فروشگاه لوازم آرایشی و بهداشتی کیو فیس

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان ناسپاس

رمان ناسپاس پارت 136

    «پارت قبل اشتباه بارگذاری شده بود این ادامه پارت ۱۳۵هست» ایستاد و دیگه پله هارو بالا نرفت. چشمهام از پشت سر روی قد و بالاش به گردش در اومد. من هیچوقت نمیتونستم حتی نویان چه مدلیه یا تو سرش چی میگذره خوبه، بده ، یدجنسه یا بدذات واقعا

ادامه مطلب »
رمان دل دیوانه پسندم
رمان دل دیوانه پسندم

رمان دل دیوانه پسندم پارت 93

    دیگه اصرار نکرد. فاصله ای تا ویلامون نداشتیم.   وقتی می رفتم سنگینی نگاهش رو روی خودم حس می کردم.   دوست داشتم ازش بپرسم ببینم می مونه یا بر می گرده.   اصلا خودمون هم تکلیفمون معلوم نبود.   باید از مامان سوال می کردم.   وقتی

ادامه مطلب »
رمان گلادیاتور
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 137

      گندم این بار جدی ابرو درهم کشید …………. معنای حرف یزدان را نمی فهمید .       ـ منظورت چیه ؟       ـ اولا اونا دوست دخترای من نیستن ……….. دوماً اونا فقط مهمونای چند روزه من هستن ……… مهمونایی که در اِزای بودن

ادامه مطلب »
رمان تارگت
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 233

      – می شنوم! – به این فکر کن که از نظر یکی مثل من.. مرگ برات بهترین پایانه. ولی تو اصلاً لایق همچین پایان خوشی نیستی. پس چرا باید با خلاص کردنت از این جهنمی که واسه خودت ساختی و هرچی جلوتر بری شعله های آتیشش بیشتر

ادامه مطلب »
رمان عشق صوری

رمان عشق صوری پارت 271

    -من اونو پیدا نکردم.اون منو پیدا کرد…   شهره با نگاه هاش بهم میفهموند حاضره همینجا منو خفه کنه و بکشه آخه از چشمهاش خشم و نفرت میبارید. انگار همین که رو زمین نباشم و نفس نکشم کافی بود براش! با نفرت و انزجار براندازم کرد و گفت:

ادامه مطلب »
رمان آوای نیاز تو
رمان آوای نیاز تو

رمان آوای نیاز تو پارت 78

    کاملا متوجه معنی جملش شدم که اشاره داشت به شرایطش، شرایطی که باید باهاش کنار می‌یومدم به قول خودش ولی دوست نداشتم الان بحثش وسط بیارم _اولش از لباس خوشم نیومد ولی تو تنم قشنگه و مهمم اینه تو توی تنم قشنگ ببینیش… لباس دیگم بخری این و

ادامه مطلب »
رمان رسپینا

رمان رسپینا پارت 151

_ خب آماده ای؟ _ هوم ، اونم خیلی زیاد دستاشو برداشت و آروم چشمام رو باز کردم ، میشه گفت با دیدن صحنه ی مقابلم خشکم زد حتی با دیدن نوشته هایی که رو به روم بود میدونستم برگردم با چه صحنه ای مواجه میشم . نوشته ی MARRY

ادامه مطلب »
رمان عشق صوری

رمان عشق صوری پارت 270

    “فقط خودم میتونم خودمو از این جهنم نجات بدم..فقط خودم نجات دهنده خودمم… نجات دهنده من نه دیگرون”   صبح خیلی زود از خواب بیدار شدم. زودتر از تمام آدمای خونه. هون شیدای بدبخت بیچاره نبودم.شیدایی بودم که دستش پر بود. شیدایی بودم که حال خیلی چیزا چنته

ادامه مطلب »
رمان یاکان
رمان یاکان

رمان یاکان پارت 71

    راشد کنار من ایستاده بود و ندا خودش رو به امیر علی رسونده بود ولی نوید همچنان بالای پله ها رو به روی شبنم و استادی که اسلحه به دست تهدیدش می کرد ایستاده بود. لرزش بدن شبنم از همین جا به وضوح حس می شد هیچکس انتظار

ادامه مطلب »
رمان دلارای
رمان دلارای

رمان دلارای پارت 256

      _ حتی اگر منم زنده نگه داری بازم قاتلی ارسلان مجبوری اونجا بمونی به تیکه تیکه شدن بچه‌ات نگاه کنی اون صحنه تا آخر عمر یادت نمیره بهت قول میدم   ارسلان داخل آسانسور هلش داد و هم زمان چانه اش را گرفت   سرش را بالا

ادامه مطلب »
رمان گرداب
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 96

    نفسم رو فوت کردم بیرون و اروم گفتم: -خوبم چیزی نیست..   -برم یه اب برات بگیرم بیام..زود میام..   تا خواستم مخالفت کنم، همون خانمی که تا چند دقیقه قبل داشتم باهاش حرف میزدم، انگار متوجه حرف هامون شده بود که گفت: -من چون فشارم بالا پایین

ادامه مطلب »
رمان یاکان
رمان یاکان

رمان یاکان پارت 70

    لجبازی رو کنار گذاشتم و بازوش رو کشیدم. _معلومه که نگرانتم خیلی داری به خودت فشار میاری نیاز داری یه کمی ریلکس کنی تا ذهنت خالی بشه. موهام رو پشت گوشم زد و با محبت نگاهم کرد. _دیروز و امروز کلی ازت انرژی گرفتم… این چند وقت همه

ادامه مطلب »

رمان های کامل

دسته‌ها