غزال گریز پا پارت 3 - رمان دونی

 

 

از زبان مارال :

از دیشب بخاطر طرز حرف زدنش تو فکرم . آخه انصاف بود فقط یه شب بعد خواستگاری اینطوری باهام حرف بزنه ؟

بی حوصله مشغول کارام شدم که صداش رو از پشت سر شنیدم :

 

– سلام مارال خانوم ، حال شما ؟

 

با غیض گفتم : ببخشید من واقعا نمیتونم صحبت کنم . میترسم یه چیزی بگم ناراحتی پیش بیاد

فردا میام دانشگاه حرف میزنیم .

 

با خوشرویی گفت : حرفای خودمو به خودم تحویل میدی ؟

ببخشید دیگه خانومی

ناز نکن دیگه …

بیا بریم تو حیاط پشتی بیمارستان

 

بی حرف همراهش شدم .‌

بی حوصله پشت سرش راه میرفتم که بالاخره رو‌ یکی از نیمکت ها نشست ، منم کنارش :

 

منتظرم ، بگو

 

– راستش …

 

با حرفایی که بهم زد خشک شده بودم . تاکید کرده بود به مامانم چیزی نگم . راستم میگفت . همینجوریش گل بود به سبزه هم آراسته میشد .

با این اتفاق یعنی قرار بود طوفان بزرگی به پا بشه …

 

 

از زبان غزال :

 

– غزاااااااااااال ، وایسا ببینم مقاله ی منو حذف میکنی ؟ بخدا اگه دستم بهت نرسه

 

زبونمو تا ته براش در آوردم :

 

د آخه پیرمرد مگه تو هم میتونی بدویی ؟؟؟ عمرا نمیتونی بگیریم

 

این منم . دختر شر و شور و شیطون و پرحاشیه ای که صدای کل اعضای خونوادمو در آوردم .

اسم مامانم هاجر ، بابام بهرام و یه داداش که هشت سال ازم بزرگتره و جونم به جونش بنده به اسم مهراد

خیلی همدیگه رو اذیت میکنیمااااا ولی خب عاشقشم دیگههههه

یهو یکی از پشت بلندم کرد

دادم در اومد :

بزارم پاییییییییییین مهرااااااااااااااد

 

با صدای خشک و جدیش گفت : نه دیگه ، میخوام تنبیهت کنم

 

مهراد فوق العاده خشک و مغرور بود .تا اونجایی که یادم میاد  تو کل فامیل کسی جرئت حرف زدن رو حرفش رو نداشت و روحیه ی مبارزه طلبیش باعث میشد از همه موفق تر بوده باشه .

اینکه میگم مغرور یعنی مغروراااااااا

البته برا خونوادش اصلا اینجوری نبود

همینجوری که منو عین گونی سیب زمینی رو دوشش انداخته بود جیغ زدم :

هووووی با توامااااااا منو کجا میبری گنده بک ؟؟؟؟؟؟؟؟

 

با نزدیک شدن به استخر توی حیاط به غلط کردن افتادم :

 

مهراد ، داداشی ولم کن

ببین این آبش یخه ، سرماخوردم میافتم رو دستتا

بعدش تب میکنم ، بعدش تشنج میکنم . بعدش دکترا میگن ما همه ی تلاشمونو کردیم ، متاسفیم

بعد میای سر قبرم میگی آجی غلط کردم . اگه الان ولم کنی ، بعدا به غلط کردن نمیوفتی .

 

معلوم بود خندش گرفته ولی بروز نمیداد :

 

چقد حرف میزنی غزال ، ببین اگه آسمون به زمین بیاد

زمین بره آسمون ، من امشب تو رو میندازم تو آب .‌

 

مظلومانه گفتم :

نامرد

 

– شنیدما

 

حرصی گفتم : اتفاقا گفتم که بشنوی

هم نامردی ، هم سنگدلی

در کل نامرد سنگدلی خیلی هم ..

 

حرفم با افتادنم تو آب نصفه موند  خودش هم پشت سرم پرید تو آب

شنا کردم و خودمو رسوندم به دیواره ی استخر و‌ خودمو کشیدم بالا

قبل از اینکه بیرون بیام پام کشیده شد و دوباره پرت شدم تو آب

عصبی به مهرادی که حالا با آرامش تمام داشت میخندید نگاه کردم

دلم میخواست خفش کنم

با لحنی که هنوز ته مایه خنده داشت گفت :

 

وای غزال حرص میخوری بامزه میشی .

