فروشگاه لوازم آرایشی و بهداشتی کیو فیس

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان حورا
رمان حورا

رمان حورا پارت 220

            وقتی چشم باز کردم، صدای ورق زدن می‌آمد. گیج اخمی کردم تا نور پنجره آزارم ندهد، در جایم که نشستم، محمد را دیدم، تقریبا پشت به من نشسته بود، کتاب‌هایم مقابلش بود و داشت با کنجکاوی نگاهشان میکرد.   لباس‌هایم مناسب بودند، فقط شال

ادامه مطلب »
رمان

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی

    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      

ادامه مطلب »
رمان مانلی
رمان مانلی

رمان مانلی پارت 104

      _مامان چرا الان راه بیفتم بیام پسفردا برگردم؟ زندایی هم هست خوشم نمیاد. زهره نچی کرد. _اگه شل بگیری سفت میخوری دختر هرچی از این مرد دورتر باشی برای داشتنت سریعتر اقدام میکنه. بخوای همینجوری باقی بمونی اینم کنگر میخوره و لنگر میندازه برو تا حالش رو

ادامه مطلب »
رمان

دانلود رمان برگریزان به صورت pdf کامل

    خلاصه رمان : سحر پدرش رو از دست داده و نامادریش به دروغ و با دغل بازی تمام ارثیه پدریش سحر رو بنام خودش میزنه و اونو کلفت خونه ش میکنه. با ورود فرهاد …  

ادامه مطلب »
رمان مانلی
رمان مانلی

رمان مانلی پارت 103

      _گذاشتمش پایین پیش نامی… نامی سیخ سرجاش نشسته تا شما تشریف ببرید وسایل مارو برداره ببره خونهی خودش. باربد کمی مکث کرد. _تو این دو روز ناراحتت نکرد فریا؟ ممکنه بعدا بهخاطر این مسائل بخواد اذیتت کنه؟ _نمیدونم باربد. تو این مورد فقط صبوری جوابه! داریوش همانطور

ادامه مطلب »
رمان آق بانو
رمان آق بانو

رمان آق بانو پارت ۱۱

  به قلم رها باقری   سر تکان دادم “نه!” نفس بلندی کشید و به شوفر نگاه کرد:   – برو خونه زری.   شوفر غیظ کرد:   – گفتم اون‌جا نه!   – سهراب! بی‌خود از جا در نرو، وقتی شکوفه میگه بریم خونه زری، یه چیزی می‌دونه لابد.

ادامه مطلب »
آبشار طلایی
رمان آبشار طلایی

رمان آبشار طلایی پارت 34

        شبیه یک جزیزه ناشناخته اما فوق‌العاده جذاب و هیجان انگیز بود و از همه مهم‌تر اینکه قول داده بود به دریا کمک کند!     می‌خواستم هر کار که از دستم برمی‌آید انجام دهم تا بتوانم کمکش را جبران کنم.     دستم را روی زنگ

ادامه مطلب »
رمان گرداب
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 279

        عسل انگار نه انگار که ارایشگر داره چه حرصی می خوره، بدون توجه بهش دوباره به سوگل گفت: -زنگ بزن..   -خیلی خب..   قبل از اینکه سوگل حرکتی بکنه، صدای ایفون بلند شد…   چشم های عسل گرد شد و از جا پرید: -وای اومد..اومد..خودشه..

ادامه مطلب »
سکوت تلخ
رمان سکوت تلخ

رمان سکوت تلخ پارت 40

        لای پلک هایش باز شد ..   مبهوت روی تخت نشست   همزمان با هشیار شدن او هاکان هم تماسش را پایان داد   نگاهی به مانلی انداخت و حین آنکه پیراهنش را تن میزد خطابش قرار داد   – این یک هفته رو حسابی خوش

ادامه مطلب »
رمان مانلی
رمان مانلی

رمان مانلی پارت 102

      دستم را میان دستانش گرفت و در دهانش گذاشت. متعجب نگاهش کردم که شروع به گاز گرفتن دستم با لثههای سفتش کرد. چندبار با تلاش ناموفق کمکم صورتش درهم رفت. _چیشده مامانی گشنته؟ دوباره گازی از دستم گرفت که دردم آمد. صورتش را بالا گرفتم که با

ادامه مطلب »
رمان ماهرخ
رمان ماهرخ

رمان ماهرخ پارت 145

      -بودن با شهریار تحمیل نیست… شما قبل از اون اتقاق زندگی داشتین… احساسی بینتون جریان داشت که اون زندگی رو محکم تر می کرد…!!!       حال بدم دست خودم نیست… می سوزم از روزهایی که دارد بهم یادآوری می کند که باید به خاطرش هم

ادامه مطلب »
رمان رز های وحشی
رمان رز های وحشی

رمان رز های وحشی پارت 39

        همراز نگاهش را گرفت ولی میکائیل چهره اش پر از نفرت شده بود و فک همراز را دوباره در دستش گرفت اما این بار فشار نداد بلکه صورتش را بالا گرفت: – پس اومدی منو با گرگای نر دور و برت شکار کنی اما غافل شدی

ادامه مطلب »

رمان های کامل

دسته‌ها