رمان گرداب پارت 326 - رمان دونی

 

 

 

 

لبخند روی لبم نشست و عسل با اخم رو به سامان گفت:

-یاد بگیر..

 

سامان چپ چپ به سورن نگاه کرد و گفت:

-اون هنوز کله ش داغه نمیفهمه..

 

عسل با حرص صداش کرد که سامان رو به سورن گفت:

-ببین می تونی دعوا راه بندازی..

 

سورن با لحن حرص دراری گفت:

-حق با عسله..یعنی چی هنوز کله ش داغه؟..یعنی تو الان کله ت سرده و پشیمونی؟…

 

عسل با طلبکاری به سامان نگاه کرد و سامان گفت:

-لعنت بهت سورن..

 

بعد سرش رو به عسل نزدیک کرد و یه چیزی تو گوشش پچ پچ کرد که عسل هولش داد کنار و گفت:

-ساکت شو..نمی خوام صداتو بشنوم..

 

سامان چشم غره ای به سورن رفت و سورن با خنده ابروهاش رو چند بار بالا پایین کرد…

 

با خنده داشتم نگاهشون می کردم که سوگل گفت:

-فکر کنم بین شما راحت ترین زن گرفتن رو سامیار داشت..نه جشنی نه عروسی…

 

همه خندیدیم و سامیار با اخم گفت:

-چرا دوباره بحثو کشوندی به من؟..

 

سوگل شونه ای بالا انداخت و گفت:

-خواستم یاداوری کنم که از زیر جشن عروسی گرفتن در رفتی…

 

-من که گفته بودم میگیرم..دختر خانمت بی خبر اومد و نذاشت…

 

#پارت1881

 

سوگل اخمی کرد و گفت:

-عزیزم کلی وقت داشتی اما نگرفتی..

 

-مثلا کِی وقت داشتم؟..

 

-مثلا وقتی که نفس هنوز تو شکمم دو سه ماهه بود و شکمم بزرگ نشده بود، میشد گرفت…

 

سامیار چشم غره ای بهش رفت:

-چرا همون موقع نگفتی؟..

 

سوگل با حرص گفت:

-دهن منو باز نکنا..من اونموقع با تو جنگ و بدبختیای دیگه داشتم..نکنه یادت رفته وقتی فهمیدیم من حامله ام چیکار کردی؟….

 

سامیار هم با حرص گفت:

-من همین که پام برسه تهران برای تو عروسی میگیرم که هردفعه دهن منو صاف نکنی…

 

-لازم نکرده دیگه..

 

سامیار با حرص صداش کرد و سوگل جوابش رو نداد و سورن گفت:

-فعلا عروسی هاتونو نگه دارین برای بعد..به داد من برسین..بگین ببینم زودترین تایمی که ما می تونیم عقد کنیم کِی میشه؟….

 

از لحن بامزه و عجولش همه خنده امون گرفت و زدیم زیر خنده…

 

سوگل با ذوق گفت:

-الهی من قربون تو برم که دیگه طاقت نداری..بذار اول بریم با مهتاب خانم حرف بزنیم..اگه قبول کردن، میرین ازمایش و بعد زودترین تایم رو براتون میگیریم…..

 

-امشب بریم حرف بزنیم؟..

 

#پارت1882

 

سوگل دوباره خندید و گفت:

-تماس میگیرم باهاشون اگه مساعد بودن میریم صحبت میکنیم…

 

نفس رو توی بغلم جابه جا کردم و با نگرانی گفتم:

-وای پس من برم خونه اماده شم..

 

دوباره همه زدن زیر خنده و من با خجالت سرم رو پایین انداختم…

 

بعد از کمی خندیدن، عسل گفت:

-پس تو با زودتر عقد کردن مشکلی نداری پرند جان؟..

 

لبم رو گزیدم و روم نشد جواب بدم که سورن با دستی که هنوز دور گردنم بود، کمی کشیدم سمت خودش و سوالی گفت:

-هان عشقم؟..موافقی؟!..

 

خجول سرم رو به تایید تکون دادم که همه شروع کردن به دست زدن…

 

با لبخند داشتم نگاهشون می کردم که لب سورن چسبید به گوشه ی سرم و محکم بوسید…

 

چشم هام گرد شد و صدای دست و جیغ دخترها بالاتر رفت…

 

با خجالت و زیرلبی صداش کردم که پچ زد:

-جون..