 

با قهر رومو برگردوندم که از پشت بغلم کرد :

تو که انقد بیجنبه نبودی عشق داداش

 

اداشو درآوردم :

توهم انقد روانی نبودی عشق آجی

 

بغلم کرد و از استخر بردم بیرون

جفتمون عین موش آب کشیده شده بودیم ، همین که باد خورد بهم ، لرزی کردم و سرم رو تو سینش فرو کردم

این آغوش آرامم میکرد

آغوشی برادرانه و مقتدر که به تو حس امنیت میداد

 

بردم توی اتاقم و بعدش رفت

سریع رفتم حموم و یه دوش آب داغ گرفتم و رفتم تو آشپزخونه

پریدم و از پشت مامان رو بغل کردم که دادش رفت هوا :

 

وای غزال من از دست تو سر به کدوم بیابون بزارم ؟

 

– اومممممممم مامان بیا بریم کویر لوت . هم بزرگه ، هم اینکه آسمون شباش قشنگه

 

مامان که دید کاری از دستش بر نمیاد و از طرفی هم به دیوونه بازی های من عادت کرده بود چیزی نگفت و از خدا طلب مغفرت کرد

که منم خیلی ریلکس الهی آمین گفتم

صدای زنگ گوشیم بلند شد و با دیدن اسم زهرا با خوشحالی جواب دادم

 

الووووووو

چطولیییی

 

– های بیبی . قربونت تو چطوری

 

مرسی . خوبی چیکار میکنی؟

 

– هچ میگما زنگ زدم بت بگم امروز میای باشگاه ؟

 

باز چی شده فلفل محرک ؟

 

– ببین ، این فاطی خیلی شاخ شده

باید شاخشو شکوند

 

اون پشمم نی ، چه برسه به شاخ

حتما میام ، سه ساعت و ربع دیگه اونجام . فقط ببین ، خودت به ملیکا خبر میدی دیگه

 

– اوکی ، بای

 

من از دار دنیا همین دوتا رفیق رو داشتم .

هرکسی به اندازه ی موهای سرش دوست داره ولی خیلی ها یه رفیق هم نداشتن ‌

رفاقت من و زهرا ابتدا نداشت

از همون اول و حتی دوسال قبل به دنیا اومدنمون شکل گرفته بود

اومممم خب بزارید اینجوری بگم :

 

پدر و مادر هامون رفیق های صمیمی بودن و این رفاقت ۲۵ ساله که ادامه داره . من و زهرا هم که جونمون به هم بسته بود

ولی حب قضیه ی ملیکا متفاوت بوداااااا

با هم تو مدرسه آشنا شدیم و اون شد تنها کسی که به اندازه ی زهرا درکم میکرد .

بخاطر علاقمون به بوکس تو این مسیر قدم برداشتیم

رفتنمون تو رینگ بوکس با پاهای خودمون بودا ، ولی برگشتنمون با خدا …

وقتایی که خون رو صورت همدیگه رو پاک میکردیم و با درد هم اشک ریختیم .

رفاقت دُر گرانی ست به هرکس ندهند

خیلی خب بابا شما شاعر ، فیلسوف ، ادیب . ولی ناموسا چیز دیگه ای پیدا نکردم

همینجوری که با خودم حرف میزدم پریدم تو اتاق مهراد

بیچاره دراز کشیده بود ، با هول از جاش بلند شد :

 

چت شده غزال ؟

 

– وای تو چرا توهم داری که من یه چیزی میشه . میخوام یه چیزی ازت بپرسم

 

خو بپرس

 

– میگم ساعت دو میتونی منو ببری باشگاه ؟

 

باشه میبرمت

 

پریدم گونشو ماچ کردم :

 

داداش خل … نه نه اشتب شد

داداش گل خودمی .

نویسنده : ترنج

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.5 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان رویای گمشده
دانلود رمان رویای گمشده به صورت pdf کامل از مهدیه افشار و مریم عباسقلی

      خلاصه رمان رویای گمشده :   من کارن زندم، بازیگر سرشناس ایرانی عرب که بی‌پدر بزرگ شده و حالا با بزرگ‌ترین چالش زندگیم روبه‌رو شدم. یک‌روز از خواب بیدار شدم و دیدم جلوی در خونه‌ام بچه‌ایه که مادر ناشناسش تو یک‌نامه ادعا می‌کنه بچه‌ی منه و بعد از آزمایش DNA فهمیدم اون بچه واقعا مال منه! بچه‌ای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آسمانی به سرم نیست به صورت pdf کامل از نسیم شبانگاه

    خلاصه رمان:   دقیقه های طولانی می گذشت؛ از زمانی که زنگ را زده بودم. از تو خبری نبود. و من کم کم داشتم فکر می کردم که منصرف شده ای و با این جا خالی دادن، داری پیشنهاد عجیب و غریبت را پس می گیری. کم کم داشتم به برگشتن فکر می کردم. تصمیم گرفتم بار دیگر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان لمس تنهایی ماه به صورت pdf کامل از منا امین سرشت

