رمان گرداب پارت 214 - رمان دونی

 

 

 

بوسه ش روی موهام نشست و اروم گفت:

-چشم..ببخشید..

 

حرکتی به تنم دادم و وقتی متوجه شد میخوام ازش فاصله بگیرم، حلقه ی دست هاش رو شل کرد و اجازه داد کمی عقب برم….

 

سرم رو تو فاصله ی کوتاهی ازش نگه داشتم و گفتم:

-از یه چیز دیگه هم ناراحتم..

 

لبخنده محوی زد و موهام رو از توی صورتم برد پشت گوشم و گفت:

-چی؟!..

 

لب برچیدم و مثل بچه ها گفتم:

-دیگه سرم داد نزن..هنوز فریاد اون شبت توی گوشمه..

 

لبخندش پررنگ تر شد و با شرمندگی نگاهم کرد:

-اخ اخ..تو این مورد خیلی دیگه حق داری..خودمم ناراحت شدم..اصلا برای همین سریع بردمت خونه که کاری نکنم بیشتر ناراحت بشی….

 

-تو که اینطوری نبودی سورن..چرا اینقدر زود از کوره در رفتی…

 

سرش رو پایین انداخت و اخم هاش دوباره توی هم رفت:

-اسم اون مرتیکه ی گوساله رو که اوردی یه لحظه قاطی کردم…

 

دلم براش رفت و بی اختیار دستم رو روی گونه ش گذاشتم و با اطمینان گفتم:

-من اگه اون برام مهم بود که نامزدیمو بهم نمیزدم سورن..من اینقدر ازش متنفرم که حتی دوست ندارم یک بار دیگه ببینمش….

 

دستش رو روی دستم که روی گونه ش بود گذاشت:

-میدونم..

 

 

صورتش رو نوازش کردم و گفتم:

-به خدا وقتی جلوی شرکت دیدمش، هرچی از دهنم دراومد بهش گفتم..اما وقتی اقاجون زنگ زد و گفت باهاش برم دیدنش….

 

سرم رو پایین انداختم و با مکث ادامه دادم:

-خودت میدونی من نمی تونم روی حرف اقاجون حرف بزنم..با این حال بهش گفتم خودم تنها میرم اما اجازه نداد..منم ازش میترسم واسه همین….

 

پرید توی حرفم و با جفت دست هاش صورتم رو قاب گرفت و با محبت گفت:

-می دونم عزیزم..نیاز نیست اینقدر توضیح بدی..

 

-پس چرا نذاشتی اون شب توضیح بدم..تو که منو میشناسی…

 

با دست هاش سرم رو بالا اورد و تو چشم هام خیره شد:

-اون شب عصبی شدم..فکر کردم مخصوصا بهم نگفتی..حتی همون موقعم می دونستم تو کار اشتباهی نکردی اما خب…

 

دوباره نگاهش پر از شرمندگی شد و ادامه داد:

-دست خودم نبود..ببخشید..

 

مچ دست هاش رو گرفتم و لبخند زدم:

-قول بده دیگه باهام این کارو نکنی..من طاقت بی محلی کردنتو ندارم..باهام دعوا نکن..ازم فاصله نگیر..دق می کنم….

 

با دوتا دستش، سرم رو جلو کشید و لب های داغش رو روی پیشونیم گذاشت…

 

چند لحظه نگه داشت و بعد بوسه ی نرمی زد و جدا شد..

 

لبخند محوی زد و گفت:

-من غلط بکنم دیگه..همین یکبار واسه صد پشتم بس بود..

 

 

 

اروم خندیدم که کله ام رو توی دست هاش تکونی داد و گفت:

-بخند..دلم واسه دیدن این خنده اتم تنگ شده بود..

 

با خنده و خجالت نگاهم رو ازش دزدیدم که دوباره پر احساس گفت:

-اخ..راست میگی..چطور تونستم تحمل کنم این چند روز رو..هردفعه که از دور می دیدمت، صدبار می خواستم بیام جلو اما نتونستم….