 

-نکن زشته..

 

-میکنم..

 

جوابش رو ندادم چون هرچی هم می گفتم اون کار خودش رو می کرد و خجالت نمی کشید…

 

صدای جیغ و دست ها که قطع شد، صدای فاطمه خانم اومد:

-چه خبر شده؟!..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 84

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان دلدادگی شیطان
رمان دلدادگی شیطان

  دانلود رمان دلدادگی شیطان خلاصه: رُهام مردی بیرحم با ظاهری فریبنده و جذاب که هر چیزی رو بخواد، باید به دست بیاره حتی اگر ممنوعه و گناه باشه! و کافیه این شیطانِ مرموز و پر وسوسه دل به دختری بده که نامزدِ بهترین رفیقشه! هر کاری میکنه تا این دخترِ ممنوعه رو به دست بیاره، تا اینکه شبانه اون‌

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان حس مات pdf از دل آرا دشت بهشت

  خلاصه رمان:       داستان درباره سه خواهره که در کودکی مادرشون رو از دست دادن.پسر دوست پدرشان هم بعد از مرگ پدر و مادرش با اونها زندگی میکنه ابتدا یلدا یکی از دختر ها عاشق فرزین میشه و داستان به رسوایی میرسه اما فرزین راضی به ازدواج نیست و بعد خواهر دوم یاسمین به فرزین دل میبازه

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ماه مه آلود جلد دوم

  دانلود رمان ماه مه آلود جلد دوم   خلاصه : “مها ” دختری مستقل و خودساخته که تو پرورشگاه بزرگ شده و برای گذروندن تعطیلات تابستونی به خونه جنگلی هم اتاقیش میره. خونه ای توی دل جنگلهای شمال. اتفاقاتی که توی این جنگل میوفته، زندگی مها رو برای همیشه زیر و رو می کنه؛ زندگی که شاید از اول

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان زهر تاوان pdf از پگاه

    خلاصه رمان :       درمورد یه دختر به اسمه جلوه هستش که زمانی که چهار سالش بوده پسری دوازده ساله به اسم کیان وارد زندگیش میشه . پدر و مادرجلوه هردو پزشک بودن و وقت کافی برای بودن با جلوه رو نداشتن برای همین جلوه همه کمبودهای پدرومادرش روباکیان پرمیکنه وکیان همه زندگیش جلوه میشه تاجایی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آسو pdf از نسرین سیفی

  خلاصه رمان :       صدای هلهله و فریاد می آمد.گویی یک نفر عمدا میخواست صدایش را به گوش شخص یا اشخاصی برساند. صدای سرنا و دهل شیشه ها را به لرزه درآورده بود و مردان پای¬کوبان فریاد .شادی سر داده بودند من ترسیده و آشفته میان اتاق نیمه تاریکی روی یک صندلی زهوار دررفته در خودم مچاله

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بی چهرگان به صورت pdf کامل از الناز دادخواه

    خلاصه رمان:   رویا برای طرح کارورزی پرستاری از تبریز راهی یکی از شهرهای جنوبی می‌شه تا دو سال طرحش رو بگذرونه. با مشغول شدن در بخش اطفال رویا فرار کرده از گذشته و خانواده‌اش، داره زندگی جدیدی رو برای خودش رقم می‌زنه تا اینکه بچه‌ای عجیب پا به بیمارستان می‌ذاره. بچه‌ای که پدرومادرش به دلایل نامشخص کشته

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Mamanarya
Mamanarya
3 ماه قبل

بابا خسته شدیم دیگه اه😖
سه پارته همه ش این اینو گفت اون اونو گفت اون شقیقه اونو بوس کرد اون یکی دست انداخت گردن اون یکی. نفس این طرف بغلش بود بعد گذاشتش اون طرف بغلش. یکی قهر کرد یکی ناز کرد یکی چشم غره کرد یکی چپ چپ نگاه کرد یکی خجالت کشید یکی ساکت بود یکی پرحرف بود😐😐😐😐😐😐😐….. بس کن بابا جان اجدادت ساییدی مون ب مولا… بکش بیرون از این حرفا زودتر ادامه شو بگو دیگه😖😖😖😖😖😖😖😖😖😖😖😖😖😖😖😖😖😐😐😐😐😐😐😐 کلا قضیه دزدین پرند انگار کلا ب باد فنا سپرده شد.

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x