رمان گریز از تو پارت 127 - رمان دونی

 

 

 

 

یاسمین با دیدن قیافه ی متین وحشت کرد. دست روی دهانش گذاشت و نگاهش سمت پله ها برگشت تا از نبودن ارسلان مطمئن شود…

 

_وای خدا…

 

مقابلش ایستاد و چشم چرخاند توی صورت کبودش!

 

متین لبخند زد: آقا حالش چطوره؟

 

یاسمین با بُهت سر تکان داد: خوبه. تو خوبی؟

 

متین زیر چشمش را لمس کرد: چیز خاصی نیست.

 

_زده ترکوندنت بعد میگی چیز خاصی نیست؟ ماهرخ با دیدنت سکته نکرد؟

 

_نه واسه مامانم عادیه که من و هر چند وقت یه بار اینجوری ببینه.

 

یاسمین لب گزید و متین روی بینی اش زد:

 

_منو ولش کن. دیشب تو رو که اذیت نکرد؟

 

چهره ی دخترک جمع شد: نه متین ولی فحش های بدی میداد. من چیزی به روش نیاوردم تو هم نگو!

 

_معمولا وقتی زیاد میخوره اینجوری میشه. حالا پیش زمینه هم داشت دیگه… قبلش دعوا کرده بودین؟

 

یاسمین با درد نفسش را بیرون فرستاد:

 

_اره من یه خورده باهاش بد حرف زدم ولی فکر نمی‌کردم اینجوری بشه. سابقه نداشت اصلا… قبلا حرفای بدتری بهش میزدم ککشم نمیگزید.

 

متین لبخند ریزی زد: قبلا براش مهم نبودی خانم.

 

یاسمین چشم ازش گرفت و با استرس به راه پله نگاه کرد. خودش هم تا به الان نگران ارسلان نشده بود. چه برسد به صبر و تحمل دیشبش!

 

_میگم ارسلان رفت حموم الان میاد. تو دیگه برو!

 

_نه می‌خوام ببینمش آخه…

 

یاسمین آرنج او را گرفت و سمت در هدایت کرد:

 

_برو متین. الان دوباره مارو با هم میبینه یه چیزی بارمون میکنه. یا این شکلی میبینتت عذاب وجدان میگیره. چمیدونم نمی‌خوام تا ته ماجرای دیشب و در بیاره!

 

متین هنوز با تعجب نگاهش میکرد که یاسمین در را باز کرد.

 

_برو دیگه چرا نگاهم میکنی؟

 

_خب پس ببین… مامانم حالش خوب نیست یکم دیرتر میاد اینجا. منم با آسو میرم دنبال کاراش… صبحانه با خودت.

 

یاسمین در را توی صورتش بست: باشه خداحافظ.

 

بعد هم پا تند کرد و داخل آشپزخانه رفت. ظرف قهوه را از کابینت برداشت و مقداری توی قهوه ساز ریخت.

 

زمزمه ی پر بغضش را خودش هم بزور شنید:

 

_ هیچ آدمی بعد از مستی اون حرفای عجیب و غریب و نمیزنه. خب معلومه قبلا یه چیزی بوده که…

 

جانش جای بزاق توی دهانش بود که سعی کرد قورتش دهد. سمت یخچال رفت و سه عدد تخم برداشت و داخل آب جوش انداخت تا آبپز شود. گیج بود و نمی‌دانست دیگر چه کار کند… ارسلان عادت به خوردن پنیر نداشت! خودش هم… عادات خودش یادش نبود.

 

با دردی که توی معده اش پیچید تازه یاد قرص هایش افتاد. سمت کابینت رفت و با دیدن جعبه ی قرص ها بالای کابینت آه از نهادش برآمد. ارسلان گفته بود هیچ قرصی را دم دستش نگذارند… از کله شقی ها و دیوانه بازی هایش میترسید.

