رمان گلادیاتور پارت 253 - رمان دونی

 

 

 

 

 

اما یزدان همچون سنگ سر جای خودش ایستاده بود و حتی محض رضای خدا ، یک میلی متر هم به عقب نرفته بود .

 

 

 

بدون آنکه عقب نشینی کند و یا نشان دهد کم آورده ، با همان ابروان درهم گره خورده ، دستانش را مشت کرد و با زور باقی مانده در تنش ، با تمام توان مشت های پی در پیش را یکی بعد از دیگری به سینه و شکم او کوبید .

 

 

 

یزدان همانطور دست باز کرده انگار که قصد به آغوش کشیدن او را داشته باشد ، تنها نمایش مضحک او را با ابروانی بالا رفته ، نگاه می نمود و از این قدرت نشسته در تنش لذت می برد .

 

 

 

گندم نفس بریده و نفس نفس زنان خودش را عقب کشید و نگاهش را از سینه و شکم او گرفت و به سمت چشمان سیاه و خندان او بالا کشید …………. نمی دانست چه مقدار مشت به سینه و شکم او کوبیده . تنها چیزی که می دانست و حسش می کرد ، دردی بود که میان پنجه هایش بخاطر مشت های بی شمار و پی در پیی بود که با دستش به عضلات محکم و همچون سنگ او ، کوبیده بود ، نشسته بود .

 

 

 

می دانست حتی اگر یزدان ده سال دیگر هم به او وقت می داد تا با مشت هایش به سینه و شکم او بکوبد ، باز هم راه به جایی نمی برد ………….. یزدان بسیار قدرتمند تر از تصورات او بود .

 

 

 

یزدان با دیدن توقف ضربه های کم جان او ، دستانش را پایین انداخت و به درون جیب شلوار ورزشی در پایش فرو برد و به سمت گندم خم شد تا هم قد و قواره او شود …………….. این در موضع قدرت قرار گرفتن زیادی به مذاقش خوش می آمد .

 

 

 

ـ چیه ؟ چی شد عزیزم ؟ دستت درد گرفت یا خودت خسته شدی ؟

 

 

 

گندم نگاهش را میان چشمان خندان او چرخاند و همچون آدمان قُدّ و یک دنده ، گردن بالا گرفت و از موضع خودش پایین نیامد .

 

 

 

ـ هیچ کدوم .

 

 

 

 

 

یزدان در یک حرکت بازوی او را گرفت و چرخی به تن او داد و او را پشت به خودش کرد و باز مچ دو دستش را گرفت در پشت کمرش قفل کرد و دست آزاد را به دور شانه او حلقه نمود و او را به سینه اش چسباند .

 

 

 

ـ این عزت نفست واقعاً قابل ستایشه ……….. اما برای مبارزه کافی نیست جوجه مرغ . باید بتونی از پس آدمی شبیه من بر بیای …………… باید بتونی از جون خودت مقابل یکی مثل من محافظت کنی . اما نمی تونی . می دونی چرا ؟ چون الان نه زورش و داری و نه قدرتش و .

 

 

 

گندم به سینه یزدان چسبیده بود و ضربان قلب او را حتی از او لباس در تنش هم حس می نمود و سلول به سلول تنش به آشوب کشیده می شد .

 

 

 

حالش اندک اندک داشت دگرگون می شد و این کلافه اش می کرد . در بد بازی گیر افتاده بود ………….. بازی که خود احمقش با همین دستان بی زور و بی قدرتش راه انداخته بود .

 

 

 

تکانی به تنش داد . این گرما ، این ضربان قلب بالا رفته ، چیزی نبود که او انتظارش را می کشید .

 

 

 

ـ ولم کن .

 

 

 

یزدان انگار که در جسم پلیدش فرو رفته باشد ، گردن پایین کشید …………. آنقدر که گندم به راحتی می توانست نشستن نفس های گرم او را بر روی پوست دون دون شده گردنش حس نماید .

