جدیدترین رمان های کامل pdf

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

آبشار طلایی
رمان آبشار طلایی

رمان آبشار طلایی پارت 79

        چهارستون تنم لرزید‌؟ لرزید!   انگاری حسِ بد‌ِ خودم کم‌بود که حرف‌های این مرد هم به آن اضافه شد!   اما این تن لرزه را… این حس ضعف را به شهراد ماجد نشان می‌دادم؟ اصلاً و ابداً!     چند نفس عمیق کشیدم و جلو‌تر رفتم.

ادامه مطلب »
رمان سال بد
رمان سال بد

رمان سال بد پارت 88

  مجتبی لخ لخ کنان پیش رفت و بعد کنار او ، کف زمین نشست . پرسید : – زخمات بهتره ؟ … پلکت که اذیت نمی کنه ؟ شهاب دستش را کشید روی پلک چپش که در اثر مشت و مال روز اول پاره شده بود … ولی بعد

ادامه مطلب »
رمان ملورین
رمان ملورین

رمان ملورین پارت 58

  – وقتی یه بار پروندم یکی‌و یعنی چی؟! من اومدم امشب همه چی و تموم کنم. – آره پسرم جون من امشب و بهم نزن بزار تموم شه. محمد فقط یه جمله گفت: – جون خودت و وسط نکش مادر من.   امیر قصد دخالت داشت، می‌ترسید اگر محمد

ادامه مطلب »
رمان گرداب
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 320

    با اون نگاه قشنگ و پر احساسش کمی بهم چشم دوخت و بعد اروم گفت: -بهت گفتم خیلی خوشگل شد؟..   خجول لبم رو گزیدم و سرم رو تکون دادم: -گفتی..اینقدر لوسم نکنا..داری توقعمو بالا میبری..بعد اگه یه روز از این حرفای خوشگل بهم نزنی دلخور میشم….  

ادامه مطلب »
رمان حورا
رمان حورا

رمان حورا پارت 283

            به سینک تکیه دادم و اشکی که روی گونه‌ام چکید را با نوک انگشت گرفتم، بینی بالا کشیدم و نفس عمیق، نباید گریه میکردم، راهی بود که خودم انتخاب کرده‌ام، پس نباید پا پس بکشم!   با صدای بیرون چندبار پشت هم پلک زدم

ادامه مطلب »
رمان بگذار اندکی برایت بمیرم
رمان بگذار اندکی برایت بمیرم

رمان بگذار اندکی برایت بمیرم پارت 28

        رستا جا خورده نگاه صورت سرخ و پر از عصبانیت امیر می کند که توی نور کم کوچه کاملا معلوم بود…   -وا امیر چرا اینجوری حرف می زنی…؟!     امیریل عصبانی بود… -اون جونوری که تو رو رسونده کی بود…؟!     رستا ترسیده

ادامه مطلب »
رمان غرق جنون
رمان غرق جنون

رمان غرق جنون پارت 8

        آغوشش بلافاصله آرامم کرد. اعجاب انگیز بود و در عین حال دوست داشتنی. من این حس آرامش را حتی در آغوش عماد هم نداشتم.   بی اختیار پلک بستم و دستانم سرکشانه به پیراهنش پناه بردند. خودم را بیشتر به تن گرم و پر مهرش فشردم

ادامه مطلب »
رمان حورا
رمان حورا

رمان حورا پارت 282

            اخم کرد و فنجان قهوه را برداشت:   _ دلگرمی این مدلیتو وردار واسه خودت!   جرعه‌ای از قهوه نوشید: _ تو میدونی کیمیا با کیا رفاقت میکنه؟   از سوال قباد گیج اخم کرد:   _ نفهمیدم، چطور مگه؟   پوزخندی زد، از

ادامه مطلب »
آبشار طلایی
رمان آبشار طلایی

رمان آبشار طلایی پارت 78

      -الو؟   -حسام گوش کن ببین چی می‌گم همین الآن باید بیای. می‌خوام امشب یه نفرو تعقیب کنی، برات لوکشین می‌فرستم.   -چشم.     بعد فرستادن لوکیشن دوباره پشت فرمان نشست.     و کاش این بار را هم درگیر بدبینی‌های همیشگی‌اش شده باشد!    

ادامه مطلب »
رمان رز های وحشی
رمان رز های وحشی

رمان رز های وحشی پارت 52

    رز به قیافه ی پریشان میکائیل خیره شد: – چی شده؟   میکائیل بی توجه به سوال رز دخترک را با یک دستش در آغوشش کشید و سرش را روی موهای رز گذاشت. کمر رز را نوازش کرد و رز بدون حرفی بیشتر سرش را در سینه میکائیل

ادامه مطلب »
رمان فئودال
رمان فئودال

رمان فئودال پارت 56

          – من برم بخوابم.   افسانه با هیجان از جا بلند شد، دخترک انگار زیادی عجله داشت.   – منم بیام‌   سرش را تکان داد ، زود تصمیم گرفته بود اما باید از جایی شروع میکرد‌. مجبور بود خودش را به فراموشی بدهد، شاید

ادامه مطلب »
رمان آس کور
رمان آس کور

رمان آس کور پارت 179

  یاشا هم مرد بود، مانند حاج آقا و شاید تنها کسی که احساس او را در مورد گذشته درک میکرد. به روی خودش نمی آورد اما هر بار که آن دو را کنار هم میدید، حسی شبیه مرگ قلبش را احاطه میکرد. شک نداشت که حاج آقا هم نسبت

ادامه مطلب »
رمان های کامل
رمان

دانلود رمان مگس

    خلاصه رمان:         یه پسر نابغه شیطون داریم به اسم ساتیار،طبق محاسباتش از طریق فرمول هاش به این نتیجه رسیده

ادامه مطلب »
رمان

دانلود رمان التهاب

    خلاصه رمان :     گلناز، دختری که برای کار وارد یک شرکت ساختمانی می‌شود، اما به‌ واسطهٔ یک کینه و دشمنی، به

ادامه مطلب »
دسته‌ها