«گابریل»

دستش را محکم در دست گرفته بودم ،

و به صدای ناله هایش گوش میدادم ،

باربارا همچنان مشغول زخم عمیقی بود که به قلب کاترین نفوذ کرده ،

از شدت عصبانیت بانگ کشیدم …

_ زود باش دیگه ، نمیبینی داره درد میکشه ! یه کاری کن !

_ اما … اما سرورم من تا به حال….

_ خفه خون بگیر و کارت رو بکن …

_ سرورم ایشون حالشون خوب نیست باید داخل یه جای گرم قرار بگیرن اینجوری نمیشه ، روی زمین سرده و سردی بدنش رو افزایش میده ، حتی باعث تعجبم هم هست ، کاترین خیلی دختر مقاومیه و مشخصه خون یه اصیل زاده تو رگ هاش جریان داره ، چون تا الان هرکسی که چاقوی نقره به قلبش نفوذ کرده نابود شده ، اما امید دارم بتونه خوب شه !

منظورش رو فهمیدم ، میخواست که کاترین رو به عمارت خودمون ببرم ، بالاخره پدرم هم باید با دختری که من عاشقش هستم آشنا بشه ،

دستم رو زیر کمر سردش گرفتم هر لحظه وضعش وخیم تر میشد ، با عصبانیت رو به باربارا کردم …

_ تو هم میای ، راه بیفت !

خوشحال از حرفم فورا عصا زنان دنبالم اومد ….

****

_ عجب میخوای دختر دشمن خونیم رو به خونم راه بدم ؟ پسرم زده به سرت ؟

_ مزخرف نمیگم ، اون به خاطر من از جونش گذشت و اگر الان این دختر نبود من به جاش باید ج….

حرفمو قطع کرد…

_ پسرم ، آخه تو چطور میتونی انقدر به قانون بی توجهی کنی مردم پشت سرت چی میگن هان ؟ تو م….

_ هرچی میخوان بگن ، من این دختر رو میارم داخل عمارت و هیچکس نمیتونه حرفی بزنه ،

_ پس ازدواجت رو به خاطر این دختره ه*ر*ز*ه بهم زدی ؟ هان ؟ باورم نمیشه یه همچین پسری رو بزرگ کردم چرا از قبیله خودش بیرونش آوردی ؟ ….

تحمل شنیدن نیش و کنایه های مردم رو ندارم بعد عمری از همه چیزم گذشتم تا حرف مردم پشت سرم نباشه ، حالا آخر پیری پسرم نمیتونه شهرت چندین و چند سالم رو بر باد بده ، مگه اینکه از رو جنازه من رد بشی !

_ یعنی مردن من از شهرتت کم اهمیت تره ؟

_ پسرم من میگم ک…

_ این دختر جونم رو نجات داد ، عشق و علاقه ای هم که بهش دارم به کنار ، حاضرم با کل بادیگاردا بجنگم و تیکه پارشون کنم اما این دختر رو به عمارت ببرم …‌

_ کو….

_ حتی حاضرم با خودتم رو در رو بشم !

ابرو هاشو در هم کشید و خشمگین و پر از حرص به کاترین ، من و همچنین باربارا چشم دوخت ،

_ گم شو برو داخل ، پسره ی ….

اینقدر با عجله به سمت اتاقم حرکت کردم که بقیه ی حرف پدر رو‌ نفهمیدم ، میدونستم تنبیه بدی برام در نظر میگیره…

کاترین رو داخل اتاقم بردم و بدن بیجونش رو به آرومی روی تخت گذاشتم چشم غره ای به باربارا رفتم که یعنی کارت رو شروع کن و اونم فوری دست به کار شد …

دستی به پیشونی کاترین گذاشت و آروم زیر لب چیزی زمزمه کرد ….. بعد از گذشت نیم ساعت با فریادی گفت :

_ فهمیدم ، فهمیدم ،

_چیو فهمیدی ؟

_ تنها راهی که بشه جون کاترین رو نجات داد رو فهمیدم ،

_ بگو گوش میدم ،

_ ش….شما…باید….

_د جون بکن دیگه ؟ شما چی ؟

_ اما این کار نقض قانونه !

_ میگی یا ….

_ تنها راهش اینه که … یه گرگینه ی اصیل زاده آلفا ، ک …کنار…گر…. گردنش رو ‌….گ…گاز …گاز …بگیره ، اما اگر پدرتون یا پدر ایشون بفهمند من بهتون گفتم که هم….

_ خفه خون بگیر ،

کلافه چنگی به موهام زدم …

_ چند … چند روز وقت دارم ؟

دست زمختش رو روی قلب کاترین گذاشت و محکم فشار داد …. که مجددا آخ کاترین بلند شد و دوباره بدنش به لرزه افتاد ….

_ خیلی کم … هر لحظه…هر ثانیه … وقتمون کم داره میشه … تقریباً تا پس فردا …

_ لعنتی ! لعنتی !

_ و ….

_ و چی ؟

_ وجود شما کنارش ، باعث میشه مشکلات زیادی تحدیدش کنه ، اما اگر بتونید در حد زیادی ازش دوری کنید م….

_ فهمیدم …. الان دقیقاً من باید چیکار کنم ،

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز ۰ / ۵. شمارش آرا ۰

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان برگریزان به صورت pdf کامل

    خلاصه رمان : سحر پدرش رو از دست داده و نامادریش به دروغ و با دغل بازی تمام ارثیه پدریش سحر رو بنام خودش میزنه و اونو کلفت خونه ش میکنه. با ورود فرهاد …   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز ۳.۶ / ۵.

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی

            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر برنامه هاش سر یه هفته فرار می کنن و خودشونو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان اسمارتیز

    خلاصه رمان:     آریا فروهر برای بچه هاش پرستار میگیره اونم کی دنیز خانم مرادی که تو شیطنت و خراب کاری رو دستش بلند نشده حالا چی میشه این آقا آریا به جای مواظبت از ۳ تا بچه ها باید از ۴ تا مراقبت کنه اونم بلاهایی که دنیز بچه ها سر باباشون میارن که نگم …

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بن بست pdf از منا معیری

    خلاصه رمان :     دم های دنیا خاکستری اند… نه سفید نه سیاه… خوب هایی که زیر پوستشون خوب نیست و آدمهایی که همه بد میبیننشون و اما درونشون آینه است . بن بست… بن بست نیست… یه راهه به جایی که سرنوشت تو رو میبره… یه مسیر پر از سنگلاخ… بن بست یه کوچه نیست… ته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی

        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم دراحساسات وگذشته ی اوسبب ساز اتفاقاتی میشه و….    

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان یکبار نگاهم کن pdf از baran_amad

  خلاصه رمان : جلد اول     در مورد دختری ۱۵ ساله است به نام ترنج که شیفته دوست برادرش ارشیا میشه اما ارشیا اصلا اونو جز ادم ها حساب نمیکنه … پایان خوش.. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز ۰ / ۵. شمارش آرا ۰

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مهدیس حسنی
مهدیس حسنی
2 سال قبل

چرا هی جای حساس تموم میشه🥲🥲

Reihanenajmedin
Reihanenajmedin
پاسخ به  مهدیس حسنی
2 سال قبل

ازاده از همون اولم گفت یه جور بیماری داره که هی جاهای حساسش تموم میکنه دست خودش نیست🤣🤣
مگه نه ازاده جوووون🤣😉♥️

دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x