رمان نقض قانون(خون آشام)پارت ۴۰ - رمان دونی

تقریباً نزدیکش شدم و یک قدم دیگه بر میداشتم میتونستم ببینم که داره با کی حرف میزنه ….
اما کاش اون یک قدم رو برنداشته بودم …
به وضوح صدای شکستن قلبم رو شنیدم ،
اینقدر گرم حرف زدن با دختر بلوند روبروش بود که اصلا من رو که چند قدمی ازش فاصله داشتم نمیدید …
اما تا کی قرار بود مثل بدبخت ها تو خودم برم و اون خوشگذرونی کنه ؟
خوشبختانه قبل از اینکه به سمتش بیام دختره با ناز و عشوه به سمت کوهستان رفت ….
حرصی دستمو مشت کردم و به طرفش قدم برداشتم هنوز قدم دوم رو بر نداشته بودم که ، مثل یه گرگ وحشی به سمتم یورش آورد ، دستاش رو قفل بازوهام کرد و محکم به پشت درختی کوبوندم …
خرناسه کشید و با صدایی بم و خش دار همیشگیش لب زد :
_ تو اینجا چه غلطی میکنی ؟
حرصی گوشه لبم رو گزیدم و گفتم :
_ میخواستم خوشگذرونی تو و اون دختره رو ببینم …
با چهره ای در هم  کمی خودش رو عقب کشید … با ابهام گفت :
_ دختره ؟ خوشگذرونی ؟ ببینم تو منو تعقیب میکنی ؟
پوزخندی زد و ادامه داد :
_ چه چرت و پرتی سرهم میسازی ؟
و دوباره تو صورتم خم شد ،
چشماش …. چشمای قرمز روشن لعنتیش … دلم رو می‌برد … گرمای بدنش …. آتیشم میزد …. لعنت بهت کاترین … لعنت .‌‌…
با تمسخر و عصبانیت لب زدم :
_ نه بابا ؟ پس پشت درخت قایمش کرده بودی ، راجب مسائل حکومتی قبیله حرف میزدین ؟
_ اون اومده بود که خودشو بهم قالب کنه که من …. اصلا چه اهمیتی داره که واسه تو تعریف کنم …. تو نباید میمومدی اینجا ، چ….
با شنیدن حرفش نیمچه لبخندی روی لبم جاری شد ، پس قضیه اونطوری که من دیده بودم نبود …. حداقل اینش حالم رو خوب میکرد ….
برای لحظه ای حرفش رو قطع کرد …
نمیدونم چیشد که بینیش رو توی گردن و لباسم فرو کرد و عمیقا بو کشید ….
نه یک بار بلکه چندین بار پشت سر هم عمیقا بو کشید ….
دستاش که دور بازو هام پیچیده شده بود رو محکم تر فشار داد که آخم بلند شد …
_ گابریل یواش …. داره دردم میگیره !
تو صورتم خم شد و نفسش رو مثل مشتی گرم توی صورتم خارج کرد ….
_ بو….. بوت …. بوی …. بدن اون …. اون عوضی رو میدی …
نفس تو سینم حبس شد …
به معنای واقعی یک کلمه ، روح از تنم خارج شد …
میدونستم من کاری نکردم که بخاطرش بازخواست بشم اما اینکه من میدونستم گابریل از اون مرد متنفره و با اون صورت بهش کمک کردم … باعث میشد حالم بد شه …
با صدای جدی ، سرد و بمش فریاد زد :
_ با تو ام ؟ همه ی بدنت بوی اون عوضی رو گرفته ! بوی الکسیس …
نگاهی به چشمان به خون نشسته اش انداختم … نمیدونم چرا اما انگار که گناهکار بودم …با تته پته لب زدم :
_ من … م…من … ه..هیچ کاری…ن.. نکردم…
محکم انگشتان تیزش را به بازویم فرو کرد و به درخت کوباندم …
کمرم از شدت درد ، تیر میکشید …
_ دروغ نگو …. من بوش رو حس میکنم ! صد در صد به بدنت دست زده که بوی عطر تنشو گرفتی !
میدونستم مشام گرگ ها قویه اما نه تا این حد .‌‌…
_ من ..‌ م…
مثل یه فیلم از جلوم رد شد … فکر کنم همون لحظه که به آغوش گرفته بودم که داخل تله نیفتم عطر تنشو گرفتم …
با صدای گابریل به خودم اومدم :
_ اهای ؟ با توام ؟
_ اون ب‌….
_ مشکلی داره گابریل ؟
وای خدایا الکسیس از کجا پیداش شد ، رسما قصد جونم رو کرده …
گابریل بازوم رو آزاد کرد و به سمت الکسیس قدم برداشت ،
_ تو چی میگی عوضی هان ؟ چی میگی ؟
به سمت گابریل رفتم و دستش رو محکم گرفتم …
_ گابریل ! آروم !
میدونستم گرگ  آلفاهای اصیل خیلی روی جفتشون حساسن ، اما تا حالا ندیده بودم فقط از بابام شنیده بودم ….

