رمان دونی

 

 

 

یزدان با نگاهی عمیق انگار که بخواهد اعماق وجود گندم را با نگاه تیز و برنده اش بکاود به او نگاه کرد …………. نگفته ، درد این دختر را می فهمید و حسش می کرد . گندم هنوز هم در همان خاطرات تلخ و سیاه گذشته هایش باقی مانده بود و می ترسید ، دوباره تنها و بی کس شود .

 

 

 

چند قدم فاصله میانشان را طی کرد و رو در روی او ، در فاصله ای بسیار اندک ، ایستاد ………… آنچنان که گندم برای دیدن او باید سرش را بالا می گرفت .

 

 

 

دیدن این نگاه عاجز و ماتم گرفته گندم ، چیزی را درون سینه اش به آتش می کشید و خون می کرد و در عین حال دردی را به نقطه به نقطه تنش می فرستاد که جانش را می گرفت .

 

 

 

سرش را به سمت سر او پایین کشید تا فاصله چشمانشان با هم کم شود ………….. می خواست حرف هایش آنچنان در دل گندم تاثیر بگذارد تا دل این دختر ترسیده و نگران را قرص و محکم کند ………… که دیگر قرار نیست تنها شود ……. که دیگر قرار نیست یزدان از زندگی اش بیرون رود .

 

 

 

این نگاه لرز برداشته و مستاصلِ گندم ، او را هم بهم ریخته بود .

 

 

 

ـ قرار نیست این دوری زیاد طول بشکه گندم ……….. قرار نیست من برای همیشه برم ……….. قرار نیست برای همیشه تنهات بذارم .

 

 

 

گندم احساسی شده از این فاصله ای که یزدان هر لحظه کمتر و کمترش می نمود ، با حس و حال بدی در چشمان او نگاه کرد و با همان صدای لرز برداشته از بغضی که با جان کندم ، مقابل شکستنش مقاومت می کرد ، گفت :

 

 

 

ـ دفعه قبلم که داشتی می رفتی هم گفتی که بر می گردی ………… دفعه قبلم تصمیم به تنها گذاشتن من نداشتی ……………. دفعه قبلم فکر میکردی زود برمی کردی پیشم ………… اما دیدی که آخرش چی شد !!!

 

 

 

یزدان ابرو درهم کشیده ، نگاه پایین انداخت ………. به گندم حق می داد که ته دلش بلرزد ………. که بترسد ……… که نامطمئن باشد .

 

 

 

 

 

ـ این یزدانی که الان جلوت ایستاده ، دیگه یزدان گذشته ها نیست …………. این یزدان انقدر قدرت داره که دیگه اجازه نده هیچ خری خللی روی قولی که به تو میده بذاره …………. این یزدان دیگه ضعیف نیست تا چشمش به دهن هر کس و ناکسی باشه که کی چه دستوری بهش میده تا همون و اجرا کنه ………… این یزدانی که جلوت ایستاده تا آخرین نفس پای حرفی که به تو زده می مونه .

 

 

 

گندم مستاصل دست بالا کشید و دست یزدان را دو دستی گرفت و فشرد .

 

 

 

ـ پس قول بده که هر روز بهم زنگ می زنی .

 

 

 

یزدان نفس عمیقی کشید و آرام پلک گشود و نگاهش را در چشمان لرز افتاده او انداخت ………. متنفر بود از اینکه مجبور بود با هر حرفش ته دل گندم را بیش از پیش خالی کند .

 

 

 

ـ نمی تونم بهت زنگ بزنم .

 

 

 

گندم شانه هایش را جمع نمود و لبانش را روی هم فشرد که قطره اشکی بی اختیار بر روی گونه اش رد انداخت ……….. تا همینجایش هم که مقابل شکستن این بغض سرسختِ نشسته میان حلقش ایستادگی کرده بود ، کار شاقی نمونده بود .

 

 

 

ـ چرا نمی تونی ؟

 

 

 

ـ بخاطر مسائل امنیتی تلفن همراهم و با خودم نمی برم .

 

 

 

و با دیدن رد اشکی که بر روی گونه گندم راه گرفته بود ، گردن صاف نمود و دستش را از میان پنجه های سست شده او بیرون کشید و به دور شانه هایش حلقه نمود و او را به سینه اش نزدیک نمود و به خودش چسباند .

 

 

 

ـ پس قصد داری تو این مدتی که خودتم نمی دونی دقیقاً چقدر طول می کشه ، نه اجازه بدی خودت و ببیینم ، نه صدات و بشنوم ……….. تو بدترین یزدانی هستی که میشناسم .

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.9 / 5. شمارش آرا 9

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان اتاق خواب های خاموش
دانلود رمان اتاق خواب های خاموش به صورت pdf کامل از مهرنوش صفایی

        خلاصه رمان اتاق خواب های خاموش :   حوری مقابل آیینه ایستاده بود و به خودش در آیینه نگاه می‌کرد. چهره‌اش زیر آن تاج با شکوه و آن تور زیبا، تجلی شکوهمندی از زیبایی و جوانی بود.   یک قدم رو به عقب برداشت و یکبار دیگر به خودش در آیینة قدی نگاه کرد. هنر دست آرایشگر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تو را در گوش خدا آرزو کردم pdf از لیلا نوروزی

  خلاصه رمان :   غزال دختر یه تاجر معروف به اسم همایون رادمنشه که به خاطر مشکل پدرش و درگیری اون با پدر نامزدش، مجبور می‌شه مدتی همخونه‌ی خسرو ملک‌نیا بشه. مرد جذاب و مرموزی که مادرش به‌خاطر اتفاقات گذشته قراره دمار از روزگار غزال دربیاره و این بین خسرو خان… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شاهان pdf از سپیده شهریور

  خلاصه رمان :   ماهک زنی کم سن و بیوه که در ازدواج قبلی خود توسط شوهرش مورد آزار جنسی قرار گرفته. و حالا مردی به اسم شاهان به زور تهدید میخواد ماهک رو صیغه ی خودش کنه تا…     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دروغ شیرین pdf از Saghar و Sparrow

    خلاصه رمان :         آناهید زند دانشجوی پزشکی است او که سالها عاشقانه پسر عمه خود کاوه را دوست داشته فقط به خاطر یک شوخی که از طرف دوست صمیمی خود با کاوه انجام میدهد کاوه او را ترک میکند و با همان دختری که او را به انجام این شوخی تح*ریک کرده بود ازدواج

جهت دانلود کلیک کنید
رمان تژگاه

  دانلود رمان تژگاه خلاصه : داستان زندگی دختری مستقل و مغرور است که برای خون خواهی و انتقام مرگ مادرش وارد شرکت تیموری میشود، برای نابود کردن اسکندر تیموری و برخلاف تصورش رییس آنجا یک مرد میانسال نیست، مرد جذاب و غیرتی داستانمان، معراج مسبب همه اتفاقات گذشته انجاست،پسر اسکندر تیموری،پسر قاتل مادر آرام.. به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
رمان تاوان یک روز بارانی

  دانلود رمان تاوان یک روز بارانی خلاصه : جانان توسط جاوید اجیر میشه تا با اغواگری هاش طوفان رو خام خودش کنه و بکشتش اما همه چی زمانی شروع میشه که جانان عاشق مردونگی طوفان میشه و…     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x