 

 

 

ـ قبول کردی که شکست خوردی ؟

 

 

 

ـ گفتم ولم کن .

 

 

 

ـ ول کردنت در گرو اینه که شکستت وقبول کنی …………. بپذیری که فعلاً توان محافظت از جونت و نداری .

 

 

 

این چرخیدن نفس های گرم یزدان میان گردنش ، احساس خوبی به او نمی داد ………. این نفس های گرم ، دلش را هری پایین می ریخت و ضربان قلبش را بالا می برد و مضطربش می کرد .

 

 

 

 

شانه هایش را جمع کرد …………. تمام معادلاتش بهم ریخته بود . دیگر نمی دانست این حرارت خودش است که قصد خاکستر کردنش را دارد ، یا حرارت نفس های یزدان .

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.1 / 5. شمارش آرا 9

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان کابوک

    خلاصه رمان :     کابوک داستان پر فراز و نشیبی از افرا یزدانی است که توی مترو کار می‌کنه و تنها دغدغه‌ش بدست آوردن عشق همسر سابقشه… ولی در اوج زرنگی، بازی می‌خوره، عکس‌هایی که اونو رسوا میکنه و خانواده ای که از او می‌گذرن ولی از آبروشون نه …! به این رمان امتیاز بدهید روی یک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سر گشته
دانلود رمان سر گشته به صورت pdf کامل از عاطفه محمودی فرد

    خلاصه رمان سر گشته :   شیدا، برای ساختن زندگی که تلخی های آن کمتر به دلش نیش بزند، هفت سال می جنگد و تلاش می کند و درست زمانی که ناامیدی در دلش ریشه می دواند، یک تصادف، در عین تاریکی، دریچه ای برای تابیدن نور به زندگی اش می‌شود     به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان داروغه pdf از سحر نصیری

  خلاصه رمان:       امیر کــورد آدمی که توی زندگیش مرد بار اومده و همیشه حامی بوده! یه کورد مرد واقعی نه لاته و خشن، نه اوباش و نه حق مردم خور! اون یه پـهلوونه! یه مرد ذاتا آروم که اخلاقای بد و خوب زیادی داره،! بعد از سال ها بر میگرده تا دینش رو به این مردم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جوانه عشق pdf از غزل پولادی

  خلاصه رمان :     جوانه عاشقانه و از صمیم قلب امیر رو دوست داره اما امیر هیچ علاقه ای به جوانه نداره و خیلی جوانه رو اذیت میکنه تحقیر میکنه و دل میشکنه…دلش میخواد جوانه خودش تقاضای طلاق بده و از زندگیش خارج بشه جوانه با تمام مشکلات میجنگه و زندگی سختی که با امیر داره رو تحمل

جهت دانلود کلیک کنید
رمان غمزه های کشنده‌ی رنگ ها دقایقی قبل از مرگ
دانلود رمان غمزه های کشنده‌ی رنگ ها دقایقی قبل از مرگ به صورت pdf کامل از گلناز فرخ نیا

  خلاصه رمان غمزه های کشنده‌ی رنگ ها دقایقی قبل از مرگ : من سفید بودم، یک سفیدِ محضِ خالص که چشمم مانده بود به دنباله‌ی رنگین کمان… و فکر می‌کردم چه هیجانی دارد تجربه‌ی ناب رنگ‌های تند و زنده… اما تو سیاه قلم وجودت را چنان عمیق بر صفحه‌ی جانم حک‌ کردی، که دیگر جادوی هیچ رنگی در من

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قمار جوکر
دانلود رمان قمار جوکر به صورت pdf کامل از عطیه شکری

    خلاصه رمان قمار جوکر :   دخترک دو قدم به عقب برداشت و اخم غلیظی کرد: از من چی می خوای؟ چشمان جوکر برق عجیبی زد که ترس را به دل دخترک راه داد: می خوام نمایش تو رو ببینم سرگرمم کن! – مثله این که اشتباه گرفتی نمایش کار توعه نه من! پسرک جوکر پشت دست دختر

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x