رمان نقض قانون(خون آشام) پارت ۷ - رمان دونی

 

جرقه ای به ذهنم خورد …. آره .. درسته .. باربارا ، باربارا میتونه کمک کنه !….

اون جادوگر پیر میتونه یک کاری کنه زودتر به هوش بیاد ….

فقط باید برگ یه درخت پیر رو میسوزوندم و جوری که بوی سوختن برگ به مشامش برسه ….

کاترین رو به آرومی روی زمین گذاشتم ، هر دو دستم به شدت درد میکرد …. فوری برگ درخت مقابلم رو کندم و به هر طریقی شده بود اون برگ رو سوزوندم …

بوی سوختگی به قدری زیاد بود که حالم را بهم میزد …. اون ساحره کجاست پس ؟

بعد از اینکه کل برگ درخت آتش گرفت و تبدیل به خاکستر شد … از همان باقی مانده خاکستر ها پیرزن بد قیافه ای در حالی که عصایی در دست داشت ، ظاهر شد … خودش بود باربارا !

باورم نمیشد کارم به جایی رسیده باشه که از یه ساحره کمک بگیرم !

لنگان لنگان با عصایی که در دستش داشت به سمتم آمد و با صدایی پیرزن گونه اش لب باز کرد….

_ چه سعادتی نصیب این بنده حقیر شده که بعد از این همه سال من رو احضار کردید …

اصلا از هم صحبت شدن با یه ساحره خوشم نمیومد اما کسی‌ بود که پدرم خیلی کم اما در بعضی کارها از این زن کمک میخواست ….

اشاره ای به دختری که ظاهراً اسمش کاترین بود کردم … با صدایی جدی و بم مانندم ادامه دادم :

_ میخوام هرچه زودتر به هوش بیاد ، نمیتونم که تا صبح منتظرش بمونم ببینم کی به هوش میاد و نه میتونم ولش کنم … یه راهی نیست که زودتر به هوشش بیاری ؟

 

با کنجکاوی ابرو در هم کشید ، چرخی زد و بدن بی هوش دخترک را از زیر نظر گذراند …

_ وای خدای من ! این .. ای..این دختر رهبر بت پایرز هاست ، این این اینجا چیکار میکنه ! خدای من چقدر ضعیف شدند ….

 

تعجب کردم .. پس دختره راست میگفت واقعا دختر رهبره …

 

همچنان داشت صحبت میکرد که با عصبانیت فریاد زدم …

_ میتونی زودتر به هوشش بیاری یا که …

حرفم را قطع کرد …

_ چشم سرورم الان کارم رو شروع میکنم …

برای اینکه یه وقت گولم نزنه یا بلایی سرش نیاره کنارش نشستم …

بعد از خواندن وردی زیر لب دست ظریف و سفید دخترک را میان دستان زمخت و پیرش گرفت …. چشمانش را بست و شروع کرد به چیزهایی زیر لب زمزمه کردن … بعد از چند لحظه به طرزی که انگار روح دیده باشد ، چشمانش را با سرعت زیادی باز کرد و دست دخترک را فورا کنار زد ..‌.. انگار که قبض روح شده باشد نفس نفس میزد ، چشمانش از شدت ترس و تعجب تا آخرین حد باز شده بود …

یعنی چه مسئله ای باعث شد که این چنین تعجب کند …

آخرین بار زمانیکه خبر مرگ مادرم را به پدرم داده بود این حال پریشان را گرفته بود …

با لحنی عصبانی و جدی پرسیدم ..

_ باربارا چیشده ؟ اتفاقی افتاده ؟

در حالی که هنوز نفس نفس میزد به چشمانم خیره شد ….

