رمان بوسه بر گیسوی یار پارت 88

5
(2)

 

گیج و عصبی میگویم:
-چقدر دل و دلبر میکنی، چی میگی اصلا؟!
-دلبر!

با من بود؟! قبل از هیچ عکس العملی با لبخند و نرم میگوید:
-زیرآبی میری…

اسمش زیرآبی رفتن است؟ کمی خجالت میکشم… واقعا! بهادر دست دراز میکند و به نرمی لپم را میکشد.

-به خاطر من انقدر واسه ش ناز و ادا نیا… من راضی نیستم بلاچه ی اتابک بشی!

صورتم را عقب میکشم و با مکث میغرم:
-به خاطر تو؟!
-پس به خاطر کی؟
به سختی جواب پیدا میکنم:
-به خاطر… آبتین!

میخندد… کمی به مسخره!
-خب اصلا به خاطر آبتین…
نمیدانم چرا عصبی میشوم.

-جز این نیست و لعنت بر افکاری که آغشته به شک باشد!
تکخندش اعصابم را بیشتر تحریک میکند.
-بِشمُر!
میخواهم جوابی بدهم که زودتر میگوید:

-بابا من به همینم راضی ام حور العین… همینم باشه، من عاشقتم دلبر! تو به خاطرِ من نه… به خاطر اون بچه با اتابک میپری و زیرآبی میری… اما انقدر ناز نریز خوشگله… ناز ریختنت دیگه واسه چیه، وقتی فقط میخوای از من بیشتر بدونی؟

چه دقیق و درست و… بیرحمانه! همه چیز ختم میشود به او و او خوشش می آید؟!

شرم و عصبی بودن را کنار میگذارم و او به همین هم راضی است. که من با اتابک به خاطر آبتین هستم، نه به خاطرِ خودش!

دست زیر چانه میزنم و به نرمی میگویم:
-بها… رابطه ی من و اتابک اذیتت میکنه؟!
او آدم تیزی است و با ثانیه ای مکث میگوید:

-قرارمون آبتینه… تو دل از آبتین ببری، من کمکت کنم بخوادت… اتابک این وسط اضافیه…
عجب!
-من پای قرارمون هستم… نگرانِ چی هستی؟

اینبار جوابی پیدا نمیکند! و من گیج هستم… خیلی گیج!

-اگه پای آبتین وسط نبود، فکر میکردم از روی حسادت داری اینطوری واکنش نشون میدی… اما الان که همه چی به خاطر آبتینه، دیگه چرا رو رابطه ی من و اتابک حساس شدی؟ تو که همه ی تلاشت واسه رسیدنِ من به آبتینه، از چی میترسی داداشِ فداکار؟

کمی تند میشود.
-ترسِ چی؟ میگم به آبتین خیانت نشه یه وقت…
آهان!

-نه خیالت راحت باشه بهادر… من جونمم تو راه رسیدن به آبتین میدم!

حرفی نمیزند و من گیج و سرگردان زمزمه میکنم:
-اما اگه به جای آبتین، به اتابک اینطوری حس داشتم… یا داشته باشم…

او بهت زده خیره ام میشود و من غرق در فکر میپرسم:
-برام چیکار میکنی؟! کمکم میکنی؟

با پوزخندی میگوید:
-دیگه کمک میخوای چیکار؟ له له زدن طرفو نمیبینی؟!
چرا حس میکنم لحنش رگه هایی از بی اعصابی دارد؟!

دلم قنج میرود و خوب میدانم که از له له زدنِ اتابک نیست! خنده ام جمع نمیشود و میگویم:
-آره… راست میگی… منو میخواد! اتابک گرینه ی بهتری نیست؟!

جوابش نگاه کوتاهی است و خیره شدن به روبرو! عجب جوابِ سنگینی… دلم ضعف رفت!
لبهایم از خنده جمع میشوند و میگویم:

-اما آبتین دست نیافتنی و مغروره… بازی و تلاش بر سرِ آبتینِ دست نیافتنی لذت بخش تره… من تا آخر پای این بازی هستم بها!

پوفِ بلندبالایی میکشد و زیر لب میگوید:
-دردِ بها!
صدای خنده ام بالا میرود و میگویم:
-قشنگ بود!

