رمان دلارای پارت 325

4.3
(368)

 

 

 

 

آلپ‌ارسلان به صدای نگرانش هم رحم نکرد!

 

_ میخوای بدونی چرا؟ چون مادر بی فکرش وقتی باید به بچه می‌رسید درگیر فرار بود و الان دکترا حدس میزنن سیستم ایمنی بچه مشکل داشته باشه

 

دلارای بغض کرده پیشانی اش را مالید

 

هردو بخاطر شرایط هاوژین عصبی بودند

 

وارد اتاق که شدند پرستار توضیحات را به ارسلان داد

 

دلارای زمزمه کرد

 

_ چی داره میگه؟

 

آلپ‌ارسلان با اخم سمت صندلی رفت

 

_ میگه بشینید بچه رو ثابت بگیرید بغلتون

تو چندماهه اینجایی که هنوز نمیتونی یک جمله بفهمی؟

 

دلارای بی توجه به تشرش ، جلو رفت

 

_ من می‌شینم ، بدش بغل خودم

 

_ لازم نیست

 

_ من مادرشم! بغل تو آروم نمی‌مونه

 

ارسلان نشست و هاوژین را به سینه اش تکیه داد

 

دلارای با اطمینان منتظر ماند اما خبری نشد

 

دخترک بغل پدرش آرام و بی حال بود

 

آه کشید و به دیوار تکیه داد

 

زمان لجبازی نبود!

 

 

پرستار که سوزن را بیرون کشید بغض کرده جلو رفت

 

_ صورتشو بگیر اونور

 

صدایش می‌لرزید

 

ارسلان زیرلب جوابش را داد

 

_ خودت صورتتو بگیر اونور تا پس نیفتادی

 

سوزن که در رگ بچه فرو رفت صدای جیغ و گریه اش فضا را پر کرد

 

دلارای بغض کرده دستش را مقابل دهانش گرفت و کمی دور شد

 

آلپ‌ارسلان گونه هاوژین را نوازش کرد و پچ زد

 

_ هیش … تموم شد بابایی

 

هاوژین بلندتر گریه کرد و پرستار پنبه ای دست ارسلان داد

 

_ اضغط على القطن لوقف النزيف وعدم حدوث كدمات

(پنبه رو فشار بدید تا خونش بند بیاد و کبود نشه)

 

آلپ‌ارسلان سر هاوژین را روی شانه‌اش گذاشت

 

_ متى سيكون الجواب جاهزا؟

(جوابش کی آماده میشه؟)

 

_ بعد ساعتين

(دوساعت دیگه)

 

زن بیرون رفت و ارسلان نگاهی سمت دلارای انداخت

 

 

 

دستش را به دیوار گرفته و پشت به او کمی خم شده بود

 

صدای ارسلان هیچ نرمشی نداشت

 

_ بریم تو حیاط

اینجا فضاش آلوده‌ست

 

هاوژین بلند تر هق زد و دست هایش را سمت دلارای دراز کرد

 

ارسلان عصبی از بی توجهیِ دخترک به بچه غرید

 

_ کری؟ دلی

 

دست دخترک پایین افتاد و بی حال گوشه دیوار سر خورد و روی زمین نشست

 

آلپ‌ارسلان با دو قدم بلند خودش را به او رساند

 

_ دلارای

 

رنگ صورتش سفید شده بود و از شدت درد دندان هایش می‌لرزید

 

عصبی پرسید

 

_ حرف بزن ..‌ چته؟

 

صدایش می‌لرزید

 

_ دستمو میگیری؟ نمیتونم … نمیتونم بلندشم

 

ارسلان ثانیه ای مکث کرد

 

حس خوبی نداشت

 

نگرانی برای هاوژین جای خودش را داشت اما این حس تنها اضطراب بیماریِ بچه نبود!

 

ناخواسته یاد روزی افتاد خبر داده بودند نوزادی با فامیلِ دلارای متولد شده و او سمت بیمارستان پر کشید اما حدس هم نمی‌زد هاوژین دخترش باشد!

 

 

روزی که دلارای زایمان کرده بود و تنها بچه را در بیمارستان می‌گرداند

 

ناسزایی به او گفت!

