رمان هم دانشگاهی جان پارت ۷۷

.

 

 

 

 

نمازمو که خوندم سجاده رو جمع کردم پا شدم لباسامو با یه دست لباس بیرون عوض کردم بعدم سوییچای ماشینمو برداشتم و از اتاقم زدم بیرون

در جواب سوال های مامان فقط گفتم میرم بیرون

در حیاطو باز کردم و سوار ماشینم شدم و از خونه فرار کردم..خونه ای که توش همش غم داشتم..

دستمو به ضبط ماشین نزدیک کردم و یکی از آهنگای میثم ابراهیمی رو پلی کردم

از مائده شنیده بودم صدای این خواننده رو خیلی دوست داره

 

*تو قلب من تویی و جای دیگه نیست..

 

دله تو مثل خیلیای دیگه نیست…

 

تو هرچی باشی قلب من میمونه پات..

 

ببین چقد افاقه کرده خوبیات..

 

کی گفته تو برای قلب من کمی؟..

 

تموم زندگیم تویی تو قلبمی..

 

یه عمره تو دلم اسیر قلبتم..

 

تو مقصدی و تو مسیر قلبتم..

 

تو قلبمی.. تو قلبتم..

 

عاشقت شدم عمیقه حس بینمون..

 

حسرتش میمونه روی قلب خیلیا..

 

دست‌ من که نیست تموم زندگیم تویی..

 

به اینجای آهنگ که رسید قطعش کردم،

حرف دل منو داشت میزد

دست من که نبود تموم زندگیم دلوین شده بود؟!

اشکایی که وقت و بی وقت از چشمایی که بی تاب دیدنش بودن میریختو پاک کردم

رفتم جایی که همیشه پاتوق دلوین بود

همیشه وقتی میومد لب این جوب مینشست و با خدا حرف میزد

ماشینو خاموش کردم و رفتم کنار جوب نشستم

چوبی به دستم گرفتم و به صورت موجی توی آب تکون میدادم

ایندفعه طرف صحبتام امام حسین بود.

پر بغض با صدایی گرفته شروع به صحبت کردم

_ یا امام حسین کمکم کن..من الان به کمکت احتیاج دارم..محتاجم..مگه تو درمون هر درد بی دوایی نیستی؟

میشه دلوینو بهم برگردونی؟

میشه بابا جان؟..

دل شکستم دیگه طاقت حرف نداشت

از سر جام پا شدم و سوار ماشین شدم حرکت کردم به سمت خونه

الان هرچقدر بیشتر بیرون میموندم خراب تر میشد اوضاعم.

رسیدم به خونه ماشینو همون بیرون گذاشتم

درو با کلیدام باز کردم و وارد حیاط شدم

حتی هوای زمستون هم نمیتونست منو از پا در بیاره..

کنار استخر رفتم و نشستم

دستمو تو آبای سرد گذاشتم و یه مشت آب برداشتم و به صورتم زدم صدای مامان از داخل میومد که داشت صدام میزد

پا‌شدم رفتم تو خونه

کنار جا کفشی یه چیزی به چشمم خورد..

یه کارت دعوت کرم رنگ مال کیه این کارت؟

صدای مامان نذاشت برش دارم و ببینم مال کیه

قدم هامو تند کردم سمت اتاقه مامان..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز ۰ / ۵. شمارش آرا ۰

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان آسمانی به سرم نیست به صورت pdf کامل از نسیم شبانگاه

    خلاصه رمان:   دقیقه های طولانی می گذشت؛ از زمانی که زنگ را زده بودم. از تو خبری نبود. و من کم کم داشتم فکر می کردم که منصرف شده ای و با این جا خالی دادن، داری پیشنهاد عجیب و غریبت را پس می گیری. کم کم داشتم به برگشتن فکر می کردم. تصمیم گرفتم بار دیگر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طرار pdf از فاطمه غفرانی

