فروشگاه لوازم آرایشی و بهداشتی کیو فیس

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان گلاویژ

رمان گلاویژ پارت 116

  یه کم دیگه حرف زدیم و اومدم خداحافظی کنم که گفت: _راستی عماد ماجرای اس ام اس ها به کجا رسید؟ نتیجه داد؟ _آره تونستم یه کم بسوزونمش اما فکرنمیکنم هیچوقت به گردپای سوختن من برسه! _دیونه ای بخدا.. نمیخوام دوباره بحث رو باز کنم اما بنده خدارو بیگناه

ادامه مطلب »
رمان گلادیاتور
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 26

  اما مگر مسلط شدن بر اعصاب ، آن هم زمانی که خون مقابل دیدگانت را گرفته ، به این راحتی ها بود ؟؟؟ ……. کاووس از او چه می خواست ؟ که او هم یکی شود همچون او و دست روی دختری از همه جا بی خبر بگذارد و

ادامه مطلب »
رمان تارگت
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 92

  تا اینکه بالاخره طاقت نیاوردم و گفتم: – من واقعاً متوجه نمی شم زن دایی.. یعنی الآن من باید به خاطر دو شب موندن خونه دوستم بازخواست بشم؟ حرف اصلیتون که به خاطرش اینجوری دارید محاکمه ام می کنید اینه؟ صدام واسه گفتن همین دو تا جمله می لرزید..

ادامه مطلب »
رمان آرزوی عروسک
رمان آرزوی عروسک

رمان آروزی عروسک پارت 44

  باحرص نگاهش کردم و باچشم های ریزشده پرسیدم: _یعنی باور کنم درحالی که این همه سرو گوشت می جنبه، عاشق هم هستی؟ بازم تک خنده های بامزه.. بالذت سرشو به صندلی تیکه داد و گفت: _نمیدونی که تودختر… اذیتت کردنت برای من سراسر لذته! _عع؟ پس من باید مدال

ادامه مطلب »
رمان عشق صوری

رمان عشق صوری پارت 187

  من باز بلند بلند خندیدم و اون از روی صندلی بلندشد و به سمتم اومد. عه عه! مثل اینکه همچی رو جدی گرفته بود. کف دستهامو به صورت حائل مابین خودمون نگه داشتم و بعد گفتم: -شوخی بود…به جون خودت شوخی بود… ولی انگار واسه اون شوخی نبود. دوتا

ادامه مطلب »
رمان عشق ممنوعه استاد
رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم

رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم پارت 3

  همونطوری که با کنجکاوی نگاهش رو به اطراف میچرخوند لب زد : – برای دیدن “گندم” اومدم … راستی کجاست ؟؟ اشاره ای به ته کارگاه کردم – خسته بود بچه ام ، خوابوندمش اونجا چشم غره ای بهم رفت – خوب میاوردیش پیش من و گُل بانو –

ادامه مطلب »
رمان رسپینا

رمان رسپینا پارت 26

  _نمیذارم اینطور بمونه ، اما بدون بعدش به ضرره خودته تماسو قطع کردم اما نگاه دو دل آوا ناراحتم میکرد ، نمیدونستم کجا چیکار کردم که اینجور شک داشت بهم بلند شدم قبل حرف زدنشون گفتم _میرم استراحت کنم ، امشبو فراموش کنید. انقدر عصبی شده بودم و حرص

ادامه مطلب »
رمان بوسه بر گیسوی یار
رمان بوسه بر گیسوی یار

رمان بوسه بر گیسوی یار پارت 2

  لب و دهانم به لرزه می افتد. شنیدن اسمم از زبان او یعنی فاتحه! -اشهدو انّ… سوری سقلمه ای به پهلویم میزند و لالم میکند! زیر نگاه پرحرص و کینه اش، سرم را با دست میگیرم و ناله میکنم: -وای من حالم خوب نیست…فشارم رفته زیر صفر…احساس غش کردن

ادامه مطلب »
رمان الفبای سکوت
رمان الفبای سکوت

رمان الفبای سکوت پارت 107

  _ چیزی نیست. اینبار تارخ غرید: _ پرسیدم کجایی؟ لحن تند تارخ برای بهم ریختن افرا کافی بود. جیغ زد: _ به چه حقی سرم داد میزنی؟ فکر کردی چون بیکس و کارم میتونی هر جور دلت خواست باهام حرف بزنی؟ ابروهای تارخ بال پریدند! افرا از چه چیزی

ادامه مطلب »
رمان غزال گریز پا

غزال گریز پا پارت 41

  #فلش بک سه سال قبل :   وای زهرا قفلی زدی رو من ولم نمیکنی   – غزال احمق عاشقش شدی ، چرا نمیفهمی   اشک در چشمان دریایی اش حلقه زد : نخیرم اصلا اینطور نیست   – وای غزال الان دردت چیه ؟ دوسش داری ، خودتم

ادامه مطلب »
رمان ناسپاس

رمان ناسپاس پارت 5

  ظاهرا دیگه طاقت و تحمل سیگار نکشیدن رو نداشت برای همین گفت: -ماشینو نگه دار بدو برای من سیگار بخر! انگار داشت به نوکرش امرو نهی میکرد.نکنه واقعا فکر کرده من نوکر خونوادگیشونم.با اخم و جدیدت پرسیدم: -حالا نمیشه نکشی!؟ رک و صریح و گستاخانه و حتی بهتره بگم

ادامه مطلب »
رمان دلارای
رمان دلارای

رمان دلارای پارت 112

  اشک چشمانش را پاک کرد اما به ثانیه نکشیده دوباره صورتش خیس شد _من بخاطر قلبم جلو رفتم هومن این تنها راه بود هومن بهت زده خندید : _تو خواستی ؟! تو خودتو پیشکشش کردی ؟! دلارای بغض کرده نگاه دزدید و هومن پوزخند زد _خودتو دو دستی تقدیمش

ادامه مطلب »

رمان های کامل

دسته‌ها