رمان گرداب پارت 196 - رمان دونی

 

 

***************************************

 

چرخی دور خودم زدم و با لذت مشغول تماشای وسایلی شدم که تماما با سلیقه ی خودم خریده شده بود….

 

بعد از مدت ها گشتن و جست و جو، بالاخره تونسته بودیم داخل یک ساختمان پزشکان بزرگ یک واحد برای سورن پیدا کنیم….

 

واحدی که طبقه ی سوم قرار داشت و تشکیل شده بود از یک اتاق انتظار، یک اتاق برای خوده سورن و یک ابدارخونه ی خیلی کوچک….

 

داخل اتاق انتظار یک میز برای منشی قرار داده بودیم به همراه یک دست مبل راحتی و یشمی رنگ که من انتخاب کرده بودم….

 

دوتا تابلو از طبیعت و یک تلویزیون بزرگ هم به دیوار نصب کرده بودیم…

 

سمت راست ابدارخونه بود که چندتا کابینت داخلش بود به همراه یک سینک…

 

چند تا لیوان و ماگ، یک چایی ساز و یک قهوه ساز هم برای داخش خریده بودیم…

 

واحدش دوتا سرویس بهداشتی داشت که یکی داخل سالن بود و اون یکی داخل اتاق سورن…

 

کنار میز منشی هم اتاق سورن بود..

 

وارد اتاق که میشدیم، روبرو میز و صندلیش قرار داشت که جلوش هم دوتا صندلی برای مراجعه کننده هاش بود….

 

سمت راست با پارتیشن به دوتا قسمت تقسیم شده بود و داخل هر قسمت یک یونیت قرار داشت به همراه بقیه وسایل کارش….

 

سمت چپ اتاق هم سرویس بهداشتی بود..

 

 

فضا بسیار دلباز و شیک شده بود و من واقعا دوستش داشتم…

 

خودش هم خیلی از همه چی راضی و بسیار خوشحال بود…

 

دل تو دلش نبود تا زودتر کارها تموم بشه و بتونه مطب رو باز کنه…

 

از دیدن خوشحالیش شاد بودم و با دیدن ذوقش منم ذوق می کردم…

 

از اتاق سورن رفتم بیرون و وارد اتاق انتظار شدم و با ندیدن سورن بلند صداش کردم:

-سورن کجایی؟!..

 

صداش از داخل ابدارخونه اومد و منم راه افتادم و رفتم همونجا…

 

با لبخند به چهارچوب در تکیه دادم و نگاهش کردم..

 

مشغول درست کردن چایی بود و با حس حضورم سرش رو چرخوند طرفم و لبخند زد:

-دارم اولین چایی اینجا رو درست میکنم..

 

مثل بچه ها شده بود و کودکانه برای هرچیزی که مربوط به کارش میشد ذوق می کرد…

 

خندیدم و گفتم:

-چرا صدام نکردی من درست کنم؟..

 

-نه دیگه..بذار درست کنم راه بیوفتم کم کم..

 

لبخند زنان و با لذت نگاهش کردم و اون هم مشغول کارش شد…

 

در یکی از کابینت های بالا رو باز کرد و دوتا ماگ تپل که یکیش سفید و اون یکیش مشکی بود رو دراورد و گفت:

-سفیده مال تو، مشکیه هم مال من..

 

 

با خنده سرم رو تکون دادم و سورن داخل ماگ ها چایی ریخت و گذاشت داخل سینی کوچکی و یک قندون هم کنارشون گذاشت….

 

سینی رو برداشت و اومد طرفم..

 

دوتایی رفتم داخل سالن و روی مبل دو نفره کنار هم نشستیم و سورن سینی رو روی میز وسط مبل ها گذاشت….

 

ماگ من رو برداشت و به دستم داد و از خودش رو هم به دست گرفت و با لذت نگاهش رو به اطراف چرخوند و گفت:

-بالاخره تموم شد..

 

ماگ رو بین دوتا دستم گرفتم و سرم رو تکون دادم:

-اوهوم..خیلی خوب شده..

 

-حسابی خسته شدی این مدت..

 

-من که کاری نکردم..بیشتر کارها گردن خودت بود..