      خلاصه رمان :   همیشه آدم‌ها رو با ظاهرشون نباید قضاوت کرد. پشت همه‌ی چهره‌هایی که می‌بینیم، آدم‌هایی هستن که نمی‌شه فهمید تو قلب و فکر و روحشون چه چیزی جریان داره. گاهی باید دستشون رو گرفت، روحشون رو لمس کرد و به تنهایی‌هاشون نفوذ کرد تا بشه اون پوسته‌ی سفت و سخت رو شکوند. این قصه،

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سونات مهتاب

  خلاصه رمان :         من بامداد الوندم… سی و شش ساله و استاد ادبیات دانشگاه تهران. هفت سال پیش با دختری ازدواج کردم که براش مثل پدر بودم!!!! توی مراسم ازدواجمون اتفاقی میفته که باعث میشه آیدا رو ترک کنم. همه آیدا رو ترک میکنن. ولی من حواسم دورادور جوری که نفهمه، بهش هست. حالا بعد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کام بک pdf از آنید 8080

  خلاصه رمان : کام_بک »جلد_دوم فلش_بک »جلد_اول       محراب نیک آئین سرگرد خشن و بی رحمی که سالها پیش دختری که اعتراف کرد دوسش داره رو برای نجاتش از زندگی خطرناکش ترک میکنه و حالا اون دختر رو توی ماموریتش میبنه به عنوان یک نفوذی.. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به

جهت دانلود کلیک کنید
رمان شهر بازي
رمان شهر بازي

  دانلود رمان شهر بازي   خلاصه: این دنیا مثله شهربازی میمونه یه عده وارد بازی میشن و یه عده بازی ها رو هدایت میکنن یه عده هم بازی های جدید طراحی میکنن، این میون یه عده بازی می خورن و حالشون بد میشه و یه عده سرخوش از هیجانات کاذبی که بهشون دست داده بلند بلند می خندن و

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
13 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
هستی
هستی
2 سال قبل

راستش خیلی طول میدی تا بزاری خو بیشتر بزار

Yuna
Yuna
2 سال قبل
پاسخ به  هستی

عزیزم نویسنده خودش مدرسه داره . امتحان داره . مشق داره و هزار تا کار دیگه . بیکار نیست که هر دقیقه پارت جدید بنویسه

رقیه بانو💜
رقیه بانو💜
2 سال قبل

سلام نویسنده جان
پارت چهارمو کی میذاری؟
منتظرشم😊🙏

رقیه بانو💜
رقیه بانو💜
2 سال قبل

وای عالیه گلم😍

Ramii
Ramii
2 سال قبل

رمانت ظاهرا قشنگه و خیلی جذابه..
ولی خیلی داری میپری.. ینی یهو از وسط یه بحث خلاصش میکنی میری یه چیز دیگه ای رو میگی..
از غزالم خوشم اومد 👌🏻

مهدیه
مهدیه
2 سال قبل
پاسخ به  Ramii

۹۰درصد رمانش از سریال باخانمان کپی شده فقط ۱۰ درصدشون تغییر داده کاملا کپی کرده

نورا
نورا
2 سال قبل
پاسخ به  مهدیه

حالا بالاخره که زحمتو کشیده🙄

چلچلراغ
چلچلراغ
2 سال قبل
پاسخ به  نورا

کدوم زحمت دقیقا؟😂😂وقتی همش کپیه اونم میده یکی براش بنویسه😂

Yuna
Yuna
2 سال قبل
پاسخ به  چلچلراغ

ههههه . چقدر الکی حرف میزنی !

Yuna
Yuna
2 سال قبل
پاسخ به  مهدیه

شما هر جور دوست داری فکر کن . راجب با خانمان هست یا نه . شما دوست نداری نخون

Yuna
Yuna
2 سال قبل
پاسخ به  مهدیه

شما هر جور دوست داری فکر کن . راجب با خانمان هست یا نه . شما دوست نداری نخون

Yuna
Yuna
2 سال قبل
پاسخ به  مهدیه

شما هر جور دوست داری فکر کن
کپی از با خانمان هست یا نه . دوست نداری نخون . کسی مجبورت نمیکنه

پ
پ
2 سال قبل
پاسخ به  Yuna

اوه اوه نویسنده با اسم فیک میاد از خودش دفاع میکنه وایییییی چ ضایع آخه تو از کجا میدونی اون مدرسه دارههههههه
جرعت داری با اسم خودت بیااا

دسته‌ها
13
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x