 

بالاخره دلارای با حماقت هایش باعثِ این حس عذاب وجدان بود

 

هاوژین را در آغوشش جا به جا کرد و بازوی دلارای را گرفت

 

_ صورتت سفید شده

 

دلارای با چشمان بسته زمزمه کرد

 

_ فشارم افتاده

 

_ بشین روی تخت تا بگم دکتر بیاد

 

هاوژین با گریه یقه‌ی دلارای را چنگ زد

 

_ ماما

 

ارسلان دورش کرد

 

_ مامان خبری نیست فعلا

 

هاوژین با حرص جیغ کشید و او دست های کوچکش که سعی داشت صورتش را چنگ بزند در هوا گرفت

 

_ کولی بازی نداریم خب؟

دخترخوبی باشی میگم علیرضا برات جوجو بیاره

 

دلارای نالید

 

_ دکتر نمیخواد … الان برمی‌گردم

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 368

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 0 (0)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.2 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 2.7 (3)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (4)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4.1 (9)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
اشتراک در
اطلاع از
guest

51 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
delvin
delvin
2 ماه قبل

بخدا این نویسنده از نظر روانی بیماره..
چطور تونسته رمان ماتیک رو بنویسه و بزاره تو کانالش و ادمین پارتش رو بزاره ولی نمیتونه دلارای رو بنویسه؟؟
نمیدونم چی بهش میرسه..
یا از اینکه بقیه رو معطل خودش کنه خوشش میاد و آروم میگیره که در این صورت روانش بیماره
یا یه پولی چیزی میگیره که رمان ها رو منظم ننویسه…

طرفدار دلارای
طرفدار دلارای
2 ماه قبل

فکر کنم از وقتی با‌این رمان اشنا شدم
شش‌گیگابایت نتمو حروم کردم‌ وقت وفکرمو که
دیگه نگم

همسایه
همسایه
2 ماه قبل

علیرضا جوجو میاره برات 😂ای جان 🥺😂

ZAHRA
ZAHRA
2 ماه قبل

متاسفانه اینقدر به مغزم فشار میومد که پارت ها کم و نامنظم بود رفتم پی دی افش رو خریدم🤦🏻‍♀️

Sami
Sami
پاسخ به  ZAHRA
2 ماه قبل

اگه واقعا خریدی که بهت انداختن
این رمان تو کانال اصلی نویسنده کلا چهل پنجاه‌تا از اینجا جلوتره چجوری کاملش هست

ZAHRA
ZAHRA
پاسخ به  Sami
2 ماه قبل

میخوای واست تعریف کنم؟
از اینکه اصل داستان رو خوندم مطمئنم
تعریف نمیکنم تا هیجانشو از دست ندید ولی فقط یه کلام میگم پایان جالبی نداره تازه وقتی خوندین ارسلان تیر خورده به خاطر دلا اصلا نترسین نمیمیره🤣

بهار
بهار
پاسخ به  ZAHRA
2 ماه قبل

اینهمه رو این رمان حرص خوردیم بعد بخاد پایانشم جالب نباشه ک هیییچ

ZAHRA
ZAHRA
پاسخ به  بهار
2 ماه قبل

جالب نیست منظورم اینه خیلی آبکی میشه

delvin
delvin
پاسخ به  ZAHRA
2 ماه قبل

😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐 😐

asma
asma
پاسخ به  ZAHRA
2 ماه قبل

اخرش دلارای میمیره یا نه؟

ZAHRA
ZAHRA
پاسخ به  asma
2 ماه قبل

یه موضوعی پیش میاد ک سریع برمی‌گردن ایران،داداشه لادن قصد کشتنش رو داره ولی ارسلان مانع میشه

آهنگ
آهنگ
پاسخ به  ZAHRA
1 ماه قبل

لادن و ساواش چی میشن؟ ساواش میفهمه لادن خیانت نکرده؟

ZAHRA
ZAHRA
پاسخ به  asma
2 ماه قبل

شرمنده منظورم دلارای بود داشتم رمان ماتیک رو میخوندم لادن پرید تو ذهنم تایپ شد 😂🤦🏻‍♀️

black girl
black girl
پاسخ به  ZAHRA
2 ماه قبل

عزیزم آیدی اینستا ریکوئست بده قبول کردم بفرست : _miss_z_00_
فقط اسم کاربریت زهراست دیگه ؟ من زهرا قبول کنم؟

Nili
Nili
پاسخ به  ZAHRA
2 ماه قبل

اونی که شما خریدی رایگانش توی سایتای دیگه هست و کاملا متفاوته

ZAHRA
ZAHRA
پاسخ به  Nili
2 ماه قبل

بلاخره دیر یا زود رمان به اخراش میرسه بعد اگه حرفای من درست در اومد بازم میتونی همینجوری راحت واسم ریپ بزنی؟

