جدیدترین رمان های کامل pdf
- ژانر :عاشقانه
- نویسنده :لیلا مرادی
- ژانر :عاشقانه
- نویسنده :دریا دلنواز
- ژانر :عاشقانه_تجاوزی
- نویسنده :دریا دلنواز
فقط هردفعه لباس هارو پرو کرده بودم و با اینکه یکی دو تا انتخاب کرده بودیم اما ترجیح دادم نخرم تا سورن بیاد…. سوگل بعد از خسته نباشید به فروشنده، لباس داخل ویترین رو نشون داد و گفت: -از این مدل رنگ سفیدش هم موجوده؟.. خانم
-چه خبر شده آقا؟ عمو کجا رفت؟! و جوابش تنها سکوت بود و سکوت…! _♡_ شهراد: لباس مایا را تنش کرد و بوسهای به گونههای سرخ دخترش زد. -جیگرم غذاشو کامل خورد، حالا وقت جایزهاس مگه
بی محل کردم و دو لیوان برنج در قابلمه ریختم و برخاستم، مرغ هم دیگر نرم شده بود. _ حورا…خسته میشی خوب نیست، بیا غذا آوردم! باز هم محل ندادم، ماهیتابهرا برداشتم و روی گاز گذاشتم، مرغ را هم همراه پیاز میلایست
خلاصه رمان به تماشای دود : پیمان دایی غیرتی و بی اعصابی که فقط دو سه سال از خواهرزادهش بزرگتره. معتقده سر و گوش این خواهرزاده زیادی میجنبه و حسابی مراقبشه. هر روز و هر جا حرفی بشنوه یه دعوای حسابی راه میندازه غافل از اینکه لیلا
لجوجانه سر بالا انداختم و از پس شانه اش عامر را دیدم که روی آن تل خاکی دراز کشید. توصیف حس و حالم موقع دیدن آن صحنه را هیچ کلمه ای در دنیا نمیتوانست گردن بگیرد. احساسی که در نبود عماد به عامر پیدا کرده بودم،
سورن دستش رو تو جیبش فرو کرد و گفت: -فقط عقد ما پنجشنبه همین هفته اس..یعنی سه روز دیگه..تو این مدت کم میشه انجام داد؟!… -بله مشکلی نیست..چهارشنبه عصر حلقه ها اماده میشه و می تونین بیایین تحویل بگیرین… داخل دفترش اسم و تاریخ رو یادداشت
مریض شده بود بیشتر اما انگار مغزش جا به جا شده بود هاکان آن تو داشت پررنگ میزد این را نمیخواست تعارفی با خودش نداشت به خود دروغ نمیگفت اما انگار خوشش آمده بود از او با عقل
_ مزخرف نگو مرد حسابی، غیر ممکنه… رنگ به رو نداشت، تمام حلقش مزه ی زهرمار گرفته و به زحمت نفس میکشید اما هنوز هم میخواست زورهای آخرش را برای نپذیرفتن این اتفاق بزند. اما زور زدن هایش شبیه دست و پا زدن در
جمیله کمی عقب نشینی کرد _ اینجا اگر قرار باشه جواهر گم بشه سنگ رو سنگ بند نمیشه علیرضاخان بعدم حورا خودش دیده انگشتر دست بچه بوده دلارای هاوژین را روی زمین گذاشت و نگران مقابلش نشست از شدت خشم سرخ شده بود
دیگر ندیدمش، تا وقت ناهار. داشتم با شوق کپی برگهی قراردادی کیمیا اورده بود را نگاه میکردم، حتی فکر اینکه بتوانم بعد از زایمان به این راحتی کار پیدا کنم برایم تعجب انگیز بود، البته حالا با حضور قباد سخت میشد. میترسیدم بخواهد
خلاصه رمان دختران ربوده شده : مردی متولد شده با بیماری “الکسی تایمیا” و دختری آسیب دیده از جامعه کثیف اطرافش، چه ترکیبی خواهند شد برای یه برده داری و اطاعت جاودانه ابدی. در گوشه دیگر مردی تاجر دختران فراری و دختران دزدیده شده و برده هایی
امیریل وا رفت. دوری کرده بود تا برچسب سواستفادگی به پیشانی اش نخورد. وگرنه از خدایش بود این عروسک را صاحب شود و در مالکیت خود دربیاورد…!!! -چه ربطی داره…؟! رستا رو به رویش ایستاد… -ربطش و تو بگو… چطور ادعا داری زنتم و
خلاصه رمان : توی بمباران های تهران امیرعباس میشه حامی نیلوفری که تمام کس و کار خودش رو از دست
خلاصه رمان : در مورد دختری به نام نیاز می باشد که دانشجوی رشته ی معماری است که سختی
خلاصه رمان : ماهک زنی کم سن و بیوه که در ازدواج قبلی خود توسط شوهرش مورد آزار جنسی قرار گرفته. و حالا
خلاصه رمان : پرنیان شب عاشقانه ای راز آلود به قلم پرستو.س…. پرنیان شب داستان دنیای اطراف ماست ، دنیایی از
خلاصه رمان : ابریشم در کوچه پس کوچه های خاطراتش، هنوز رد پایی از کودکی و روزهای تلخ تنهایی اش باقی مانده
خلاصه رمان : پسری که از خارج میاد تا یه دختر شیطون و غیر قابل کنترل رو تربیت کنه… این کار واقعا