رمان گرداب پارت 315 - رمان دونی

 

 

 

با لحن حرص دراری گفت:

-من واقع بینم..دوست واقعی کسیه که حقیقتو بگه..من بلد نیستم الکی دلتونو خوش کنم..خداروشکر تورو که داریم میندازیم به اون پسره ی بدبخت..بعدش باید یکیو پیدا کنیم خر شه بیاد این دنیز خنگولو بگیره…..

 

-اه خفه شو البرز..فکت خسته نمیشه اینقدر چرت و پرت میگی؟…

 

دنیز پوزخندی زد و گفت:

-نه نمیشه..این کل زندگیش درحال چرت گفتنه..کِی تا حالا دیدی حرف درست و حسابی از دهنش دربیاد….

 

البرز از روی صندلی بلند شد و گفت:

-بی لیاقتا..دخترا جونشونو میدن تا من فقط یه کلمه باهاشون حرف بزنم…

 

-اره صد در صد..دلم برای زن اینده تو میسوزه..چطوری میخواد تحملت کنه..تو برو به فکر زن پیدا کردن برای خودت باش نمیخواد نگران من و دنیز باشی….

 

پوزخندی زد و گفت:

-مگه خر شدم دنبال زن باشم..همون سورن فعلا میخواد خودشو بدبخت کنه بسه…

 

با حرص خواستم جوابش رو بدم که صدای گوشیم بلند شد و حرف تو دهنم موند…

 

خم شدم سمت گوشی و با دیدن اسم مامان چشم هام گرد شد…

 

سرم رو بلند کردم و با وحشت گفتم:

-مامانه..

 

البرز با مسخره بازی چشم هاش رو گرد کرد و با لودگی گفت:

-وای میخواد کتکت بزنه پرند..جواب ندیا..

 

-البرز دو دقیقه خفه شو لطفا..قلبم داره میاد تو دهنم..

 

#پارت1791

 

یهو جدی شد و چشم غره ای رفت:

-مسخره نشو..گوشی رو جواب بده تا قطع نشده..مگه میخواد چی بگه که قلبت میاد تو دهنت..انگار مادرشو نمیشناسه….

 

دنیز پوفی کرد و گفت:

-بالاخره یه حرف درست از دهن این دراومد..جواب بده پرند…

 

با دستی که می لرزید گوشی رو برداشتم و قبل از اینکه قطع بشه تماس رو برقرار کردم…

 

گوشی رو بغل گوشم گذاشتم و اب دهنم رو بلعیدم:

-الو..سلام مامان..

 

با مکث کوتاهی صدای مهربون و مثل همیشه ارامش بخشش تو گوشم پیچید:

-سلام عزیزم..مزاحم کارت که نشدم؟..

 

از لحنش که مثل همیشه بود، خیالم کمی راحت شد و استرسم کمتر شد:

-نه مامانی..کاری نداشتم؟..جانم؟..

 

-زنگ زدم حالتو بپرسم..

 

-خوبم قربونت برم..اتفاقی افتاده؟..

 

-نه دخترم چیزی نشده..زنگ زدم بگم بعد کار یه راست بیایی خونه برای ناهار..با بچه ها قراری چیزی نذار امروز….

 

دوباره اب دهنم رو قورت دادم و با نگرانی گفتم:

-نه میام خونه جایی نمیرم..چیزی که نشده مامان؟..نگران شدم…

 

-نه عزیزم نگران نباش..پس منتظرتم..زود بیا..

 

-چشم حتما..

 

-مواظب خودت باش..خدانگهدارت..

 

جواب خداحافظیش رو دادم و تماس رو قطع کردم..

 

#پارت1792

 

با ترس به بچه ها نگاه کردم که دنیز با تعجب گفت:

-چی گفت؟!..

 

زبونم رو روی لب خشکم کشیدم و با نگرانی گفتم:

-گفت بعد کار یه راست بیا خونه و با بچه ها جایی نرو…

 

-نگفت چیکار داره؟..

 

-نه هیچی نگفت..اما لحن حرف زدنش مثل همیشه بود..نمیدونم سورن باهاش حرف زده یا نه…

 

البرز دست هاش رو تو جیب شلوارش فرو کرد و گفت:

-زنگ بزن از سورن بپرس..