ZAHRA
ZAHRA
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
2 ماه قبل

صد بار به همتون میگم یه آیدی بدین اسکرین بدم انگار تو بعضی موارد متوجه حروف الفبا نمیشین

گلی
گلی
پاسخ به  ZAHRA
2 ماه قبل

آخه چیزایی که میگی همشون توی همون فیکه بوده این که داداش دلارای (داراب)ارسلان رو تیر میزنه و ارسلان نمیمیره فقط بیهوش میشه که اهورا رو میبینه بعدم که توی بیمارستان بهوش میاد به دلارای میگه که دوسش داره تازه توی همون فیکه هم سر یه موضوعی خیلی زود اومدن ایران
خب اگه اینارو خوندی یعنی همون فیکی که رایگان توی سایت ها هست شما پول دادی و گرفتی ولی چطور متوجه نشدی از جای زیر زمین با این فرق داره
یعنی از بعد زیر زمین کلاپ با اینجا یکیه؟؟؟

ZAHRA
ZAHRA
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
2 ماه قبل

میرم تو یادداشت های گوشیم این پارت رو ذخیره میکنم ک بعد دو ماه بیام احوالتون رو بپرسم 🤣 ولی نه صب کن مطمئنم حتی اگه هفته ای یه بارم پارت بده باز می‌ره واسه سال جدید و عصاب خورد کنی😂😂😂👎🏻

ZAHRA
ZAHRA
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
2 ماه قبل

من گفتم فیکشو بخونید؟
یه ماهه پی دی افش رو دارم و بالغ بر 10 بار اومدم چک کردم ک مبادا وقتمو حروم کرده باشم فیک باشه ، حالا چرا اینقد مقاومت میکنی میتونی حرفمو باور نکنی چاقو که زیر گلوت نذاشتم ده سال دیگه هم صبر کن به من چه

هانیه
هانیه
پاسخ به  ZAHRA
2 ماه قبل

دوست عزیز مطمئن باش هر کی اینجاست هزارتا از کانالا رو که دلارای رو پارت گذاری یا رمان کاملشو میفروشن هست ولی هیچ کدوم قلم این خانم نیست درسته پول دادی ولی مقابلش جبهه نگیر چون همه ما فیکشو بالای هزار بار خوندیم و اگه فیک نبودن تو کانال اصلی خود نویسنده قرار میگرفت

ZAHRA
ZAHRA
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
2 ماه قبل

نویسنده سر این رمان اینقد فوش خورده که فقط باید بره محو شه🤣

ZAHRA
ZAHRA
پاسخ به  Sami
2 ماه قبل

اگه اینستا داری آیدیتو بده برات اسکرین بدم گل 😅👌🏻

ZAHRA
ZAHRA
پاسخ به  Sami
2 ماه قبل

آیدی اینستاتو بده اسکرین بدم😏

هیچی
هیچی
پاسخ به  ZAHRA
2 ماه قبل

همینجا هم میشه عکس آپلود کرد
فقط اینو بدون تو اولین نفر نیستی که فیکو میخونی واسه ما جبهه میگیری
روزی چند بار چند نفر میان میگن عه شما هنوز اینجا پلاسید؟ من از فلان سایت همه رمانو خوندم😐

