رمان گرداب پارت 222 - رمان دونی

 

 

 

از حرص زیاد خنده ام گرفت و زدم زیر خنده:

-غلطی هم بوده تا حالا نکرده باشی؟..منو از چی میترسونی..تو کاری کردی من مرگ رو به زندگی ترجیح بدم..بالاتر از مرگ داریم؟!….

 

“نچ” غلیظی گفتم و خنده ام رو جمع کردم و با عصبانیت ادامه دادم:

-نه نداریم..برو هر غلطی دلت میخواد بکن..

 

چشم هاش سرخ شد و بینیش از دم و بازدهم های تند و پرخشمش به شدت باز و بسته میشد…

 

تکونی به تنم داد و غرید:

-یه کاری میکنم مرگ برات ارزو بشه پرند..دم به دقیقه تو خونه ی اون اشغال چه گوهی میخوری تو؟…

 

می دونست دارم از خونه ی سورن میام..حتی اینم می دونست که زیاد اونجا میرم…

 

با کف دست هام زدم زیر دست هاش تا ولم کنه و با نفرت گفتم:

-اشغال تویی و کل هیکلت..ولم کن تا جیغ نزدم و مردمو دورم جمع نکردم…

 

-چیه طرفداریشو میکنی؟..اون بهتر از منه؟..چیکار میکنه؟..خوب حال میده بهت؟…

 

چشم هام گرد شد و تنم از حرفش لرزید..

 

صورتم رو با انزجار جمع کردم و تقریبا جیغ زدم:

-حرف دهنتو بفهم..مرتیکه ی احمق..فکر کردی همه مثل خودت هرزه هستن..بی…

 

یک دستش رو از بازوم جدا کرد و کف دستش رو محکم روی دهنم فشرد و صدام رو خفه کرد…

 

 

از درد چنگِ محکمش روی بازوم و دستش که راه نفسم رو بسته بود، داشتم از حال می رفتم…

 

تقلای ضعیفی کردم و اون با خشم و تفریح بهم نگاه می کرد…

 

چنگ زدم به دستش و سرم رو تکون دادم تا دستش رو برداره اما تا اخرین لحظه دستش رو نگه داشت…

 

وقتی دید واقعا دارم بیهوش میشم، بالاخره دستش رو برداشت و من به سرفه افتادم…

 

همینطور که هنوز بازوم توی دستش بود، ولو شدم روی زمین و اون هم باهام اومد و روی سر پاهاش نشست….

 

دستم رو بردم سمت جیبم و درحالی که به شدت نفس میزدم و سرفه می کردم، اسپری ام رو پیدا کردم…

 

دست هام می لرزید و نمی تونستم ازش استفاده کنم..

 

اسپری رو از دستم گرفت و اورد جلوی دهنم..

 

دوست نداشتم از دستش اسپری بزنم اما راه نفسم کامل بسته شده بود و داشتم واقعا خفه میشدم…

 

دهنم رو باز کردم و اون چند تا پاف توی دهنم خالی کرد…

 

اشک از چشم هام جاری شده بود و نفس نفس میزدم..

 

کمی تو همون حالت نشستم تا نفسم جا بیاد و وقتی کمی بهتر شدم، جفت دست هام رو زدم توی سینه ش و جیغم بلند شد:

-اشغال..روانی..تو مریضی کاوه..خدا لعنتت کنه چی از جون من می خواهی..چرا گورتو از زندگیم گم نمیکنی….

 

 

 

پوزخندی زد و نوک انگشت هاش رو روی شونه ام کشید و با لحنی نفرت انگیز گفت:

-چون دوستت دارم عزیزم..