 

-اگه تو نبودی اینقدر سریع کارها پیش نمیرفت..اینقدرم همه چی تکمیل و زیبا نمیشد…

 

خم شدم از روی میز قند برداشتم و گفتم:

-خوشحالم که راضی هستی..فک کردم شاید بعضی چیزارو نپسندی…

 

سرش رو به منفی تکون داد و با اطمینان گفت:

-همه چیز حتی بهتر از چیزی که فکر می کردم شده..

 

لبخند زدم و دوتایی مشغول خوردن چایی شدیم..

 

تو سکوت چاییمون رو خوردیم و نگاهی به ساعت روی دیوار انداختم و گفتم:

-بچه ها دیر کردن..

 

-کم کم دیگه پیداشون میشه..

 

سرم رو به تایید تکون دادم و گفتم:

-سوگل بهم پیام داد، گفت از اینجا عکس بگیرم براش بفرستم..دوست داشت ببینه..خیلی هم ناراحت بود که نمی تونست بیاد….

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.4 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان کد آبی از مهدیه افشار

    خلاصه رمان :         همه می‌گن بزرگترین و مخ ترین دکتر تهرون؛ ولی من می‌گم دیوث ترین و دخترباز ترین پسر تهرون! روزبه سرمد یه پسر سی و چند ساله‌ی عوضی نخبه‌س که تقریباً تمام پرسنل بیمارستان خصوصیش؛ از زن و مرد گرفته تو کَفِش تاید شدن ::::)))))     به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کابوس پر از خواب pdf از مریم سلطانی

    خلاصه رمان :   صدای بگو و بخند بچه‌ها و آمد و رفت کارگران، همراه با آهنگ شادی که در حال پخش بود، ناخودآگاه باعث جنب‌و‌جوش بیشتری داخل محوطه شده بود. لبخندی زدم و ماگ پرم را از روی میز برداشتم. جرعه‌ای از چای داغم را نوشیدم و نگاهی به بالای سرم انداختم. آسمانِ آبی، با آن ابرهای

جهت دانلود کلیک کنید
رمان گرگها
رمان گرگها

  خلاصه رمان گرگها دختری که در بازدیدی از تیمارستان، به یک بیمار روانی دل میبازد و تصمیم میگیرد در نقش پرستار، او را به زندگی بازگرداند… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان فال نیک به صورت pdf کامل از بیتا فرخی

  خلاصه رمان:       همان‌طور که کوله‌‌ی سبک جینش را روی دوش جابه‌جا می‌کرد، با قدم‌های بلند از ایستگاه مترو بیرون آمد و کنار خیابان این‌ پا و آن پا شد. نگاه جستجوگرش به دنبال ماشین کرایه‌ای خالی می‌چرخید و دلش از هیجانِ نزدیکی به مقصد در تلاطم بود! از صبح انگار همه چیز داشت روی دور تند

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان زمان صفر
دانلود رمان زمان صفر به صورت pdf کامل از مدیا خجسته

      خلاصه رمان زمان صفر :   داستان دختری به نام گلبهاره که به دلیل شرایط خانوادگی و تصمیمات شخصیش برای تحصیل و مستقل شدن، به تهران میاد‌‌ و در خونه ای اقامت میکنه که قسمتی از اون ، از سمت مادر بزرگش بهش به ارث رسیده و از قضا ارن ، پسر دایی و همبازی بچگی شیطون

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قصه عشق ترگل pdf از فرشته تات شهدوست

  خلاصه رمان :     داستان در مورد دختری شیطون وبازیگوش به اسم ترگل است که دل خوشی از پسر عمه تازه از خارج برگشته اش نداره و هزار تا بلا سرش میاره حالا بماند که آرمین هم تلافی می کرده ولی…. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Maman arya
Maman arya
1 سال قبل

ممنون ک تو کل پارت ی مطب دندون پزشکی رو توصیف کردی😐 تاحالا دندون پزشکی نرفتیم و ندیدیم

سارا
سارا
1 سال قبل

نویسنده جون چرا مدیریتت کامل نیست یا میری طرف پرنداینا سوگل اینا کلا”فراموش میشن یا میری طرف سوگل اینا خبری از پرنداینانیست لطفا”درهرپارت دوطرف قضیه مدنظرت باشه به شعورمخاطبات احترام بزاروقت میزارن میخونن ،زنده باشی

Mahsa
Mahsa
1 سال قبل

حالا میخوای اگه دوس داشتی یه کمم از سامیار و سوگل بگو کلا فقط یه ور داستانو میگیری😕شاید زاییده بود‌ تو خبر نداشتی😂

دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x