جرقه ای به ذهنم خورد …. آره .. درسته .. باربارا ، باربارا میتونه کمک کنه !….

اون جادوگر پیر میتونه یک کاری کنه زودتر به هوش بیاد ….

فقط باید برگ یه درخت پیر رو میسوزوندم و جوری که بوی سوختن برگ به مشامش برسه ….

کاترین رو به آرومی روی زمین گذاشتم ، هر دو دستم به شدت درد میکرد …. فوری برگ درخت مقابلم رو کندم و به هر طریقی شده بود اون برگ رو سوزوندم …

بوی سوختگی به قدری زیاد بود که حالم را بهم میزد …. اون ساحره کجاست پس ؟

بعد از اینکه کل برگ درخت آتش گرفت و تبدیل به خاکستر شد … از همان باقی مانده خاکستر ها پیرزن بد قیافه ای در حالی که عصایی در دست داشت ، ظاهر شد … خودش بود باربارا !

باورم نمیشد کارم به جایی رسیده باشه که از یه ساحره کمک بگیرم !

لنگان لنگان با عصایی که در دستش داشت به سمتم آمد و با صدایی پیرزن گونه اش لب باز کرد….

_ چه سعادتی نصیب این بنده حقیر شده که بعد از این همه سال من رو احضار کردید …

اصلا از هم صحبت شدن با یه ساحره خوشم نمیومد اما کسی‌ بود که پدرم خیلی کم اما در بعضی کارها از این زن کمک میخواست ….

اشاره ای به دختری که ظاهراً اسمش کاترین بود کردم … با صدایی جدی و بم مانندم ادامه دادم :

_ میخوام هرچه زودتر به هوش بیاد ، نمیتونم که تا صبح منتظرش بمونم ببینم کی به هوش میاد و نه میتونم ولش کنم … یه راهی نیست که زودتر به هوشش بیاری ؟

 

با کنجکاوی ابرو در هم کشید ، چرخی زد و بدن بی هوش دخترک را از زیر نظر گذراند …

_ وای خدای من ! این .. ای..این دختر رهبر بت پایرز هاست ، این این اینجا چیکار میکنه ! خدای من چقدر ضعیف شدند ….

 

تعجب کردم .. پس دختره راست میگفت واقعا دختر رهبره …

 

همچنان داشت صحبت میکرد که با عصبانیت فریاد زدم …

_ میتونی زودتر به هوشش بیاری یا که …

حرفم را قطع کرد …

_ چشم سرورم الان کارم رو شروع میکنم …

برای اینکه یه وقت گولم نزنه یا بلایی سرش نیاره کنارش نشستم …

بعد از خواندن وردی زیر لب دست ظریف و سفید دخترک را میان دستان زمخت و پیرش گرفت …. چشمانش را بست و شروع کرد به چیزهایی زیر لب زمزمه کردن … بعد از چند لحظه به طرزی که انگار روح دیده باشد ، چشمانش را با سرعت زیادی باز کرد و دست دخترک را فورا کنار زد ..‌.. انگار که قبض روح شده باشد نفس نفس میزد ، چشمانش از شدت ترس و تعجب تا آخرین حد باز شده بود …

یعنی چه مسئله ای باعث شد که این چنین تعجب کند …

آخرین بار زمانیکه خبر مرگ مادرم را به پدرم داده بود این حال پریشان را گرفته بود …

با لحنی عصبانی و جدی پرسیدم ..

_ باربارا چیشده ؟ اتفاقی افتاده ؟

در حالی که هنوز نفس نفس میزد به چشمانم خیره شد ….