  خلاصه رمان:         رمان طرار روایت‌گر دختر تخس، حاضر جواب و جیب بریه که رویای بزرگی داره. فریسای داستان ما، به طور اتفاقی با کیاشا آژمان، پسر مغرور و شیطونی که صاحب رستوران‌های زنجیره‌ای آژمان هم هست آشنا میشه و این شروع یک قصه اس… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بن بست pdf از منا معیری

    خلاصه رمان :     دم های دنیا خاکستری اند… نه سفید نه سیاه… خوب هایی که زیر پوستشون خوب نیست و آدمهایی که همه بد میبیننشون و اما درونشون آینه است . بن بست… بن بست نیست… یه راهه به جایی که سرنوشت تو رو میبره… یه مسیر پر از سنگلاخ… بن بست یه کوچه نیست… ته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کفش قرمز pdf از رؤیا رستمی

  خلاصه رمان :         نمی خواد هنرپیشه بشه، نه انگیزه هست نه خواست قلبی، اما اگه عاشق آریو برزن باشی؟ مرد قلب دزدمون که هنرپیشه اس و پر از غرور؟ اگه این مرد قلب بشکنه و غرور له کنه و تپش قصه مون مرد بشه برای مقابله کردن حرفیه؟ اگه پدر دکترش مجبورش کنه به کنکور

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بن بست ۱۷ pdf از پگاه

  خلاصه رمان :     رمانی از جنس یک خونه در قدیمی‌ترین و سنتی‌ترین و تاریخی‌ترین محله‌های تهران، خونه‌ای با اعضای یک رنگ و با صفا که می‌تونستی لبخند را رو لب باغبون آن‌ها تا عروس‌شان ببینی، خونه‌ای که چندین کارگردان و تهیه‌کننده خواستار فیلم ساختن در اون هستن، خونه‌ای با چندین درخت گیلاس با تخت زیرش که همه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان روح پادشاه به صورت pdf کامل از دل آرا فاضل

    خلاصه رمان :   زمان و تاریخ، مبهم و عجیب است. گاهی یک ساعتش یک ثانیه و گاهی همان یک ساعت یک عمر می‌گذرد!. شنیده‌اید که ارواح در زمان سفر می‌کنند؟ وقتی شخصی میمیرد جسم خود را از دست می‌دهد اما روح او در بدنی دیگر، و در زندگی و ذهنی جدید متولد میشود و شروع به زندگی

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

12 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
...
...
2 سال قبل

پارت نداریم؟

Rebecca
Rebecca
2 سال قبل

اخییییییییییی بچم اریا 😢😢😢😢

Rebecca
Rebecca
2 سال قبل

جوووون خودت این دلوین با علی ازدواج نکنهعههههه😥😥😥😥😥😥🤧

sanaz
2 سال قبل

خو نوسینده عزیز رمانت عالیه ولی اریا و دلوینو بهم برسون نزار دلوین عقد کنه
اخیی اریا گنا داره😢😓🥺

Koosr
Koosr
2 سال قبل

فقط اگه آریا ببینه
ببینه کارت دعوت
عقد دلوین یااااااااا
خود خدا
کاری نکنه بچم
گناه دارع
نویسنده جون کاری نکنی
آریا یچیش بشه ها 💔😭🫂

سپیده
سپیده
2 سال قبل

محدثه الان از دستت خودکشی میکنم بابا چرا اینقدر آریا رو عذاب میدی؟

محدثه
محدثه
پاسخ به  سپیده
2 سال قبل

نه سفیده🥺
تو رو خداااا خود کشی نکن😂😂
خب عزیزای من واقعیت اینه
من دیگه غیر از واقعیت بنویسم؟🥺😂

سپیده
سپیده
پاسخ به  محدثه
2 سال قبل

باشه چون تو گفتی نمیکنم😂
عه واقعیه؟

Raha
Raha
2 سال قبل

واااای کارت و اگه ببینه 😱
چرااا مامانش صداش زد
کاش کارتو میدیددد

sanaz
پاسخ به  Raha
2 سال قبل

نهههههههههه

Hanaaa
عضو
پاسخ به  sanaz
2 سال قبل

عارهههههههههه😂

دسته‌ها
12
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x