با ایستادن ماشین درست روبروی در باغ، از فکر بیرون می آیم. صاف می نشینم و درحالیکه نگاهم به اطراف میچرخد، فکر میکنم که واقعا بار دیگر اینجا هستم. این باغ با کلی جانور… و بزغاله های گرسنه!

-رسیدم… اینجا؟!
نگاه گذرایی به من میکند و لبخند پلیدانه ای به لب دارد.
-اینجا… پیش بچه یتیما که شیر میخوان!

من بیخودی خجالت میکشم، یا او واقعا بدذات است؟!
-مامان ندارن؟!
ماشین حرکت میکند و بهادر میگوید:
-تو قراره بشی مامانشون…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
3

رمان جاوید در من 0 (0)

3 دیدگاه
  دانلود رمان جاوید در من خلاصه : رمان جاويد در من درباره زندگي آرام دختريست كه با شروع عمليات ساخت و ساز برابر كافه كتاب كوچكش و برگشت برادر و پسرخاله اش از آلمان ، اين زندگي آرام دستخوش نوساناتي مي شود.
InShot ۲۰۲۳۰۲۰۹ ۱۸۳۹۲۰۰۷۰

دانلود رمان من به عشق و جزا محکومم pdf از ریحانه 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       یلدا تو دوران دبیرستان تو اوج شادابی و طراوت عاشق یه مرده سیاه‌پوش میشه، دختری که حالا دیپلم گرفته و منتظر خواستگار زودتر از موعدشه، دم در ایستاده که متوجه‌ی مرد سیاه‌پوش وسط پذیرایی خونه‌شون میشه و… شروع هر زندگی شروع یه…
Screenshot ۲۰۲۲۰۴۲۴ ۲۱۲۷۴۷

دانلود رمان این من بی تو 3.5 (2)

12 دیدگاه
    خلاصه رمان :     ترمه و مهراب (پسر کوچک حاج فیضی) پنهانی باهم قرار ازدواج گذاشته اند و در تب و تاب عشق هم میسوزند، ناگهان مهراب بدون هیچ توضیحی ترمه را رها کرده و بی خبر میرود! حالا بعد از دوسال که حاج فیضیِ معروف، ترمه…
c87425f0 578c 11ee 906a d94ab818b1a3 scaled

دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ به صورت pdf کامل از مهدیه افشار 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   سرمه آقاخانی دختری که بعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوباره‌ی خانواده‌اش تلاش می‌کنه. با پیشنهاد وسوسه‌انگیزی از طرف یک شرکت، نمی‌تونه مقاومت کنه و بعد متوجه می‌شه تو دردسر بدی افتاده… میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو…
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (5)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
IMG 20230123 235605 557 scaled

دانلود رمان از هم گسیخته 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     داستان زندگی “رها “ ست که به خاطر حادثه ای از همه دنیا بریده حتی از عشقش،ازصمیمی ترین دوستاش ، از همه چیزایی که دوست داشت و رویاشو‌در سر می پروروند ، از زندگی‌و از خودش… اما کم کم اتفاقاتی از گذشته روشن می…
nody عکس شخصیت های رمان کی گفته من شیطونم 1629705138

رمان کی گفته من شیطونم 0 (0)

4 دیدگاه
  دانلود رمان کی گفته من شیطونم خلاصه : من دیـوانه ی آن لـــحظه ای هستم که تو دلتنگم شوی و محکم در آغوشم بگیــری … و شیطنت وار ببوسیم و من نگذارم.عشق من با لـجبازی، بیشتر می چسبــد!همون طور که از اسمش معلومه درباره یک دختره خیلی شیطونه که…
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 3.6 (5)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…
InShot ۲۰۲۳۰۲۰۹ ۱۸۳۶۵۷۴۴۷

دانلود رمان سکوت تلخ pdf از الناز داد خواه 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :         نیکا دختری که تو یه شب سرد پاییزی دم در خونشون با بدترین صحنه عمرش مواجه میشه جسد خونین خواهرش رو مقابل خودش میبینه و زندگیش عوض میشه و تصمیم میگیره انتقام خواهرشو بگیره.این قصه قصه یه دختره دختری که وجودش…
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
میشا
میشا
1 سال قبل

وای لطفاً یه پارت دیگه بزار امروز،فقط یه پارتتتت دیگه لطفااااا🥺🥺

دسته‌ها

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x