4 دیدگاه

رمان پروژه عشق پارت 24

0
(0)

(سه هفته بعد)

(آرمین)

_جواب ازمایشو به اتاق 112بفرستید

(پرستار سری تکون داد و حتماً زیر لب گفت سرم رو تکون دادم و به سمت اتاق اهورا پا تند کردم همین که میخواستم درو باز کنم در شق خورد تو صورتم)

شیلا:هعی آرمین ازگل اینجایی خاک تو سرت

(بغض کرده نگاهم کرد)

شیلا:چیزیت که نشد

(خدای کرمتو شکر گفتم ادمش کن نگفتم که فرشتش کن )

_اخه قوربون تو برم چرا بغض کردی بیا خیر سرم سالمه سالمم

(ارسین روی دسته مبل نشسته بود و اسرا بغلش بود که صداش بلند شد)

آرسین:چلاغ بودی چلاغ هستی و قطعا ….

اسرا:خواهی بود

شیلا:نظر کفتارا رو نخواستیم

اهورا:دم در بده تروخدا بفرمایید داخل

کیان:روژین دهنت سرویس این ا من سالم تره سه هفتس بیخودی نگهش داشتی

روژین:نظر ترور نخواستیم ببند دکو پوزو

(اسرا)

(قهقهه از ته دلی کشیدیم که آرسین بیشتر به خودش فشارم داد )

_یادش بخر یه زمانی روژین می گفت عشق حرف حالیش نمیشه قشنگ فهمیدم زر زده

(باز قهقهه کشیدم که اهورا با اخم گفت)

اهورا: اونوقت چجوری به این نتیجه رسیدی

_اخه بنده خدا عاشق جونگکوک بود بعد فکر میکرد الان اون میاد اینو میگیره حالا اینارو بیخی

(باز قهقهه کشیدم و با دستام کوبیدم به رون پام که بارانم خنده بلندی کرد)

_پسر دبیر ادبیاتمون بود… عاشق اونم شد بنده خدا 2ماه از روژین کوچیک تر بود بعد روژین هی میگفت عشقم جونگکوکه ، حالا اون به چپم الآنم میگه اهورا کیه من عاشق جونگ کوکم

روژین:عع

باران:دمت فش فشه

اهورا:اره؟!

روژین:تو که اسرارو می‌شناسی داره گوه میخوره بعدش عشقم، جونگکوک که منو نمی گیره بعدِ اونم من جونگکوک و به چشم برادری میبینم

اهورا:دیگه از این غلطا نکنی

(آرسین منو بیشتر به خودش فشار داد و کمی از شالمو کنار زدو لاله گوشمو گاز گرفت که اخی از بین لبام خارج شد که خنده ای کرد)

روژین:چشمممم

شیلا:من تا بیرون برم میام

آرمین :بیام باهات خانومم

شیلا:نه عزیزم برمی گردم حالا

کیان:بیام باهات

شیلا:میای چی بشه

کیان :مراقبت باشم دیگه

(شیلا قهقهه کشید و به کیان بعد به خودش اشاره کرد)

شیلا:یکی باید مراقب خودت باشه بچه

(بعد از اتاق بیرون رفت )

کیان:ینیا خاک تو سرت با عاشق شدنت آرمین

آرمین:نزار پاشم جنازتو تحویل عشقت بدم تخم جن

(با صدای در اون دوتا دست از کل‌کل برداشتند پرستار اومد داخل)

+اینم از جواب آزمایش

(سریع از روی پای آرسین پایین پریدم به سمت پرستار رفتم و ازمایشو ازش گرفتم ممنونی گفتم که از اتاق بیرون رفت)

اهورا:مگه بلدی

باران:اره بابا اسرا از 13 سالگی بلده جواب ازمایشو بخونه

(جواب ازمایشو از کاورش بیرون آوردم و با یه نگاه سرسری به مشخصات سریع به جوابا خیره شدم یا خداااااا این غیر ممکن بود جیغی کشیدم و با بهت به همه که با نگارانی بهم خیره شده بودن کردم)

_یا خد..دا این چ..یه

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (1)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.2 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 2.7 (3)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (4)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4.1 (9)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
اشتراک در
اطلاع از
guest

4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Barlin
Barlin
2 سال قبل

ولی به هر حال عالی بوددددددددددددددددد ممنون میشم امشبم یه پارت دیگه بدیییییی

Barlin
Barlin
2 سال قبل

بیشتررررررررززررززززززززززززززززززززز۱دیقه نشد تمومش کردمممممپپ

دسته‌ها

4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x