_ اون میمیره … میمیره…. سرورم من… من .. من مطمئنم .. دیدم .. دیدم…

_ چی دیدی ؟ عین آدم حرف بزن ببینم چیشده ؟

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان نیکوتین pdf از شقایق لامعی

  خلاصه رمان :       سَرو، از یک رابطه‌ی عاشقانه و رمانتیک، دست می‌کشه و کمی بعد‌تر، مشخص می‌شه علت این کارش، تمایلاتی بوده که تو این رابطه بهشون جواب داده نمی‌شده و تو همین دوران، با چند نفر از دوستان صمیمیش، به یک سفر چند روزه می‌ره؛ سفری که زندگیش رو دستخوش تغییر می‌کنه! سرو تو این

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ازدواج با مرد مغرور

  دانلود رمان ازدواج با مرد مغرور خلاصه: دختر قصه ی ما که از کودکی والدینش را از دست داده به الجبار با مردی مغرور، ترشو و بد اخلاق در سن کم ازدواج می کند و مجبور به تحمل سختی های زیاد می شود. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال

جهت دانلود کلیک کنید
رمان دانشجوهای شیطون

  دانلود رمان دانشجوهای شیطون خلاصه: آقا اینجا سه تا دخترا داریم … اینا همين چلغوزا سه تا پسرم داریم … که متاسفانه ازشون رونمایی نمیشه اینا درسته ظاهری شبیه انسان دارم … ولی سه نمونه موجودات ما قبل تاریخن که با یه سری آزمایشاته درونی و بیرونی این شکلی شدن… خب… اینا طی اتفاقاتی تو دانشگاهشون با هم به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان لهیب از سحر ورزمن

    خلاصه رمان :     آیکان ، بیزینس من موفق و معروفی که برای پیدا کردن قاتل پدرش ، بعد از ۱۸ سال به ایران باز می گردد.در این راه رازهایی بر ملا میشود و در آتش انتقام آیکان ، فرین ، دختر حاج حافظ بزرگمهر مظلومانه قربانی میشود . رمان لهیب انتقام ، عشق و نفرت را

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ازدواج اجباری

  دانلود رمان ازدواج اجباری   خلاصه : بهار یه روز که از مدرسه میاد خونه متوجه ماشین ناشناسی میشه که درخونشون پارکه که مسیر زندگیش و تغییر میده… پایان خوش   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0 تا الان رای

جهت دانلود کلیک کنید
رمان خواهر شوهر
رمان خواهر شوهر

  دانلود رمان خواهر شوهر خلاصه : داستان ما راجب دونفره که باتمام قدرتشون سعی دارن دونفر دیگه باهم ازدواج نکنن یه خواهر شوهر بدجنس و یک برادر زن حیله گر و اما دوتاشون درحد مرگ تخس و شیطون این دوتا سعی می کنن خواهر و برادرشون ازدواج نکنن چه آتیشایی که نمی سوزونن و …. به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
61 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Tara
Tara
2 سال قبل

فکر کنم احتیاج به عشق واقعی باشه
عشق ازدواج😂😂😁🤭😬

آتاناز
آتاناز
2 سال قبل

نمیمیرع چون اگر بمیره داستان تموم میشه این الان شخصیت اصلی هستش نمیشه بمیره

آتاناز
آتاناز
2 سال قبل

آززاااااددههههه کشتیش؟ دستت درد نکنه🤣🤣
خودم تورو میکشم بعدش چی مییششههه🤣

Nahar
Nahar
2 سال قبل

😐 مگ مسابقه رو کم کنیه؟ انگار کم نوشتن بین نویسنده ها مد شده 😐💔😂

آتاناز
آتاناز
2 سال قبل
پاسخ به  Nahar

سه تا پارت داده بنده خدا دیگه

آتاناز
آتاناز
2 سال قبل

🤣🤣🤣 بیا تف تفیت کنم با ماچ هام🤣🤣

ارزو
2 سال قبل

نه منم درکت میکنم به خدا
دلم میخواد بگم دیگه اینقدره نده میترسم فحش بخورم😂💔
عاخه داریم از خودت جلو میوفتیم خدایی😂😂😂💔💔💔

