جدیدترین رمان های کامل pdf
- ژانر :عاشقانه_اجتماعی_خون بها
- نویسنده :نسرین سیفی
- ژانر :عاشقانه_اجتماعی
- نویسنده :نسیم شبانگاه
- ژانر :عاشقانه
- نویسنده :رؤیا رستمی
خلاصه رمان : افرا یکی از خوشگل ترین دخترای دانشگاهه یکی از پسرای تازه وارد میخواد بهش نزدیک. بشه. طرهان دشمنه افراست که وقتی موضوع رو میفهمه با پسره دعوا میگیره و حسابی کتکش میزنه. افرا گیجه که میون این دو دلبر کدوم ور؟ در آخر
خلاصه رمان : نیکو توی بیمارستان به هوش میاد در حالی که همه حافظه اش رو از دست داده.. به گفته روانشناس، نیکو از قبل دچار مشکلات روانی بوده و تحت درمان.. نیکو به خونه برمیگرده ولی قتل های زنجیره ایی که اتفاق میوفته، باعث میشه نیکو
صدای راغب تمام سرش را پر کرده بود. میگفت داغ فرزند دیده و داغ به دل تک تکشان میگذارد. میگفت از بدترین جای ممکن بهشان ضربه میزند و جگر گوشه هایشان را هدف گرفته است. او و حامی و مَدی را که عذاب داد،
مامان هم خندید و گفت: -الهی بگردم..از دخترشون عکس گرفتی؟.. -اره اره..کلی عکس گرفتم ازش.. -یادت باشه بهم نشون بدی.. -چشم..وای مامان خیلی خوشگله..باید ببینیش..دل من براش غش می کرد..خیلی ناز و دوست داشتنیه…. مامان از جاش بلند شد و گفت: -همه
وحید بیچاره را نگران کرده بودم، نام زایمان طبیعی همانگونه الکی و از استرس از دهانم پرید و او همان را جدی گرفت. با شرایط دو قلو بودن بچههایش و پارگی کیسه اب، سریع به بیمارستان رساندیمش، نمیدانم اگر دیر میرسید چه میشد
ماهرخ توی دلش ذوق کرد. دوست داشتن شهریار از چشمانش معلوم بود… -اومدم که بمونم صفیه جان… شهیاد کجاست…؟! -با دوستاش رفتن بیرون… الاناس که برسه… حالا چرا سرپایی قربونت برم بیا بشین…!!! صفیه روی صندلی نشاندش و بعد تر و فرز برایش
_ محمد، محمد برو ماشینو حاضر کن، بدو باید برسونیمش بیمارستان! صدای جیغم هردویشان را از جا پراند اما کیمیا تند تند نفس میکشید، خودم را به کنارش رساندم و موبایلم را برداشتم تا به وحید زنگ بزنم. تا روشن شدنش دردسر
چند ثانیه بعد در آغوشم بود. _ کجایی بیمعرفت من؟ وارد بازی ناجوانمردانهای شدم که راه برگشت نداشت. هردو دست را بند کمرش کردم و بالا کشیدم، مثل دختری در آغوشم. _ لوس شدی. _ خسته شدم، دلم برات تنگ شده، حالم ازهمه
-میدونم دوست نداری منو ببینی اما زخمی شدی بذار کمکت کنم. خدایا من دیوانه شده بودم یا او؟! چطور میتوانست آنقدر نرمال و طوری که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده رفتار کند؟! ناباور سرم را به چپ و راست تکان دادم.
امیریل به ضرب از جا بلند شد که عزیز و عمه فرشته هم سمتش دویدند… حالا انگار زخم شمشیر بود…! توی نقشم فرو رفتم… -وای امیریل چی شد…؟! ببخشید از دستم لیز خورد…!!! امیریل نگاه تند و طوفانی اش را بهم دوخت که
_ بیخیال کیمیا، هیچکدوم ازینا نمیتونه درد منو دوا کنه… با عصبانیت دست به زمین و دیوار گرفت و خواست برخیزد: _ تو که اونجا نیستی حورا، تو که نمیبینی چی میکشه، مادرمو ندیدی، وضعیت لاله و خالهمو ندیدی، داداشمو ندیدی…
منظور از آریا همچین دختری بود؟ شایان سمت میکائیل خم شد و در گوشش پچ زد: – حاجی پشم و پیله هام آریاشونو میکائیل در پهلویش ضربه ای زد و وقتی آریا سمتشان آمد به رسم ادب بلند شد و دست داد؛ آریا با لبخند
دانلود رمان دانشجوهای شیطون خلاصه: آقا اینجا سه تا دخترا داریم … اینا همين چلغوزا سه تا پسرم داریم … که متاسفانه ازشون رونمایی
دانلود رمان خواهر شوهر خلاصه : داستان ما راجب دونفره که باتمام قدرتشون سعی دارن دونفر دیگه باهم ازدواج نکنن یه خواهر شوهر بدجنس
دانلود رمان خلافکار دیوانه من خلاصه : دختری که پرستار یه دیوونه میشه دیوونه ای که خلافکاره و طی اتفاقاتی دختر قصه میفهمه که
دانلود رمان تمنای وجودم خلاصه : مستانه دختر زیبا و حاضر جوابی است که ترم آخر رشته عمران را می خواند. او در این
دانلود رمان ماه مه آلود جلد سوم خلاصه : “مها ” دختری مستقل و خودساخته که تو پرورشگاه بزرگ شده و برای گذروندن تعطیلات
دانلود رمان ماه مه آلود جلد دوم خلاصه : “مها ” دختری مستقل و خودساخته که تو پرورشگاه بزرگ شده و برای گذروندن