_ اون میمیره … میمیره…. سرورم من… من .. من مطمئنم .. دیدم .. دیدم…

_ چی دیدی ؟ عین آدم حرف بزن ببینم چیشده ؟

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز ۱ / ۵. شمارش آرا ۱

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان حکم نظر بازی pdf از مژگان قاسمی

  خلاصه رمان :       همتا زنی مطلقه و ۲۳ ساله زیبا و دلبر توی دادگاه طلاقش با حاج_مهراد فوق العاده جذاب که سیاستمدارم هست آشنا میشه اما حاجی با دیدنش یاد بزرگ ترین راز زندگی خودش میفته… همین راز اونارو توی یک مسیر ممنوعه قرار میده…     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک

جهت دانلود کلیک کنید
رمان آخرین بت
دانلود رمان آخرین بت به صورت pdf کامل از فاطمه زایری

    خلاصه رمان آخرین بت : رمان آخرین بت : قصه از عمارت مرگ شروع می‌شود؛ از خانه‌ای مرموز در نقطه‌ای نامعلوم از تهران بزرگ! حنا خورشیدی برای کشف راز یک شب سردِ برفی و پیدا کردن محموله‌های گمشده‌ی دلار و رفتن‌ به دل اُقیانوس، با پلیس همکاری می‌کند تا لاشه‌ی رویاهای مدفون در برف و خونش را از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان همیشگی pdf از ستایش راد

  خلاصه رمان :       در خیالم درد کشیدم و درد را تا جان و تنم چشیدم؛ درد خیانت، درد تنهایی، درد نبودنت. مرغ خیالم را به روزهای خوش فرستادم؛ آنجا که دختری جوان بودم؛ پر از ناز و پر از احساس. آنجایی که با هم عشق را تجربه کردیم و قول ماندن دادیم. من خیالم؛ دختری که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آدمکش

  خلاصه رمان :   ساینا فتاح، بعد از مرگ‌ مشکوک پدرش و پیدا نشدن مجرم توسط پلیس، به بهانه‌ی خارج درس خوندن از خونه بیرون می‌زنه و تبدیل میشه به یکی از موادفروش‌های لات تهران! دختری که شب‌هاش رو تو خونه تیمی صبح می‌کنه تا بالاخره رد قاتل رو می‌زنه… سورن سلطانی! مرد جوان و بانفوذی که ساینا قصد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نفرین خاموش جلد دوم

    خلاصه رمان :         دنیای گرگ ها دنیای عجیبیست پر از رمز و راز پر از تنهایی گرگ تنهایی را به اعتماد ترجیح میدهد در دنیای گرگ ها اعتماد مساویست با مرگ گرگ ها متفاوتند متفاوت تر از همه نه مثل سگ اسباب دست انسانند و نه مثل شیر رام می شوند گرگ، گرگ است

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گیسو از زهرا سادات رضوی

    خلاصه رمان :   آریا رستگار استاد دانشگاه جدی و مغروری که بعد از سالها از آلمان به ایران اومده و در دانشگاه مشغول به تدریس میشه، با خودش عهد بسته با توجه به تجربه تلخ گذشتش دل به هیچ کس نبنده، اما همه چیز طبق نظرش پیش نمیره که یه روز به خودش میاد و میبینه گرفتار

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

61 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Tara
Tara
2 سال قبل

فکر کنم احتیاج به عشق واقعی باشه
عشق ازدواج😂😂😁🤭😬

آتاناز
آتاناز
2 سال قبل

نمیمیرع چون اگر بمیره داستان تموم میشه این الان شخصیت اصلی هستش نمیشه بمیره

آتاناز
آتاناز
2 سال قبل

آززاااااددههههه کشتیش؟ دستت درد نکنه🤣🤣
خودم تورو میکشم بعدش چی مییششههه🤣

Nahar
Nahar
2 سال قبل

😐 مگ مسابقه رو کم کنیه؟ انگار کم نوشتن بین نویسنده ها مد شده 😐💔😂

آتاناز
آتاناز
پاسخ به  Nahar
2 سال قبل

سه تا پارت داده بنده خدا دیگه

آتاناز
آتاناز
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
2 سال قبل

🤣🤣🤣 بیا تف تفیت کنم با ماچ هام🤣🤣

ارزو
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
2 سال قبل

نه منم درکت میکنم به خدا
دلم میخواد بگم دیگه اینقدره نده میترسم فحش بخورم😂💔
عاخه داریم از خودت جلو میوفتیم خدایی😂😂😂💔💔💔

