فروشگاه لوازم آرایشی و بهداشتی کیو فیس

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان تاوان دل

رمان تاوان دل پارت 45

  از خدام بود که برم خیلی وقت بود نرفته بودم.. اون اونگ و خان عوضی منو توی خونه زندانی کرده بودن.. تند سرم رو تکون دادم و گفتم : اره می یام…چرا نیام.. دلم تنگ شده برای بیرون اومدن.. خاله خودش رو کشید جلو کشید منو گرفت توی بغلش

ادامه مطلب »
رمان آرزوی عروسک
رمان آرزوی عروسک

رمان آرزوی عروسک پارت 118

  باصدای زنگ گوشیم ازش جداشدم وترسیده به شماره ی سارگل نگاه کردم.. _سارگله.. حتما بیدارشدن.. من باید برم.. برعکس من که هول کرده بودم با آرامش گفت: _خیلی خب آروم باش.. نترس.. زنگ سارگل ادامه دار بود و این یعنی کارم داره.. جواب دادم: _جانم سارگل؟ _کجایی آجی؟ خیلی

ادامه مطلب »
رمان رسپینا

رمان رسپینا پارت 115

  با توقف آسانسور پیاده شدم و رفتم سمت سوئیت و آروم در زدم. کمی بعد در باز شد با دیدن رادان تو اون موقعیت خندم گرفت ، شلوارک تا زانو و پیرهنش که سعی در بستنش داشت ، با دیدن من بیخیال اینکار شد و کشید کنار تا وارد

ادامه مطلب »
رمان گریز از تو
رمان گریز از تو

رمان گریز از تو پارت 46

  فضا طوری تاریک بود که بدون چراغ قوه حتی نمیتوانستند جلوی پایشان را ببینند. _آقا… این سکوتشون یکم عجیب نیست؟ چشم های ارسلان توی تاریکی برق میزد. با دقت چشم ریز کرد و چند پله که پایین تر رفتند ناگهان صدای تیراندازی پیچید توی گوششان و محافظ جوان همراه

ادامه مطلب »
رمان بوسه بر گیسوی یار
رمان بوسه بر گیسوی یار

رمان بوسه بر گیسوی یار پارت 76

  -چیو؟! هیسِ غلیظی میکشد و ته گلویی میغرد: -اون لبا رو، اون لبا رو!! دیگر باید اوق بزنم! اما به جایش نفسم بند میرود و خاک بر سرم! نازم را بیشتر میکنم: -عه زشته آقای همسایه… لطفا یکم مراعات کن… شما جای برادرِ مایی! طاقت از کف که… نه

ادامه مطلب »
رمان ناسپاس

رمان ناسپاس پارت 79

  بلند شدم و صاف ایستادم. آب از سرو صورتم میچکید کو گاهی حتی از پلکهام. دیگه مهم نبود کی و چه موقع برگشته. برگشتنش دلیل خاصی داشت دلیلش هم سلدا بود… دختری که نمیدونه چرا اینقدر مهر و عشقش تو وحود امیرسام پررنگ بود که اون رو دنبال خودش

ادامه مطلب »
رمان نقض قانون (خون آشام )

رمان نقض قانون(خون آشام)پارت۳۵

  #کاترین بعد از بیرون رفتن لوییس از اتاقم ، فقط صدا های نامفهوم و بلندی رو میشنیدم ، صدای شکستن چیزی و برخورد چیزی به زمین ، هرچند کنجکاو شنیدن بحثشان هم نبودم …. پرده ی سیاه رنگی که مقابل پنجره ی اتاقم بود را کنار زدم ، و

ادامه مطلب »
رمان دلارای
رمان دلارای

رمان دلارای پارت 188

  خودش را کنار کشید و اشکش را با گوشه انگشت گرفت بی توجه به ارسلان نفس عمیقی کشید باید قوی می‌ماند دیگر خبری از گریه زاری نبود لبخندی روی لبش نشاند و با عجله مانتو و شال سفیدش را از کمد بیرون کشید چروک بودن لباس هایش زیاد جالب

ادامه مطلب »
رمان مجبوری نفس بکشی

رمان مجبوری نفس بکشی پارت پنجم

اینکه معلوم نشم در اتاق پسرا رو باز کردم و افتادم توش .. هوفف گذشت -اینجا، چیکار میکنی؟! این، این صدای آراد بود اینجا چیکار میکرد؟سریع برگشتم سمتش که دیدم لخته و فقط یه حوله دور گردنشه خشک شده بودم محو عضله هاش وایی خدا خیلی قشنگ بودن -خوردی منو

ادامه مطلب »
رمان نقض قانون (خون آشام )

رمان نقض قانون(خون آشام)پارت۳۴

    # سه روز بعد …. کاترین   دقیقه ها ، ساعت ها ، روزها ، یکی پس از دیگری سپری شدند تموم مدت فقط به دیوار خیره شده بودم اصلا نمیتونستم خودم رو حتی تکون بدم … با باز شدن در اتاق حتی سرم رو بلند نکردم ببینم

ادامه مطلب »
رمان گرداب
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 29

  دست هام رو تو هم پیچیدم و نگاهی به پشت سرم انداختم و چون توقع نداشتم شاهین خان رو ببینم، به شدت جا خوردم و نفسم حبس شد….. با اون هیکل گنده و سبیل های پر و کلفتش، از همیشه ترسناک تر به نظر میرسید…. دوتا از ادم هاش

ادامه مطلب »
رمان دل دیوانه پسندم
رمان دل دیوانه پسندم

رمان دل دیوانه پسندم پارت 27

  _خیلی حقیرم نه؟ خیلی بدبختم مگه نه؟ باتاسف سری تکون داد و گفت: _خیلی بیشتر از اون چیزی که فکرش رو بکنی! _چیکارکنم؟ میگی قلبمو از سینه ام بکنم و بندازم دور؟ _تپیدن قلب توی سینه ی یه آدم به این ذلیلی به چه دردی میخوره؟ زن باغرورش قشنگه

ادامه مطلب »

رمان های کامل

دسته‌ها