هم دانشگاهی جان پارت ۵۳ - رمان دونی

هم دانشگاهی جان پارت ۵۳

.

 

 

 

بدون توجه به نوتیف روی صفحه رمز گوشیو زدم و وارد شدم

اول از همه رفتم سراغ اون نوتیف و اون پیام

آریا نبود

کی بود؟.

وارد صفحه ی چتش شدم

نوشته بود:.

سلام خوبی؟

ببخشید مزاحم شدم

این همون یارویی بود که داداشش برام عکسه رو درست کرد

قسمت تایپ رو زدم و براش نوشتم: سلام آقای محترم

خواهش میکنم.بفرمایید؟

سریع آنلاین شد و پیاممو خوند و در حال نوشتن شد

+ راستش من قصد مزاحمتی ندارم

_ ببخشید من کار دارم اگه میشه سریعا بفرمایید

+ بله..حتما

راستش من امروز صبح که شما رو دیدم ازتون خوشم اومد

و قصدمم خیره

لطفاً برداشت دیگه ای نکنید

خونم به جوش اومده بود

مرتیکه ی یالغوز چندش

نفس عمیقی گرفتم و نوشتم

_ ببینید آقای محترم شما بیخود کردی قصدت خیره

یه آقایی کنار من بودن رو دیدین؟

میگم همون بزنه آش و لاشت کنه.

بار اخرتم باشه شمارتو رو گوشیم میبینم.

+ اما خب من کار اشتباهی انجام ندادم

گفتم که قصدم خیره

_ منم گفتم شما بیخود کردی

من دنبال بحث نیستم اقا

خواهش میکنم تمومش کنید

خداحافظتون

+نه..نه خواهش میکنم بلاک نکنید..من فقط میخواستم با خانواده خدمت برسم همین

_ شما.. استغفرالله

بیا برو آقا بیا برو

وگرنه به داداشم میگم بیاد بزنه تیکه تیکه ات کنه دیدی که چقد غیرتی بود؟

+ کوتاه بیاین دلوین خانم میشه یکم فکر کنید بعد جواب بدید؟

_ چه الان چه صد سال دیگه هم بیاین من بازم جوابم منفیه

+ خواهش میکنم .. لطفا

_ عصر منتظر جواب منفیم باش.

بعدم نتمو خاموش کردم و گوشیمو گذاشتم تو جیبم

مبینا: کی بود دلوین؟

_ کی کی بود؟

مبینا: همین که انقد اخم کرده بودی

_ هیشکی.. مزاحم

رامتین: چی میگی دلوین؟

آریا که نبود؟

_ نه بخدا حالا انقد عصبانی نشو

اعصاب برای رامتین نمونده بود

هی نفس عمیق میکشید

میدونستم داره عصبانیتش رو کنترل میکنه

دستمو گذاشتم رو شونش

_ نگران من نباش داداش من از پس خودم بر میام

رامتین: دلوین خدا سر شاهده اگه بخوای به من نگی اینطور مسائل رو با هم درگیر میشیم

_ عه رامتین؟ چشم میگم

حالا هم پشت فرمونی

به کشتنمون ندی.

دستمو از رو شونش برداشتم و یه نگاه به بچها کردم.

_ بچها چیزی نیاز ندارین؟ الان بریم خونه؟

یگانه: دلوین یه طوری میگی انگاری ما هم داریم میریم رفسنجان

ما که هستیم بابا دیوونه

محبوبه: دلوین؟

_جان؟

محبوبه: ببین میای بریم بام؟

خیلی دوست دارم اونجا باشم.

_ ای به چشم بانو

رامتین بزن بغل

رامتین: عه؟ خب چرا من که هستم حالا

_ نه خیر اینطوری نمیشه..اینجا رو دیگه من باید بشینم

رامتین: باشه هرطور راحتی ولی یکی طلبت

زد کنار و از ماشین پیاده شد و منم پیاده شدم رامتین سر جای من نشست

گازشو گرفتم و حرکت کردیم سمت بام

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان رثا pdf از زهرا ارجمند نیا و دریا دلنواز

  خلاصه رمان:     امیرعباس سلطانی، تولیدکننده ی جوانیست که کارگاه شمع سازی کوچکی را اداره می کند، پسری که از گذشته، نقطه های تاریک و دردناکی را با خود حمل می کند و قسمت هایی از وجودش، درگیر سیاهی غمی بزرگ است. در مقابل او، پروانه حقی، استاد دانشگاه، دختری محکم، جسور و معتقد وجود دارد که بین

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان پالوز pdf از m_f

  خلاصه رمان :     این داستان صرفا جهت خندیدن نوشته شده و باعث می‌شود که کلا در حین خواندن رمان لبخند روی لبتان باشد! اين رمان درباره یه خانواده و فامیل و دوستانشون هست که درگیر یه مسئله ی پلیسی هستن و سعی دارن یک باند بسیار خطرناک رو دستگیر کنن.کسانی که اگر اون هارو توی وضعیت عادی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دنیا دار مکافات pdf از نرگس عبدی

  خلاصه رمان :     روایت یه دلدادگی شیرین از نوع دخترعمو و پسرعمو. راهی پر از فراز و نشیب برای وصال دو عاشق. چشمانم دو دو می‌زند.. این همان وفایِ من است که چنبره زده است دور علی‌ِ من؟ وفایی که از او‌ انتظار وفا داشته‌ام، حالا شده است مگسی گرد شیرینی‌ام… او که می‌دانست گذران شب و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سیطره ستارگان به صورت pdf کامل از فاطمه حداد

          خلاصه رمان :   نور چشمامو زد و پلکهام به هم خورد.اخ!!!از درد دوباره چشمامو بستم. لعنت به هر چی شب بیداریه بالخره یه روز در اثر این شب بیداری ها کور میشم. صدای مامانم توی گوشم پیچید – پسرم تو بالخره یه روز کور میشی دیر و زود داره سوخت و سوز نداره .

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عشق ممنوعه pdf از زهرا قلنده

  خلاصه رمان:   این رمان در مورد پسری به اسم سپهراد که بعد ۸سال به ایران برمی گرده از وقتی برگشته خاطر خواهای زیادی داشته اما به هیچ‌کدوم توجهی نمیکنه.اما یه روز تو مهمونی عروسی بی نهایت جذب خواهرش رزا میشه که… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان در سایه سار بید pdf از پرن توفیقی ثابت

  خلاصه رمان :     ابریشم در کوچه پس کوچه های خاطراتش، هنوز رد پایی از کودکی و روزهای تلخ تنهایی اش باقی مانده است.دختری که تا امروزِ زندگی اش، تلاش کرده همواره روی پای خودش بایستد. در این راه پر فراز و نشیب، خانواده ای که به فرزندی قبولش کرده اند، در تمام لحظات همراهش بوده اند؛ اما

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x