داشت.کم کم داشت باورم میشد اون فکر میکنه همچنان تو خارج از ایران داره وقت میگذرونه….من میگم لختی و پوششت رو رعایت کن اون میگه بیا منو ماساژ بده!

بازم با کلافگی گفتم؛

-واااای….میشه اینقدر منو حرص ندین؟ نه من ماساژورهستم نه اینجا تایلند…بعدشم…محرم و نامحرمی گفتن!

نشست رو تخت و پرسشی گفت:

-ساتو!؟

آهسته جواب دادم:

-بله!؟

خیلی جدی گفت:

-یا میای منو ماساژ میدی یاهم از حقوق این ماهت خبری نیست!

زور زور زور….مردهای ما سالیان سال بود که عادت داشتن به زنها زور بگن.اینم الان در نوع خودش یه زور بود.وقتی به من میگفت یا باید فلان کارو بکنم یاهم باید از خیر حقوقم بگذرم خب میشد زور دیگه.
با صورتی عبوس نگاهش کردم و گفتم:

-چرا این شرط رو میزاری!؟

تو همون حالت نشسته چندتا حرکت کششی انجام داد و بعد جواب داد:

-فرض کن میخوام ک*خول بازیاتو کنار بزاری! محرم و نامحدم دیگه چه شِریه…

باورم نمیشد ادمی که از دل تمدن و مثلا فرهنگ جهان اول اومده باشه همچین حرفی میزنه!با تاسف پرسیدم:

-اینکه من میگم بعضی کارها اشتباهن و راجبشون تذکر میدم شر و ور!؟؟

سرتکون داد و گفت:

-آره هست!

کنج لبمو خم کردم و گفتم:

-فکر میکردم اونوریا بیشتر به عقاید هم احترام میزارن اما ظاهرا اشتباه فکر میکردم

با جدیت گفت:

-سخنرانی نکن انتخاب کن…

نفس عمیقی کشیدم و گفتم:

-پس همون یک ماه حقوق رو کم کنید!

اینو گفتم و به سمت در رفتم.وقتی قدم برمیداشتم صداش رو میشنیدم که باخودش میگفت:

“دختره ی کله پوک ”

اهمیت ندادم و از اتاق رفتم بیرون.من آدمی نبودم که بخاطر پول دست به هرکاری بزنم.یه اینبارو از خیر حقوق گرفتن میگذرم تا ببینم بعد خدا چی میخواد!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان شاه خشت
دانلود رمان شاه خشت به صورت pdf کامل از پاییز

  خلاصه: پریناز دختری زیبا، در مسیر تنهایی و بی‌کسی، مجبور به تن‌فروشی می‌شود. روزگار پریناز را بر سر راه تاجری معروف و اصیل‌زاده از تبار قاجار می‌گذارد، فرهاد جهان‌بخش. مردی با ظاهری مقبول و تمایلاتی عجیب که.. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 3.5 / 5.

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دنیا دار مکافات pdf از نرگس عبدی

  خلاصه رمان :     روایت یه دلدادگی شیرین از نوع دخترعمو و پسرعمو. راهی پر از فراز و نشیب برای وصال دو عاشق. چشمانم دو دو می‌زند.. این همان وفایِ من است که چنبره زده است دور علی‌ِ من؟ وفایی که از او‌ انتظار وفا داشته‌ام، حالا شده است مگسی گرد شیرینی‌ام… او که می‌دانست گذران شب و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قصه موج به صورت pdf کامل از خورشید _ شمس

            خلاصه رمان:   موج به اجبار پدربزرگش مجبور است با فریاد، هم بازی بچگی اش ازدواج کند. تا اینکه با دکتر نیک آشنا شده و در ادامه حقایقی را در مورد زندگی همسرش می‌فهمد…     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تردستی pdf از الناز محمدی

  خلاصه رمان :   داستان راجع به دختری به نام مریم که به دنبال پس گرفتن آبروی از دست رفته ی پدرش اشتباهی قدم به زندگی محمد میذاره و دقیقا جایی که آرامش به زندگی مریم برمیگرده چیزایی رو میشه که طوفانش گرد و خاک بزرگتری توی زندگی محمد و مریم به راه میندازه… به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان در حسرت آغوش تو pdf از نیلوفر طاووسی

  خلاصه رمان :     داستان درباره ی دختری به نام پانته آ ست که عاشق پسری به نام کیارشه اما داستان از اونجایی شروع میشه که پانته آ متوجه میشه که کیارش به خواهرش پریسا علاقه منده و برای خواستگاری از پریسا پا به خونه ی اونها میذاره اما طی جریاناتی کیارش مجبور میشه که پانته آ رو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هایکا به صورت pdf کامل از الناز بوذرجمهری

  خلاصه رمان:   -گفته بودم بهت حاجی! گفته بودم پسرت بیماری لاعلاج داره نکن دختررو عقدش نکن.. خوب شد؟ پسرت رفت سینه قبرستون و دختر مردم شد بیوه! حاجی که تا آن لحظه سکوت کرده با حرف سبحان از جایش بلند شد و رو به روی پسرکش ایستاد.. -خودم کم درد دارم که با این حرفات مرهم میزاری روش؟

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
حنا بختیاری
حنا بختیاری
2 سال قبل

قشنگ بود

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x