Reihanenajmedin
Reihanenajmedin
2 سال قبل

ازادههههههههه جااااااااان

تو روحت😑😑😑😑🤣🤣🤣🤣

ارزو
2 سال قبل

وایییی هیجااانییی شدمممم😭😂❤❤❤

mahsa
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
2 سال قبل

عه پس الان بزار تا تو خماری بمونیم😁🤣
با اینجوری تعریف کردنات که بیشتر تو خماری میمونیم😂

Ghazaleh Behzad
Ghazaleh Behzad
2 سال قبل

باید میدونستم بت اعتماد نکنم آزاده. دختر رو زرت کشتی رفت😑😂

Ghazaleh Behzad
Ghazaleh Behzad
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
2 سال قبل

هییییی🤣💔

Mehra
Mehra
پاسخ به  Ghazaleh Behzad
2 سال قبل

من فک کردم یه قدرت خاصی داره 😂😂

Mehra
Mehra
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
2 سال قبل

آزاده لو نده دیگه 🤣🤣🤣💔💔

mahsa
پاسخ به  Ghazaleh Behzad
2 سال قبل

🤣🤣

Asaadi
Asaadi
2 سال قبل

دمت گرم آزاده جون عالی بود❤🥺

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
2 سال قبل

دلم نمیاد بگم🥺
آخ دوست دارم بقیه بمونن ت خمالیش تا فلدا😈

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
2 سال قبل

خو بیا بگو تا بدونم🥺

ziba
ziba
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
2 سال قبل

delet mayad


Asaadi
Asaadi
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
2 سال قبل

امروز دوتا پارت گذاشتی🥺

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
2 سال قبل

عه واقعا🤭❤

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
2 سال قبل

دمت گرم❤

Asaadi
Asaadi
2 سال قبل

🥺🥺🥺🥺

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
2 سال قبل

مرد؟

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
2 سال قبل

تلو خدا بیا دم گوشم بدو🥺

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
2 سال قبل

دلت میاد🥺

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
2 سال قبل

دلت مباد🥺

ارزو
پاسخ به  Asaadi
2 سال قبل

میگم زیبا کی هی بهت منفی داره میده ؟؟؟
من دارم همه رو مثبت میکنم هرچند نمیدونم هدفم چیه دقیقا😂😂😂💔💔💔

ziba
ziba
2 سال قبل

azade jon yany mord


Mehra
Mehra
پاسخ به  ziba
2 سال قبل

الان اینجوری حرفیدی کسی نفهمه چی گفتی 😂😂

Asaadi
Asaadi
پاسخ به  Mehra
2 سال قبل

نه زبانش انگلیسی بود نمیدونم چجوری فارسیش کنم😑🤦🏼‍♀️

Mehra
Mehra
پاسخ به  Asaadi
2 سال قبل

با کامپیوتر چت میکنی؟ من جلو روم باشه میفهمم
اینجوری نع🤣🤣

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط Mehra
Asaadi
Asaadi
پاسخ به  Mehra
2 سال قبل

آره یعنی نه🤣
اول با اون ورود کردم داشتم رمانو میخوندم گفتم دیگه با اون ورود کردم پیامم رو بذارم ولی الان با گوشی ورود کردم❤

بیا بم بگو یادم رفته🤦🏼‍♀️🤣

Mehra
Mehra
2 سال قبل

وری وری گووووود 💜💕💜💕💜💕💜

Mehra
Mehra
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
2 سال قبل

فیدات 💜 💜

بهاری
بهاری
2 سال قبل

چقدررر خوبه ک سر وقت میزاری
و اینکه چقدرررررررر تر بده ک جای حساس تموم میکنی 😐🖐️

KAYLA
KAYLA
2 سال قبل

چرا ضد حال میزنی خو طولانی کن ببینم چی شد آجی ؟😐🙁🙁🙁

دسته‌ها
61
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x