 

از لحن و حرکت دستش، حس مشمئز کننده ای بهم دست داد و شونه ام رو جمع کردم:

-مرده شور خودت و اون دوست داشتنِ بیمارگونه ت رو ببره..حالمو بهم میزنی روانی…

 

دوباره پوزخندش رو تکرار کرد و ابروهاش رو انداخت بالا:

-اون یارو سورن بهتر از من دوستت داره؟..حالت از اون یه لاقبا بهم نمیخوره؟…

 

پریشون و با گریه غریدم:

-اسم اونو به دهنت نیار..اسمشو به زبون کثیفت نیار..

 

خنده ی ترسناکی کرد و درحالی که از چشم های قرمز و لحن بی خیالِ مصنوعیش، وحشت کرده بودم گفت:

-اُ اُ اینجوری طرفشو میگیری نمیگی برات گرون تموم میشه عزیزم؟..خیلی بهت رو دادم که جلوی من پشتشو میگیری..منو سرلج ننداز عشقم….

 

انگشت هاش رو ایندفعه روی صورتم کشید که با نفرت زدم زیر دستش و اون بی خیال گفت:

-نذار داغشو به دلت بذارم..میدونی که من به پشه ی نر اطراف تو حساسم..تا الانم کاری نکردم خیال می کردم یه دوست عادیه..اما…..

 

دستش رو مشت کرد و حالا صداش پر از خشم و حرص شده بود:

-حالا که این چشم های خوشگلت نسبت بهش پر عشق و احساس شده همه چی عوض میشه…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان لالایی برای خواب های پریشان از فاطمه اصغری

    خلاصه رمان :         دریا دختر مهربون اما بی سرزبونی که بعد از فوت مادر و پدرش زندگی روی جهنمی خودش رو با دوتا داداشش بهش نشون میده جوری که از زندگی عرش به فرش میرسه …. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آشوب pdf از رؤیا رستمی

    خلاصه رمان :     راجبه دختریه که به تازگی پدرش رو از دست داده و به این خاطر مجبور میشه همراه با نامادریش از زادگاهش دور بشه و به زادگاه نامادریش بره و حالا این نامادری برادری دارد بس مغرور و … به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نفرین خاموش جلد دوم

    خلاصه رمان :         دنیای گرگ ها دنیای عجیبیست پر از رمز و راز پر از تنهایی گرگ تنهایی را به اعتماد ترجیح میدهد در دنیای گرگ ها اعتماد مساویست با مرگ گرگ ها متفاوتند متفاوت تر از همه نه مثل سگ اسباب دست انسانند و نه مثل شیر رام می شوند گرگ، گرگ است

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دو دلداده به صورت pdf کامل از پروانه محمدی

        خلاصه رمان:   نیمه شب بود، ماه میان ستاره گان خودنمایی میکرد در حالیکه چشمانش بسته بود، یاد شعر موالنا افتاد با خود زیر لب زمزمه کرد. به طبی بش چه حواله کنی ای آب حیات! از همان جا که رسد درد همانجاست دوا     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ژینو
دانلود رمان ژینو به صورت pdf کامل از هاله بخت یار

  خلاصه: یاحا، موزیسین و استاد موسیقی جذابیه که کاملا بی‌پروا و بدون ترس از حرف مردم زندگی می‌کنه و یه روز با دیدن ژینو، دانشجوی طراحی لباس جلوی دانشگاه، همه چی عوض میشه… یاحا هر شب خواب ژینو و خودش رو می‌بینه در حالی که فضای خوابش انگار زمان قاجاره و همه چی به یه کابوس وحشتناک ختم میشه!حتی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ساقی شب به صورت pdf کامل از نیلا محمدی

      خلاصه رمان :   الارا دختر تنها و بی کسی که توی چهار راه گل میفروشه زنی اون رو می بینه و سوار ماشیتش میکنه ازش میخواد بیاد عمارتش چون برای بازگشت پسرش از آمریکا جشنی گرفته الارا رو برای کمک به خدمتکار هاش می بره بجای کمک به خدمتکارهاش میشه دستیار شخصی پسرش در اون مهمونی

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x