رمان نقض قانون (خون آشام)پارت۲۸ - رمان دونی

 

با چشمای خونین به کریستوفری که با ترس و لرز بهم نگاه میکرد خیره شدم ، خون جلوی چشمم رو گرفته بود دوباره تبدیل به گرگ وحشی شدم دستم رو از آغوش کاترین بیرون کشیدم و با هرچه توان داشتم به جون کریستوفر افتادم ‌….

_نه نه نکن توروخدا …. تو … تو نمیتونی منو بکشی …تو قاتل نیستی …

با هر کلمه ای که داشت با ترس ادا میکرد بیشتر خشمگین میشدم و در یک لحظه سر کریستوفر رو از گردنش جدا کردم ، در حدی این کار رو دردناک انجام دادم که سرش دقیقا روی کیک عروسیشون افتاد ، کیک سفید عروسی با تزییناتی که همتا نداشت حالا غرق در خون کریستوفر شده بود …. صدای داد و فریاد مادر و پدر و حتی خواهر کریستوفر بلند شد همه جیغ و فریاد میزدند … اما قصه اینجا تموم نشده بود …. با همان لباس و صورت خونین به سمت کاترین جلو رفتم ،

جلوی چشمام داشت نفس نفس میزد … مثل اینکه نفس های آخرش باشه ….

روی زمین نشستم …

کنار گوشش زمزمه وار گفتم :

_کاترین … کاترین آروم باش … خب ..

چاقو رو محکم گرفتم و از کمرش بیرون کشیدمش که صدای آخ و نالش بلند شد ….

هربار که جون دادن کاترین و خونی که داشت ازش میرفت رو میدیدم از خودم متنفر تر میشدم من بودم که این بلا رو به سر این دختر آوردم ….

محکم به آغوش کشیدمش که همه ی صورتم غرق در خون شد ، لباس سیاه عروسیش حالا رنگ خون رو به خودش گرفته بود … برای لحظه ای جمله ی باربارا تو ذهنم تکرار شد ….

“اون میمیره ‌‌…..میمیره…سرورم من… من .. من مطمئنم .. دیدم .. دیدم… ”

اون جادوگر خرفت یه چیزی میدونست …

” تاریکی کل آسمان رو پوشونده …. تضمینی در اتفاقات شومی که قراره براش بیفته ندارم …. اصلا ندارم ….

و تو … تو باعث اون اتفاقات شومی …. تو… تو باعث اون اتفاقی …. اتفاقی که اصلاً قابل پیش بینی نیست …. اتفاقی غیر منتظره در راهه……اتفاقی که کل خاندان هر دوتون رو به نابودی میکشه ، آسمان یک کشته میخواد …کشته !”

به فکر اینکه اون کشته کاترین باشه ،

هق هق مردونه ای سر دادم ، و بلند اسمش رو فریاد زدم .‌‌…

_ نههههه کاترین !

عطر موهای بلند و بدنش حالا با خون یکی شده بود ، نفس هاش هر لحظه ضعیف تر میشد ، رنگ چهره اش هر لحظه کمرنگ تر میشد ، نفس هاش بیشتر شبیه خس خس شده بود .‌….

صدای جیغ و ناله ی مادر و پدرش و شوکه شدن همه ی مهمان ها مدام اعصابم رو بهم میزد ….

_اون میمیره ! دخترم میمیره !

با شنیدن صدای مادرش بی اراده بانگ کشیدم و با صدای بغض آلودی گفتم .‌‌…

_ اون نمیمیره ، من نمیزارم که بمیره !

