رمان هامین پارت 20
_ خانوم چرا این وقت شب پیاده بیرون زدید؟ اگه جایی میخواستید برید میگفتید میرسوندمتون. به هیچ وجه قصد نداشتم بهش بگم که برنامهی خودمم همین بود… اما بعداز دیدن جلال ولیعهدتون، یواشکی یه عکس گرفتم و فرار کردم! زیر لب یه چیزی شبیه