 

-خیلی بدی..من به همون از دور دیدنتم راضی بودم اما ندیدمت..جوابمم ندادی…

 

-دیگه اینقدر به روم نیار چه غلطی کردم..چندبار عذرخواهی کنم تا یادت بره چه گو.هی خوردم…

 

چشم هام گرد شد و یکه خورده نگاهش کردم:

-سورن..این چه حرفیه..

 

لبخنده خجولی زد:

-ببخشید..

 

از لحن و حالت صورتش که مثل پسربچه های تخس و خجالتی شده بود، خنده ام گرفت و دلم براش پر کشید….

 

دست هام رو تند دور گردنش حلقه کردم و انقدر محکم توی اغوشش رفتم که کمی عقب رفت اما اون هم سریع دست هاش رو دورم حلقه کرد….

 

محکم توی بغل هم فرو رفتیم و حالا دیگه از هیچ کدوم از احساسات چند ساعت قبل و این چند روز گذشته، خبری نبود….

 

وجودم پر از ارامش و حس خوب شده بود..

 

صورتم رو توی گردنش فرو کردم و سورن هم حلقه ی دست هاش رو دورم محکم تر کرد و تو گوشم لب زد:

-جون دلم..قربونش برم..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان آشوب pdf از رؤیا رستمی

    خلاصه رمان :     راجبه دختریه که به تازگی پدرش رو از دست داده و به این خاطر مجبور میشه همراه با نامادریش از زادگاهش دور بشه و به زادگاه نامادریش بره و حالا این نامادری برادری دارد بس مغرور و … به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کد آبی از مهدیه افشار

    خلاصه رمان :         همه می‌گن بزرگترین و مخ ترین دکتر تهرون؛ ولی من می‌گم دیوث ترین و دخترباز ترین پسر تهرون! روزبه سرمد یه پسر سی و چند ساله‌ی عوضی نخبه‌س که تقریباً تمام پرسنل بیمارستان خصوصیش؛ از زن و مرد گرفته تو کَفِش تاید شدن ::::)))))     به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی

            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر برنامه هاش سر یه هفته فرار می کنن و خودشونو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بامداد عاشقی pdf از miss_قرجه لو

  رمان بامداد عاشقی ژانر: عاشقانه نام نویسنده:miss_قرجه لو   مقدمه: قهوه‌ها تلخ شد و گره دستهامون باز، اون‌جا که چشمات مثل زمستون برفی یخ زد برام تموم شدی، حالا بیچاره‌وار می‌گردم به دنبال آتیشی که قلب سردمو باز گرم کنه… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آدمکش

  خلاصه رمان :   ساینا فتاح، بعد از مرگ‌ مشکوک پدرش و پیدا نشدن مجرم توسط پلیس، به بهانه‌ی خارج درس خوندن از خونه بیرون می‌زنه و تبدیل میشه به یکی از موادفروش‌های لات تهران! دختری که شب‌هاش رو تو خونه تیمی صبح می‌کنه تا بالاخره رد قاتل رو می‌زنه… سورن سلطانی! مرد جوان و بانفوذی که ساینا قصد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رز سفید _ رز سیاه به صورت pdf کامل از ترانه بانو

  خلاصه رمان:   سوئیچ چرخوندم و با این حرکت موتور خاموش شد. دست چپمو بالا اوردم و یه نگاه به ساعتم انداختم. همین که دستمو پایین اوردم صدای بازشدن در بزرگ مدرسه شون به گوشم رسید. وکمتر از چندثانیه جمعیت حجیمی از دختران سورمه ای پوش بیرون ریختند. سنگینی نگاه هایی رو روی خودم حس می کردم که هراز

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سارا
سارا
1 سال قبل

نوویسنده پس سوگل چیشدچراانقدرتک بعدی داری پارت میزاری

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x