میدونستم اگر داخل عمارت میزاشتمش کاری نمیتونستن براش بکنن و حتی نمیزاشتن ببینمش ، برای همین بدن بیجونش رو در آغوش کشیدم و به سمت جنگل رفتم و بی توجه به فریاد های خانوادش که میگفتند ” دخترم رو کجا میبری” به قدری سرعتم زیاد بود که بادیگارد ها همون لحظه گمم کردند و با استتار ، خودم رو توی تاریکی گم کردم …

 

« پایان فصل اول »

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان خدا نگهدارم نیست

    خلاصه رمان :       درباره دو داداش دوقلو هست بنام های یغما و یزدان یزدان چون تیزهوش بود میفرستنش خارج پیش خالش که درس بخونه وقتی که با والدینش میره خارج که مستقر بشه یغما یه مدتی خونه عموش میمونه که مادروپدرش برگردن توی اون مدتت یغما متهم به چشم داشتن زن عموش میشه و کلی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی

            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر برنامه هاش سر یه هفته فرار می کنن و خودشونو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان فردای بعد از مرگ
دانلود رمان فردای بعد از مرگ به صورت pdf کامل از فریبرز یداللهی

    خلاصه رمان فردای بعد از مرگ :   رمانی درموردیک عشق نافرجام و ازدواجی پرحاشیه !!!   وقتی مادرم مُرد، میخندیدم. میگفتند مادرش مرده و میخندد. من به عالم میخندیدم و عالمیان به ریش من. سِنّم را به یاد ندارم. فقط میدانم که نمیفهمیدم مرگ چیست. شاید آن زمان مرگ برایم حالی به حالی بود. رویاست، جهان را

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کابوس پر از خواب pdf از مریم سلطانی

    خلاصه رمان :   صدای بگو و بخند بچه‌ها و آمد و رفت کارگران، همراه با آهنگ شادی که در حال پخش بود، ناخودآگاه باعث جنب‌و‌جوش بیشتری داخل محوطه شده بود. لبخندی زدم و ماگ پرم را از روی میز برداشتم. جرعه‌ای از چای داغم را نوشیدم و نگاهی به بالای سرم انداختم. آسمانِ آبی، با آن ابرهای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ارباب زاده به صورت pdf کامل از الهام فعله گری

        خلاصه رمان :   صبح یکی از روزهای اواخر تابستان بود. عمارت میان درختان سرسبز مثل یک بنای رویایی در بهشت میماند که در یکی از بزرگترین اتاقهای آن، مرد با ابهت و تنومندی با بیقراری قدم میزد. عاقبت طاقت نیاورد و با صدای بلندی گفت: مهتاج… مهتاج! زنی مسن با لباسهایی گرانقیمت جلو امد: بله

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رقصنده با تاریکی

    خلاصه رمان :     کیارش شمس مرد خوش چهره، محبوب و ثروتمندیه که مورد احترام همه ست… اما زندگی کیارش نیمه پنهان و سیاهی داره که هیچکس از اون خبر نداره… به جز شراره… دختری باهوش و بااستعداد که به صورت اتفاقی سر از زندگی تاریک کیارش درمی یاره و حالا نمی دونه که این نزدیکی کیارش

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
11 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مسیحا
مسیحا
2 سال قبل

ودف بد موقع تموم شددددددد

مهدیس حسنی
مهدیس حسنی
2 سال قبل

امیدوارم کاترین نمیره😂😂

mahsa
2 سال قبل

اوا ، پایاااااااان😦
حد اقل میزاشتی ۸۰پارت بشه
فصل دوم رو نمیزاری؟

ارزو
2 سال قبل

خب لااقل نگران نیستم کاترین شخصیت اصلییه امکان نداره بمیره😂😂💔💔
ولی کریستوفر باحال مردا😍😍😍

Hany
Hany
2 سال قبل

اه زد حال نباش دیگه آزاده جون 😑😑😑

مسیحا
مسیحا
2 سال قبل

مگه میمیره ؟
حدس میزنم ک معامله می‌کنه یا اگه نکرد کلی راه های سخت رو طی می‌کنه تا بهش برسه و زنده بمونه چمیدونم😐

setareh amaneh
setareh amaneh
2 سال قبل

….

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط setareh amaneh
setareh amaneh
setareh amaneh
2 سال قبل

ن تروخدا نمیره🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺

دسته‌ها
11
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x