فروشگاه لوازم آرایشی و بهداشتی کیو فیس

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان عشق صوری

رمان عشق صوری پارت 269

  با گفتن یه آهان که نشون از متوجه شدنم میداد سرم رو تکون دادم و بعد هم پرسیدم: -تو هم میری !؟ شوخ طبعانه گفت: -اگه تو بخوای تا صبح اینجا می مونم کارای نظافتو هم انجام میدم! با مثلا باهات میام امشب تنها نباشی… خندیدم و گفتم:  

ادامه مطلب »
رمان آوای نیاز تو
رمان آوای نیاز تو

رمان آوای نیاز تو پارت 77

    نگاهم‌ و دادم به حلقه و با یه لبخند تو انگشت حلقم جاش دادم. خیلی ساده و شیک بود و به جرعت می‌تونستم بگم نیازی نبود که برگشتیم‌ تهران یه حلقه دیگه به انتخاب خودم‌ بخرم‌ چون واقعا همین حلقه به اندازه کافی زیبا بود… از ماشین پیاده

ادامه مطلب »
رمان عشق صوری

رمان عشق صوری پارت 268

    سمت من کج کرد. منم به سمتش رفتم و بعد همدیگرو درآغوش گسیدیم. محکم بغلم کرد و گفت: -شیداااا….نمیدونی چقدر خوشحالم که اومدی! چشمهامو بستم و دستشمو پشت کمرش گذاشتم و گفتم: -و تو نمیدونی که چقدر امشب کنار شهرام می درخشی…     چند لحظه بعد انگار

ادامه مطلب »
رمان رسپینا

رمان رسپینا پارت 150

با توقف ماشین دستمو بردم سمت چشم بند _ نه دست نزن ، صبر کن دستمو پایین اوردمو منتظر موندم صدای باز و بسته شدن در از سمت خودش اومد و کمی بعد در سمت من باز شد _ آروم پیاده شو _ رادان اینکارا چیه آخه صدای خنده آرومش

ادامه مطلب »
رمان دلارای
رمان دلارای

رمان دلارای پارت 255

        حتی وقتی دلارای برای خواب خودش را در آغوشش جمع کرد هم حرفی نزد   او با لبخند کنار گوشش پچ زد که امشب اولین سه نفره هایشان را تجربه کردند و ارسلان سکوت کرد   سکوت کرد و تا صبح پلک روی هم نگذاشت  

ادامه مطلب »
رمان یاکان
رمان یاکان

رمان یاکان پارت 69

    شونه ای بالا انداختم. _ما دخترها همدیگه رو بیشتر درک می کنیم! می گم امیر علی؟ به سمتم برگشت. _جانم انار؟ لبم رو تر کردم. _به نظرت میشه کاملا به شبنم اعتماد کرد؟ هرچی نباشه استاد پدرشه. سری تکون داد و با برداشتن ظرف ها از جا بلند

ادامه مطلب »
رمان یاکان
رمان یاکان

رمان یاکان پارت 68

    با تعجب نگاهش کردم. _به چه دلیل اون وقت؟ جدی نگاهم کرد. _به همون دلیل که زنمی. قاشق و چنگال رو کنار گذاشتم و مستقیم نگاهش کردم.       _اون قدری از یاکان شناخت پیدا کردم که بدونم کاری رو بدون دلیل انجام نمیده. لبخندی بهم زد.

ادامه مطلب »
رمان طلوع
رمان طلوع

رمان طلوع پارت ۳۷

    رو تخت دراز میکشم و به سقف اتاق خیره میشم……نه….نمیشه که بهش اعتماد کنم….ثابت شده ست برام….همین خود بیشعورش بود که زندگیمو خراب کرد و آرزوی داشتن یه خانواده رو رو دلم گذاشت….     به پهلو میچرخم و با خودم میگم یعنی از چی خبر داره…ممکنه از

ادامه مطلب »
نحوه ی افزایش سرعت اینترنت همراه
رمان

🔴 نحوه ی افزایش سرعت اینترنت همراه

      «دوستان با این روش بدون فی.لت.ر.ش.کن هم سایت رمان دونی و رمان وان (بعضی از دوستان میگن سایت براشون بالا نمیاد بدون فی//لتر ش**کن )  با سرعت خوبی میاره» ۱. وارد قسمت تنظیمات گوشی بشین ۲.شبکه و اینترنت  رو انتخاب کنید ۳. گزینه شبکه و تلفن همراه

ادامه مطلب »
رمان گلادیاتور
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 136

        ـ هم آستیناش بلنده ، هم یقشم کاملا پوشیدست ……. دامنشم که خیلی کوتاه نیست ………. دیگه مشکلش چیه که میگی مناسب مهمونی نیست ؟       ـ نگفتم این لباس بده ، گفتم مناسب چنین مهمونی ای نیست ……….. چیزی که بخواد باعث تو

ادامه مطلب »
رمان دل دیوانه پسندم
رمان دل دیوانه پسندم

رمان دل دیوانه پسندم پارت 92

    _ ممنونم. _ حقیقت رو گفتم.   بعد این همه مدت فهمیدم تو پلیسی. اونم مامور مخفی.   این همه درد کشیدم. تازه فهمیدم سردسته همه این درد ها تو بودی   واقعا چه توفعی ازم داری.   تو کارت رو به زندگی آینده و زندگی مشترکت ترجیح

ادامه مطلب »
رمان عشق صوری

رمان عشق صوری پارت 267

  کلافه و خسته ازش فاصله گرفتم و سمت آینه رفتم. انگشتهام از شدت خشم می لرزیدن و قلبم تند تند میزد. پیرم کرد این مرد. پیرم کرد با رفتارها و گیر دادنهاش… با این حرفهای مزخرفش! درحالی که وسایل مورد نیاز برای آرایش کردن رو جلوی آینه ردیف میکردم

ادامه مطلب »

رمان های کامل

دسته‌ها