 

یاسمین با درماندگی خیره بود به جعبه ی قرص ها که دستی که از کنار سرش رد شد و جعبه را پایین آورد.

 

‘”””””””””

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.4 / 5. شمارش آرا 9

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان زیر درخت سیب
دانلود رمان زیر درخت سیب به صورت pdf کامل از مهشید حسنی

  خلاصه رمان زیر درخت سیب به صورت pdf کامل از مهشید حسنی :   من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود   فشاری که روی جسم خسته و این روزها روان آشفته اش سنگینی میکند، نفسهای یکی در میانش را دردآلودتر و سرفه های خشک کویری اش را بیشتر و سخت تر کرده او اما همچنان میخواهد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آبان سرد

    خلاصه رمان :   میان تلخی یک حقیقت دست پا میزدم و فریادرسی نبود. دستی نبود مرا از این برهوت بی نام و نشان نجات دهد. کسی نبود محکم توی صورتم بکوبد و مرا از این کابوس تلخ و شوم بیدار کند! چیزی مثل بختک روی سینه ام افتاده بود و انگار کسی با تمام قدرتش دستهایش را

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان حبس ابد pdf از دل آرا دشت بهشت و مهسا رمضانی

  خلاصه رمان:     یادگار دختر پونزده ساله و عزیزدردونه‌ی بابا ناخواسته پاش به عمارت عطاخان باز شد اما نه به عنوان عروس. به عنوان خون‌بس… اما سرنوشت جوری به دلش راه اومد که شد عزیز اون خونه. یادگار برای همه دوست شد و دوست بود به جز توحید… همسر شرعی و قانونیش که حالا بعد از ده سال

جهت دانلود کلیک کنید
رمان آبادیس

  دانلود رمان آبادیس خلاصه : ارنواز به وصیت پدرش و برای تکمیل. پایان نامه ش پا در روستایی تاریخی میذاره که مسیر زندگیش رو کاملا عوض میکنه. همون شب اول اقامتش توسط آبادیسِ شکارچی که قاتلی بی رحمه و اسمش رعشه به تن دشمن هاش میندازه ربوده میشه و با اجبار به عقدش درمیاد. این ازدواج اجباری شروعیه برای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جوزا جلد اول به صورت pdf کامل از میم بهار لویی

      خلاصه رمان:     برای بار چندم، نگاهم توی سالن نیمه تاریک برای زدن رد حاجی فتحی و آدمهایش چرخید، اما انگار همهی افراد حاضر در جلسه شکل و شمایل یکجور داشتند! از اینجا که نشسته بودم، فقط یک مشت پسِ سر معلوم بود و بس! کلافه بودم و صدای تیز شهردار جدید منطقه، مثل دارکوب روی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان 365 روز
دانلود رمان 365 روز به صورت pdf کامل از گل اندام شاهکار

    خلاصه رمان 365 روز :   در اوایل سال ۱۳۹۷ گل اندام شاهکار شروع  به نوشتن نامه‌هایی کرد که هیچ وقت به دست صاحبش نرسید. این مجموعه شامل ۲۹ عدد عشق نامه است که در ۳۶۵ روز  نوشته شده است. وی در نامه‌هایش خودش را کنار معشوق‌اش تصور می‌کند. گاهی آنقدر خودش را نزدیک به او احساس می‌کند که می‌تواند خانواده‌ای

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Mahi123
Mahi123
1 سال قبل

رمان قشنگیه‌کاش مثل اوایل پارت طولانی میزاشتید

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط Mahi123
Mahi123
Mahi123
1 سال قبل

چرا وقتی ی رمان طرفدار پیدا میکنه انقد پارتا رو کوتاه میکنید؟؟

Yas
Yas
1 سال قبل

😍 😍 😍 😍 😍

اتاق فرمان
اتاق فرمان
1 سال قبل

عاح… هیچ اتفاق خاصی نیفتاد

دسته‌ها
4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x