Reihanenajmedin
Reihanenajmedin
2 سال قبل

ازادههههههههه جااااااااان

تو روحت😑😑😑😑🤣🤣🤣🤣

ارزو
2 سال قبل

وایییی هیجااانییی شدمممم😭😂❤❤❤

mahsa
2 سال قبل

عه پس الان بزار تا تو خماری بمونیم😁🤣
با اینجوری تعریف کردنات که بیشتر تو خماری میمونیم😂

Ghazaleh Behzad
Ghazaleh Behzad
2 سال قبل

باید میدونستم بت اعتماد نکنم آزاده. دختر رو زرت کشتی رفت😑😂

Ghazaleh Behzad
Ghazaleh Behzad
2 سال قبل

هییییی🤣💔

Mehra
Mehra
2 سال قبل
پاسخ به  Ghazaleh Behzad

من فک کردم یه قدرت خاصی داره 😂😂

Mehra
Mehra
2 سال قبل

آزاده لو نده دیگه 🤣🤣🤣💔💔

mahsa
2 سال قبل
پاسخ به  Ghazaleh Behzad

🤣🤣

Asaadi
Asaadi
2 سال قبل

دمت گرم آزاده جون عالی بود❤🥺

Asaadi
Asaadi
2 سال قبل

دلم نمیاد بگم🥺
آخ دوست دارم بقیه بمونن ت خمالیش تا فلدا😈

Asaadi
Asaadi
2 سال قبل

خو بیا بگو تا بدونم🥺

ziba
ziba
2 سال قبل

delet mayad


Asaadi
Asaadi
2 سال قبل

امروز دوتا پارت گذاشتی🥺

Asaadi
Asaadi
2 سال قبل

عه واقعا🤭❤

Asaadi
Asaadi
2 سال قبل

دمت گرم❤

Asaadi
Asaadi
2 سال قبل

🥺🥺🥺🥺

Asaadi
Asaadi
2 سال قبل

مرد؟

Asaadi
Asaadi
2 سال قبل

تلو خدا بیا دم گوشم بدو🥺

Asaadi
Asaadi
2 سال قبل

دلت میاد🥺

Asaadi
Asaadi
2 سال قبل

دلت مباد🥺

ارزو
2 سال قبل
پاسخ به  Asaadi

میگم زیبا کی هی بهت منفی داره میده ؟؟؟
من دارم همه رو مثبت میکنم هرچند نمیدونم هدفم چیه دقیقا😂😂😂💔💔💔

ziba
ziba
2 سال قبل

azade jon yany mord


Mehra
Mehra
2 سال قبل
پاسخ به  ziba

الان اینجوری حرفیدی کسی نفهمه چی گفتی 😂😂

Asaadi
Asaadi
2 سال قبل
پاسخ به  Mehra

نه زبانش انگلیسی بود نمیدونم چجوری فارسیش کنم😑🤦🏼‍♀️

Mehra
Mehra
2 سال قبل
پاسخ به  Asaadi

با کامپیوتر چت میکنی؟ من جلو روم باشه میفهمم
اینجوری نع🤣🤣

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط Mehra
Asaadi
Asaadi
2 سال قبل
پاسخ به  Mehra

آره یعنی نه🤣
اول با اون ورود کردم داشتم رمانو میخوندم گفتم دیگه با اون ورود کردم پیامم رو بذارم ولی الان با گوشی ورود کردم❤

بیا بم بگو یادم رفته🤦🏼‍♀️🤣

Mehra
Mehra
2 سال قبل

وری وری گووووود 💜💕💜💕💜💕💜

Mehra
Mehra
2 سال قبل

فیدات 💜 💜

بهاری
بهاری
2 سال قبل

چقدررر خوبه ک سر وقت میزاری
و اینکه چقدرررررررر تر بده ک جای حساس تموم میکنی 😐🖐️

KAYLA
KAYLA
2 سال قبل

چرا ضد حال میزنی خو طولانی کن ببینم چی شد آجی ؟😐🙁🙁🙁

دسته‌ها
61
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x