رمان دلارای پارت 13

3.7
(3)

الپ‌ارسلان مات ماند

سرش را از روی قفسه سینه برهنه دخترک بالا آورد و و ابرو بالا انداخت

چشمانش خمار بود

دیگر برایش فرقی نداشت دختر روی تختش باب میلش نیست

متعجب کمی خیره نگاهش کرد و بعد کم کم لب هایش کش آمد

از شدت حرص به خنده افتاد :

_ چی؟!

دلارای التماس کرد:

_ لطفاً … من … من نمیتونم اینطوری

ارسلان چنان محکم گوشت ارنجش را میان انگشتانش فشرد که صدای ناله دلارای بلند شد :

_ آی دستم

_ منو ببین … این مسخره بازی و تموم میکنی وگرنه همینجا تیکه تیکت میکنم

_ گوشت دستم داره کنده میشه

_ بچه میارم تو تخت همین میشه! وسط س‌ک‌‌س بازیش میگیره

_ دردم میگیره

_ دارم میکنم که دردت بگیره!

او به نفس ‌نفس و دلارای به گریه افتاد

خواست دخترک را از موهایش بگیرد و از در بیرون بیندازد اما حسی اجازه نمی‌داد

وسوسه شده بود ، بدنش واکنش نشان داده بود و این رابطه را تا انتها می‌خواست

همین امشب!

با خودش فکر کرد

چه اشکالی داشت
جایی ثبت نمی شد و شاهدی هم نبود

کلافه موهایش را چنگ زد

حس کرد دست هایش بوی بدن دخترک را گرفته است!!!

هوس عقلش را گرفته بود

صدای نفس نفس زدن های دخترک دیوانه اش می کرد

با خودش فکر کرد اگر کمی دیگر ادامه میداد صداها جذاب ترم میشدند!

پوف کشید

صیغه که شدند تا صبح تاوان این زبان‌ نفهمی را از دخترک میگرفت :

_ هر غلطی دلت میخواد زودتر بکن … بجنب

دلارای بی خبر ازینکه ارسلان چه خوابی برایش دیده بغض آلود نالید :

_ صیغه کنیم … بعد تا هرجا تو خواستی

_ بکن!

_کیو؟!

ارسلان ابرو بالا انداخت :

_ کیو نه! چیو!

دلارای با سادگی لب زد :

_ خب چیو؟

_ صیغه رو

_ یعنی چی؟

ارسلان از کوره در رفت :

_ حواستو جمع کن تا کتک نخوردی! مگه نمیگی صیغه؟ بجنب دیگه

_ آخه چطوری؟!

ارسلان مشتش را روی بالشت درست کنار سر دلارای کوبید

دلارای چشم هایش را روی هم فشرد و با عجله سر و ترس سر تکان داد :

_ با … باشه … باید گوشیمو پیدا کنم

ارسلان خودش را کنار کشید و عصبی خیره نگاهش کرد

دلارای به خودش آمد
لبش را گزید و دست هایش را جلوی بدنش گرفت

برهنه بود و کم مانده بود از شدت خجالت به گریه بیفتد
معذب از روی تخت بلند شد

ارسلان روی تخت لم داد و همانطور که سیگارش را آتش میزد خیره جز به جز بدن دختر را رصد کرد

دلارای داغی نگاه ارسلان را روی بدنش حس میکرد

از خجالت به خود پیچید و سمت موبایلش دوید

نگاه خمار ارسلان را با وجود این خجالت عذاب آور دوست داشت

با دست هایی لرزان موبایلش را برداشت و داخل اتاق برگشت

معذب نگاهش کرد و آرام زمزمه کرد :

_ گوشیمو آوردم

_ بیا

گوشه تخت نشست و ناخوداگاه شاکی لب زد :

_ میشه نگاهم نکنی؟!

ارسلان پوزخند زد :

_ یادت نره من لختت نکردم ، خودت لخت شدی
ادا تنگا نیا دخترجون

دلارای عصبی پوف کشید و به صفحه بالا آمده موبایلش خیره شد

_  «زَوَّجتُک نَفسِی، فِی المُدَّۀِ المَعلُومَۀِ، عَلَی المَهر المَعلُوم»

ارسلان با تمسخر نگاهش کرد

دلارای نگاهش را دزدید و آرام تر ادامه داد :

_ باید بگی قبلت

ارسلان همانطور که دستش را روی قفل لباس زیر دلارای میبرد زمزمه کرد :

_ قبلت!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.3 (6)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.6 (5)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.3 (6)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مهسااااا
مهسااااا
2 سال قبل

لطفا بیشتر پارت بزار….خیلی قسمت هات کم هستن

مهسااااا
مهسااااا
2 سال قبل

لطفا بیشتر پارت بزار

نازی
نازی
2 سال قبل

بیشتر پارت بذار رمانت عالیع من دوسش دارم♥️🙂🙂

..
..
2 سال قبل

خیلی کمه یکم پارت بیشتر بنویس

Vin
Vin
2 سال قبل

بابا یه هفته س درگیر این جیزیم که بکنم اخرش نفهمیدیم جیز می شه یا نه بابا جمعش کن هر دفعه می گم فردا دیگه تمومه باز کش می یاد انگار پنیر پیتزاس

...
...
2 سال قبل

وااااای مردم از کنجکاوی بیا بقیش هم بنویییییییس امیدوارم پارت بعدی دیگه قضیه رو تموم کرده باشی

دسته‌ها

6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x