رمان دونی

جدیدترین رمان های کامل pdf

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

آخرین نظرات کاربران
رمان نبض سرنوشت

رمان نبض سرنوشت پارت۶

گوشیمو در آوردم و عکس دست جمعی که سینا گرفته بود نشونش دادم و گفتم:هر کدوم به نظرت آشنا اومد اونه گوشی رو گرفت و گفت:مگه تاحالا دید.. چشماش گرد شد و با تته په گفت:این..این پوزخندی زدم و گفتم :دختر خالمه گوشی رو روی میز گذاشت و گفت: ماهان

ادامه مطلب »
رمان نفوذی پارت 11
رمان نفوذی

رمان نفوذی پارت 11

  ::::مهتاب:::: کنار زهرا نشسته بودم ولی توی فکر بودم… فکر اینکه فرهاد بخواد زندگی منو خراب کنه و از هم بپاشه! فکر اینکه فرهاد حتما نقشه توی سرش داره! اره،شاید ۲۲ سال پیش من دوسش داشتم … عاشقش بودم… حتی براش میمیردم… منی که بخاطر اون از خانوادم دور

ادامه مطلب »
رمان خان زاده جلد دوم پارت 18
رمان خان زاده جلد دوم

رمان خان زاده جلد دوم پارت 18

  دیگه حرفی نزدم و این بار اون به سمت من اومد و گفت _عزیزم این شک های که داری می کنی خوب نیست داره اذیتم میکنه. من هیچ ارتباطی با کیمیا ندارم ما داریم توی یه خونه زندگی می کنیم مجبوریم با همدیگه کنار بیایم. نمیتونیم که جنگ و

ادامه مطلب »
رمان نبض سرنوشت

رمان نبض سرنوشت پارت 5

آیلین یکی از گوجه های سالم رو به طرفش پرت کرد که سینا جاخالی داد و خورد به دیوار ماهان نگاهی به دیوار کرد و گفت :زحمت خودت رو زیاد کردی ، بعدم رفت بیرون. آیلین عصبی از آشپزخونه رفت بیرون. آذین همون طور که میخندید گفت : ـمن برم

ادامه مطلب »
رمان نبض سرنوشت

رمان نبض سرنوشت پارت4

با ذوق میگه :باشه .پس بهار حواست باشه سوتی ندی ها . سوار ماشین میشم و نگاهی به ماهان میندازم. دلم میخواست ساعت ها بشینم و نگاش کنم. نگامو ازش میگیرم و با سوار شدن آیلین حرکت میکنم. _باورم نمیشه بدون اینکه نگاش کنم میگم:چی باورت نمیشه _اینکه تو مسابقه

ادامه مطلب »
رمان سکانس عاشقانه پارت 70
رمان سکانس عاشقانه

رمان سکانس عاشقانه پارت 70

مرده شور تو رو ببرن با این خبر دادنت … حسام عصبیه … سینا هم … اصلا جو خوبی نیست … من بینشون موندم و نگاهم از روی یکی به اون یکی سر می خوره … حسام _ میگم چیزیش نی بد میگم ؟ … سینا دستی بین موهاش میکشه

ادامه مطلب »
رمان نبض سرنوشت

رمان نبض سرنوشت پارت3

نمیدونستم بخندم یا گریه کنم . آیلین خنده ای کرد و گفت:به دیار باقی شتافتی؟ خندیدم و گفتم :نه هنوز ولی به زودی خواهم پیوست. آیلین نگاهی به ساعتش کرد و گفت دیر وقته دیگه بریم آماده شیم راستی تو پیش زن عمو و دختر عموتی نه؟ _نه _چه خوب

ادامه مطلب »

رمان زندگی شیرین ومبهم من2

  منتظر بابا شدیم تا ماشینش رو پارک کنه. بابا ماشینش روکنار ماشین های عمو اینا پارک کرد و به سمتمون اومد. همراه با هم به طرف ساختمان دو طبقه ای که نمای سفید کار شده بود رفتیم. موقع ورود سنگ فرشه و حالت راهرو مانندی تا پله خونه داره.

ادامه مطلب »

رمان نبض سرنوشت پارت2

_علاقه ای به باز کردن اتفاقات گذشته ندارم _حتی اگه باعث شه حقایقی رو بفهمید که ممکنه مسیر زندگیتون رو عوض کنه ؟ دو دل نگاش کردم که گفت: خانم کریمی فکر نمیکنم دیدن پدربزرگتون و خانواده مادریتون به ضرر شما باشه. مونده بودم چی کار کنم. حق با اون

ادامه مطلب »
رمان عشق تعصب پارت 63
رمان عشق تعصب

رمان عشق تعصب پارت 63

  وقتی چشم باز کردم داخل اتاقم بودم به سختی بلند شدم ، مثلا میخواستم امروز برم دیدن آریا و طرلان اما چقدر اتفاق های بدی واسم افتاد که باورشون خیلی زیاد سخت بود ، از اتاقم خارج شدم به سمت پایین رفتم صدای بابا داشت میومد خواستم برم بالا

ادامه مطلب »
رمان

رمان نبض سرنوشت پارت1

  نام رمان : نبض سرنوشت نام نویسنده : الناز  ژانر: اجتماعی، عاشقانه قدمه: ما به میزان ایمان واعتماد به نفسمان جوان و به اندازه تردیدها و ترسمان پیر میشویم در حد آرزوهایمان جوان، و هم سنگ ناامیدیهایمان پیر خواهیم شد کلید دست خود ماست… نام رمان :نبض سرنوشت ژانر:عاشقانه،

ادامه مطلب »

زندگی شیرین ومبهم‌من۱

  ♥به نام خداوندی که نزدیکتر از رگ گردن است♥ رمان :زندگی شیرین و مبهم من نویسنده :نسترن ژانر:مبهم .عاشقانه.طنز.اندکی غمگین مقدمه: براي عشق تمنا كن ولي خار نشو. براي عشق قبول كن ولي غرورت را از دست نده. براي عشق گريه كن ولي به كسي نگو. براي عشق مثل

ادامه مطلب »
رمان های کامل
دسته‌ها