رمان گرداب پارت 177 - رمان دونی

 

سامیار سرش رو به تایید تکون داد و بی حرف سرش رو پایین برد و لب های سوگل رو بین لب هاش گرفت و محکم بوسید….

 

دلش هری ریخت و تمام فکر و خیال های تو سرش پر کشید و تمام حواسش معطوف به لب های داغی شد که لب هاش رو محکم می فشرد…..

 

یک دستش رو پشت گردن سامیار گذاشت و اون یکی دستش رو تو موهاش فرو کرد و به بوسه هاش جواب داد….

 

یک دست سامیار هم گردنش رو محکم گرفت و با اون یکی دستش اروم کمرش رو نوازش کرد…

 

تو حال و هوای خودشون بودن و با چشم های بسته غرق لب های هم بودن که صدای صاف کردن گلو بلند شد….

 

چشم های سوگل گرد شد و محکم و درجا سامیار رو هل داد عقب…

 

سامیار چرخید و چشم غره ای به سورن رفت و سوگل هم با خجالت پشتش رو بهشون کرد و با تته پته گفت:

-اوم..بشینین..الان..الان چایی میریزم براتون..

 

لبش رو گزید و مشغول چایی ریختن داخل فنجون ها شد…

 

این دفعه ی سوم بود که تو این چند روز سورن مچشون رو می گرفت و درحال بوسه غافلگیرشون می کرد….

 

هزاربار به سامیار گفته بود رعایت بکنه اما اون عین خیالش نبود…

 

صداشون رو می شنید که خیلی عادی بهم صبح بخیر گفتن و مشغول حرف زدن شدن…

 

انگار برای سورن عادی شده بود که دیگه به روشون نمی اورد و خیلی طبیعی برخورد می کرد…

 

با خجالت چرخید و بدون اینکه بهشون نگه کنه، فنجون های چایی رو جلوشون گذاشت و فنجون خودش رو هم برداشت و پشت میز نشست….

 

 

 

از گوشه ی چشم به سورن نگاه کرد که لبخندی گوشه ی لبش بود و داشت برای خودش لقمه می گرفت….

 

مشغول شیرین کردن چاییش شد و درهمون حال بدون اینکه چیزی به روی خودش بیاره گفت:

-خوب خوابیدی سورن؟..

 

-اره عزیزم..تو خوبی؟..

 

لبخندی بهش زد و سرش رو تکون داد:

-ما هم خوبیم..امروز برنامه ای داری؟..

 

سورن اخم هاش رو کمی تو هم کشید و اروم گفت:

-اگه بشه میخوام یه سر برم شرکت شوهرعمه..

 

سوگل که درحال لقمه گرفتن بود، دستش از حرکت ایستاد و با تعجب نگاهش کرد:

-چرا؟!..

 

سورن سرش رو بلند کرد و نگاهی به جفتشون کرد و گفت:

-می خوام سرمایه امون رو از شرکتش بکشم بیرون..

 

سامیار به حرف اومد و سرش رو به تایید تکون داد:

-کار خوبی میکنی..خیلی وقت پیش باید این کارو می کردین…

 

سوگل اب دهنش رو قورت داد و مضطرب گفت:

-مشکلی پیش نیاد؟..

 

سورن با تعجب نگاهش کرد:

-چه مشکلی مثلا؟..

 

سرش رو پایین انداخت و اروم لب زد:

-نمی دونم..

 

-پول خودمونه..ارث پدریمونه..نمی خوام بیشتر از این پیش اون نامرد باشه و باهاش کیف و حال بکنه…

 

سامیار سری تکون داد و جدی گفت:

-اگه کاری از دستم برمیومد بهم بگو..

 

سورن تشکر کرد و سوگل تکیه داد به صندلیش و گفت:

-براش برنامه ای داری؟..

 

 

سورن سری به تایید تکون داد و گفت:

-یه فکرایی دارم..البته سهم تو جداست..خودت باید براش تصمیم بگیری…

 

-من و تو نداره..درضمن من از این چیزها سردرنمیارم..خودتون باید براش یه فکری بکنین…

 

-حالا اول پول رو بگیریم بعد میشینیم حرف میزنیم و یه تصمیمی میگیریم…

 

سوگل تایید کرد و گفت:

-باشه..می خواستیم امروز باهم حرف بزنیم..