 

لب هام رو جمع کردم و با وحشت گفتم:

-نه ولش کن..بذار فکر کنم حرف نزده و مامان همینطوری زنگ زده…

 

البرز با تعجب زد زیر خنده:

-خودتو گول میزنی؟!..

 

کلافه دست هام رو توی هوا تکون دادم و گفتم:

-چرا منو درک نمیکنین؟..اگه مطمئن بشم مامان دراین مورد میخواد باهام حرف بزنه تا برسم خونه از ترس و نگرانی سکته میکنم….

 

-برای چی میترسی؟..این همه خواستگار برای هر دختری میاد، مگه باید هردفعه سکته کنن؟…

 

دنیز سری به تاسف تکون داد و گفت:

-یکی همینو به این دختر حالی کنه..

 

گوشی رو با صدا انداختم روی میز و با حرص گفتم:

-چرا کابلو میگیرین؟..شرایط ما فرق میکنه..اگه مامان فکر کنه تمام این مدت پشت سرش ما با هم بودیم و یه جورایی انگار گولش زدیم چی؟….

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 68

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان بی قرارم کن

    خلاصه رمان:       #شایان یه وکیل و استاد دانشگاهه و خیلی #جدی و #سختگیر #نبات یه دختر زبل و جسور که #حریف شایان خان برشی از متن: تمام وجودش چشم شد و خیابان شلوغ را از نظر گذراند … چطور می توانست یک جای پارک خالی پیدا کند … خیابان زیادی شلوغ بود . نگاهش روی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بخاطر تو pdf از فاطمه برزه کار

    رمان: به خاطر تو   نویسنده: فاطمه برزه‌کار   ژانر: عاشقانه_انتقامی     خلاصه: دلارام خونواده‌اش رو تو یه حادثه از دست داده بعد از مدتی با فردی آشنا میشه و میفهمه که موضوع مرگ خونواده‌اش به این سادگیا نیست از اون موقع کمر همت میبنده که گذشته رو رازگشایی کنه و تو این راه هم خیلی‌ها کمکش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شوهر هیولا جلد دوم به صورت pdf کامل از کیانا بهمن زاد

    #گناهکاران_ابدی ( #جلداول) #شوهر_هیولا ( #جلددوم )       خلاصه  رمان:   من گناهکارم، تو گناهکاری، همه ما به نوبه خود در این گناه، گناهکاریم من بدم، تو بدی، همه ما بد بودیم تا گناهکار باشیم، تا گناهکار بمانیم، تا ابد ‌و کلمات ناقص میمانند چون من جفا دیدم تو کینه به دل گرفتی و او انتقام

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ایست قلبی pdf از مریم چاهی

  خلاصه رمان:     داستان دختری که برای فرار از ازدواج اجباری با پسر عموی دختر بازش مجبور میشه تن به نقشه ی دوستش بده و با آقای دکتری که تا حالا ندیده ازدواج کنه   از طرفی شروین با نقشه ی همسر اولش فاطی مجبور میشه برای درمان خواهرش نقش پزشکی رو بازی کنه که از خارج از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گلپر به صورت pdf کامل از نوشین سلما نوندی

    خلاصه رمان:   داستان از جایی شروع میشه که گلبرگ قصه آرزویی در سر داره. دختر قصه آرزوی  عطر ساز شدن داره … .. پدرش نجار و مادرش خانه دار. در محله ی ساده ای از فیروزکوه زندگی می‌کنند اما با اومدن زال دستغیب تاجر شهردار شهر فیروزکوه زندگی گلبرگ دستخوش تغییر میشه یک ازدواج ناخواسته و یک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بغض پاییز

    خلاصه رمان :     پسرك دل بست به تيله هاى آبى چشمانش… دلش لرزيد و ويران شد. دخترك روحش ميان قبرستان دفن شد و جسمش در كنار ديگرى، با جنينى در بطن!!   قسمتی از داستان: مردمک های لرزانِ چشمانِ روشنش، دوخته شده بود به کاغذ پیش رویش. دست دراز کرد و از روی پیشخوان برداشتش! باورِ

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Mahsa
Mahsa
4 ماه قبل

چقدر کوتاه شدن پارتا

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x