رمان نقض قانون(خون آشام)پارت۳۸

0
(0)

 

گوش هایم را تیز کردم و با سرعت به سمت صدا دویدم…

صدایی شبیه به ناله ای مردانه به گوش میرسید ….

تقریباً به مرزی که قلمرو گرگ ها و ومپایر ها از هم جدا میشدند رسیدم …

از چیزی که دیدم هم خندم گرفت و هم ناراحت شدم….‌..

مردی خوش هیکل و خوش فرم در حالی که پایش به تله ای که پدرم چندین سال آنجا کار گذاشته بود گیر کرده بود ، تله ای که به وضوح قابل مشاهده بود و حتی حیوان ها هم در آن تله گیر نمی افتادند….

او آخ و ناله میکرد و من به زور جلوی خندم رو گرفته بودم ….

که با جمله ی بعدی که گفت جدی شدم و روی زمین کنارش نشستم …

_ اومدی بهم بخندی یا کمکم کنی ؟

موهای بلندم را در حالی که پشت گوش میفرستادم ، تله را که فقط کمی خراش روی پایش ایجاد کرده بود را باز کردم و این کار هم زمان شد با ، آخ بلند آن مرد غریبه ..‌‌…

_ تموم شد میتونی پات رو عقب بکشی !

بعد از چند دقیقه آه و ناله بالاخره ، به خودش اومد ….

در حالی که سرش پایین بود و چهره اش رو درست تشخیص نمیدادم گفت :

_ ممنون بابت کمکت …..

خواستم چیزی بگم که بلافاصله از روی زمین بلند شد ، درشت هیکل ، با چشمانی قرمز … عجیب بود اما تا حدودی شبیه به گابریل بود‌…

متعجب خیره در چهره اش شدم …

با صدایی گلویش را صاف کرد که نگاهم را از صورتش گرفته و به زمین دوختم …

_ میتونم اسمتون رو بپرسم ؟

برای لحظه ای هول شدم …

_ ک…کاترین !

با جمله ی بعدیش انگار دنیا روی سرم ویران شد ….

_ الکسیس !

رنگ از رخسارم پرید در حدی که میتوانستم به وضوح حس کنم…

نه این غیر ممکن بود ، چطور ممکن بود اینقدر بد شانس باشم ؟ اگر گابریل بفهمه …. مطمئنا از دستم عصبی میشه ،

بلافاصله نگاهم رو به اطراف دوختم …

ترسیدم … ترسیدم از اینکه گابریل منو دیده باشه ….

_دنبال چیزی میگردی؟

نگاهمو تو صورتش چرخوندم ،

_ نه نه … چیز خاصی نیست …

فورا پام رو بدون معطلی به سمت مرز گرگ ها گذاشتم …

طولی نکشید که ناگهان

انگار به داخل چیزی بخوام فرو برم که با دستی که دور کمرم پیچیده شد و منو به آغوش کشید سریعا به عقب رفتم …..

توی شک به سر می‌بردم …. این دیگه چه کوفتی بود …..

_ ولم کن …

_ اگر نگرفته بودمت الان داخل تله افتاده بودی !

خودم رو از آغوشش جدا کردم و تندتند پلک میزدم تا به خودم بیام و چند قدمی عقب رفتم ، متعجب پرسیدم :

_ یعنی چی ؟

_ یعنی اگر پاتو بزاری مستقیما توی یه دره افتادی البته اگر جون سالم به در ببری ،

از شدت ترس به خودم لرزیدم اما خودم رو نباختم ، انگار الکسیس از قلمرو گرگ ها سر در میاورد ،

این شد که فورا لب زدم :

_ م…میشه منم دنبالت بیام ؟

_‌کجا ؟

_ ق…قبیله ی گرگ های آلفا …

برای لحظه ای متعجبانه قدم به قدم بهم نزدیک شد ، و به آرومی بدنم رو بو کشید…

_ مطمئنا تو یه ومپایری و…

حرفش رو بریدم ،

_ میدونم اما اگر کمکم کنی ، منم …. منم … قول میدم وقتی وارد مرز ما میشی بهت کمک کنم … لطفاً…

با مظلوم ترین حالت ممکن این حرف رو زدم …

و در کمال تعجب سری به نشونه ی تایید تکون داد ….

عجیب بود بر خلاف گابریل خوش اخلاق تر بود و اونقدر ها هم آدم بدی نبود .‌‌…

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (5)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4 (8)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بهاری
بهاری
1 سال قبل

يعني خدایی خوبه الان اکسیسم عاشق کاترین شه
خربیار باقالی بار کن

baran
baran
1 سال قبل

مرسیییییییییییی وای این پارت عالی بود ولی من اخر دیونه میشم کی گابریل میاددددددددددددد

دسته‌ها

2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x