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی

    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….       به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گلپر به صورت pdf کامل از نوشین سلما نوندی

    خلاصه رمان:   داستان از جایی شروع میشه که گلبرگ قصه آرزویی در سر داره. دختر قصه آرزوی  عطر ساز شدن داره … .. پدرش نجار و مادرش خانه دار. در محله ی ساده ای از فیروزکوه زندگی می‌کنند اما با اومدن زال دستغیب تاجر شهردار شهر فیروزکوه زندگی گلبرگ دستخوش تغییر میشه یک ازدواج ناخواسته و یک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ماه صنم از عارفه کشیر

    خلاصه رمان :     داستان دختری به اسم ماه صنم… دختری که درگیر عشق عجیب برادرشِ، ماهان برادر ماه صنم در تلاشِ تا با توران زنی که چندین سال از خودش بزرگ‌تره ازدواج کنه. ماه صنم با این ازدواج به شدت مخالفِ اما بنا به دلایلی تسلیم خواسته‌ی برادرش میشه… روز عقد می‌فهمه تنها مخالف این ازدواج

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول

            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قصه مهتاب

    خلاصه رمان:               داستان یک عشق خاص و ناب و سرشار از ناگفته ها و رمزهایی که از بس یک انتظار 15 ساله دوباره رخ می نماید. فرزاد و مهتاب با گذر از آزمایش ها و توطئه و دشمنی های اطراف، عشقشان را ناب تر و پخته تر پیدا می‌کنند. جایی که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاهان pdf از سپیده شهریور

  خلاصه رمان :   ماهک زنی کم سن و بیوه که در ازدواج قبلی خود توسط شوهرش مورد آزار جنسی قرار گرفته. و حالا مردی به اسم شاهان به زور تهدید میخواد ماهک رو صیغه ی خودش کنه تا…     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
8 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مسیحا
مسیحا
2 سال قبل

الکسیس کیه؟😐😐😐😐

ارزو
2 سال قبل

خیلیی قشنگ داری پیش میری ازاده جونم🥰🥰🥰
من دیروزو پیروز نتونستم بخونم هول هولی اومدم خوندم همرو
از همه رمانا عقب افتادم😂😑امروزم نت خونمون قطع و وصل میشد😑😑😑💣💣💣

ارزو
2 سال قبل

بوس بهت
.
.
.

دلارای رو من سال دیگه بیام میبینم هنوز بچه هه در بطن دلییه هنوزم ارسلان چشم پزشکی نرفته کور مونده😂😂😑😑😑😑💣💣💣

ارزو
2 سال قبل
پاسخ به  ارزو

من که میدونم کی منفی میده😑😑😑😂😂😂
میکشمت به خدا چرا این جا دیگه منفی میدی😂💔

baran
baran
2 سال قبل

خیلییییییییییی عالیی بود مرسی مرسی دستت درد نکنه نمیدونی تو خماری میمونم وقتی نمیزاری

دسته‌ها
8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x