 

سورن لبخندی بهش زد و گفت:

-همین الان که نمیرم..چند ساعتی هستم..میذارم نزدیک ظهر برم که شرکتش خلوت باشه…

 

سوگل با ذوق سرش رو تکون داد و دوباره مشغول خوردن شد…

 

سامیار که بی حرف مشغول صبحانه ش بود، ته فنجون چاییش رو سر کشید و از جاش بلند شد و گفت:

-من برم اماده شم..داره دیرم میشه..

 

سوگل مهربون نگاهش کرد:

-بیام لباستو اماده کنم..

 

خواست از جاش بلند بشه که سامیار دستش رو روی شونه ش گذاشت و اجازه نداد:

-نمیخواد..بشین صبحانه اتو بخور..

 

-اگه کاری داشتی صدام کن..

 

سامیار سرش رو تکون داد و از اشپزخونه رفت بیرون..

 

سورن نگاهش رو از درگاه اشپزخونه گرفت و به سوگل نگاه کرد و با محبت گفت:

-خیلی هواتو داره..از زندگی باهاش راضی هستی؟..

 

سوگل لبخنده خجولی زد و سرش رو پایین انداخت:

-اره خوبه..البته قبلا همه چی به این خوبی نبود..اما خداروشکر درست شد..ما هم این مدت کم سختی نکشیدیم….

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان نذار دنیا رو دیونه کنم pdf از رویا رستمی

  خلاصه رمان:     ازدختری بنویسم که تنش زیر رگبار نفرت مردیه که گذشتشو این دختر دزدید.دختریکه کلفت خونه ی مردی شدکه تا دیروز جرات نداشت حتی تندی کنه….روزگار تلخ می چرخه اما هنوز یه چیزایی هست….چیزایی که قراره گرفتار کنه دختریرو که از زور کتک مردی سرد و مغرور لال شد…پایان خوش…قشنگه شخصیتای داستان:پانیذ۱۷ ساله: دختری آروم که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شفق قطبی به صورت pdf کامل از محدثه نوری

    خلاصه رمان:   دختری ساده و خوش قلب،که فقط فکر درس و کنکورشه… آرومه و دختر خوب خانواده یه رفیق داره شررررر و شیطون که تحریکش میکنه که به کسی که نباید زنگ بزنه مثلا مخ بزنن ولی خب فکر اینو نمیکردن با زرنگ تر از خودشون طرف باشن حالا بماند که دخترمون تا به خودش میاد عاشق

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آغوش آتش جلد اول

    خلاصه رمان :     یه پسر مرموزه، کُرده و غیرتی در عین حال شَرو شیطون، آهنگره یه شغل قدیمی و خاص، معلوم نیست چی میخواد، قصدش چیه و میخواد چی کار کنه اما ادعای عاشقی داره، چی تو سرشه؟! یه دختر خبرنگار فضول اومده تا دستشو واسه یه محله رو کنه، اما مدام به بنبست میخوره، چون

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قصه مهتاب

    خلاصه رمان:               داستان یک عشق خاص و ناب و سرشار از ناگفته ها و رمزهایی که از بس یک انتظار 15 ساله دوباره رخ می نماید. فرزاد و مهتاب با گذر از آزمایش ها و توطئه و دشمنی های اطراف، عشقشان را ناب تر و پخته تر پیدا می‌کنند. جایی که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ماهی دو اقیانوس
دانلود رمان ماهی دو اقیانوس به صورت pdf کامل از مهسا زهیری

    خلاصه رمان ماهی دو اقیانوس :   یک ماه از وقایع جلد اول گذشته و عمران که با حقایق تلخ و کوبنده‌ای در مورد تولد و هویت و گذشته‌اش مواجه شده، با خشم غیرقابل کنترل، خودش رو گوشه‌ای پنهان کرده و «عشق» رو مقصر همه‌ی مصیبت‌های خودش و بقیه می‌بینه. با سر رسیدن مردی که مرکز همه‌ی اتفاقاته،

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان از عشق برایم بگو pdf از baran_amad

  خلاصه رمان :   جلد دوم ( جلد اول یکبار نگاهم کن)       نقش ماکان تو این داستان پر رنگ تر باشه و یه جورایی ارشیا و ترنج کم کم می رن تو حاشیه و ماکان و چند شخصیت جدید وارد ماجرا می شن که کلی میشه گفت یجور عشق ماکان رو نشون میده! به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Mahsa
Mahsa
1 سال قبل

چرا پارت نداریم؟؟

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x