ZAHRA
ZAHRA
پاسخ به  هیچی
2 ماه قبل

تو مث اسمت هیچی نگی سنگین تری

asma
asma
پاسخ به  ZAHRA
2 ماه قبل

از کجا خریدی؟

ZAHRA
ZAHRA
پاسخ به  asma
2 ماه قبل

یادم نیست چه سایتی بود فقط ۲۶۰۰۰ تومن دادم

آلما
آلما
2 ماه قبل

هیچی دیگه آخر سر چرخید و چرخید باز دلی مقصر شد 🙄

فاطی
فاطی
2 ماه قبل

نویسنده قلم خیلی خوبی داره ولی اینکه دل بخواهی پارت میده زیبایی قلمش رو زیر سوال میبره من به شخصه هروقت پارت جدید گذاشته میشه اول پارت قبل رو میخونم تا برام یادآوری بشه حتی خیلی از لحظه هارو فراموش کردیم اینکه دو الی سه ساله این رمان تموم که نشده هیچ حتی به هیچ جایی هم نرسیده واقعن غیرقابل تحمله
خب نویسنده عزیز اگر سرتون شلوغه احیانن نباید یک رمان آنلاین رو شروع میکردید رمانتون رو کامل میکردید و بعد فایلش رو در اختیار میزاشتید
حالام ک رمانتون رو مثل اینکه تموم کردید و فایلش رو باید خریداری کرد این نهایت بی احترامیه وقتی تموم کردید داستانتون رو بخواید اینجوری پارت بدید و انقد کش بدید
درصورتی که حتی یک نفر هم رمان شمارو به سلیقه خودش به پایان رسونده با اینهمه بی توجهی شما نسبت به خواننده ها ولی ما بازهم این دور و کم پارت دادن های شمارو به اون فایل کامل ک به طرز مزخرفی ادامه داده شده رو ترجیح میدیم
هم این رمان و هم رمان ماتیکتون واقعن از نظر قلمتون حرف نداره ولی همونطور که گفتم درست پارت ندادنای شما زیبایی قلمتون رو زیر سوال میبره اگه درست پارت گذاری بشه بی شک مخاطب های خیلی خیلی بیشتری هم جذب میکنه

(مادر ارسلان:)
(مادر ارسلان:)
2 ماه قبل

کولی بازی نداریم خب؟😂😔💜🤤

دلوین
دلوین
2 ماه قبل

یکی نیس آخه به ارسلان بگه
تو اگه پدر خوبی دلارای از ترس تو فرار نمی‌کرد که
آخه بیشرف تو نبودی که میخواستی بچتو بکشی؟
حالا به دلارای تیکه میندازی

آدم معمولی
آدم معمولی
2 ماه قبل

هووووفففففف

بانو
بانو
2 ماه قبل

یعنی این ارسلان آدم بشو نی
انگار داره با یه آدم بزرگ حرف میزنه که دختر خوبی باش تا برات جوجو بگیرم 😐😂آخه نفهم بچه بزرگ کردن اگه به همین آسونی بود که دلارای انقدر بدبختی نمی‌کشید بی شعور😑
واقعا بعضی وقتا فکر میکنم ارسلان یه چیزی مصرف می‌کنه یا شاید نویسنده یه چی مصرف می‌کنه اینطور یه نمه نمه پارت میده🤦🏻‍♀️

Bahareh
Bahareh
2 ماه قبل

من رمان دلارای رو کاملش رو از رمان بوک دانلود کردم خوندم آخرش قشنگ بود پسرم به دنیا میارن اسمشو میزارن اهورا ولی یه خورده آخرش فرق می‌کرد مثلا هاوژین مریض نبود ولی دلارای مریض بود ولی قشنگ بود از رمان بوک دانلود کنید بخونین

آخرین ویرایش 2 ماه قبل توسط Bahareh afsar
خواننده رمان
خواننده رمان
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
2 ماه قبل

اره

آدم معمولی
آدم معمولی
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
2 ماه قبل

فاطمه جان شاه خشت و کی پارت می‌دین ؟

0_0
0_0
پاسخ به  Bahareh
2 ماه قبل

نه اون خیلی مسخرس و کلا بعد از اینکه ارسلان دلارای رو تو زیرزمین کلوپ پیدا میکنه داستانش متفاوته

delvin
delvin
پاسخ به  Bahareh
2 ماه قبل

قلم اون کجا قلم این کجا

Ronin
Ronin
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
2 ماه قبل

بابا نویسنده جان رمان دلارای رو تموم کن برو بقیه تروخدا دق کردیم

delvin
delvin
2 ماه قبل

لعنت به قلم بی نظیرت لعنتی

حانی
حانی
2 ماه قبل

اصلا یادم نی چی بود.. چی شد اصلا؟!!!😐

بیتا 💋
بیتا 💋
2 ماه قبل

آخ خدا این چ کاریه خوب هر روز باید بیایم ببینیم شازده خانم کی پارت میزاره آخه آدم عاقل دیگه تمامش کن دیگه لامصب خسته شدیم هر وقت عشقت کشید میایی پارت میزاری بخدا من دیگه پارت های قبلی رو یادم نیست 😖😖😖

فشار افتاده دلارای
فشار افتاده دلارای
2 ماه قبل

دلی بمیره دیگ بدرد نمیخوره☹️
این ارسلان اشغالم هی ب قول نویسنده با بی رحمی حرف میزنه مگ دلارای چیکار گرده پدسگ

فشار افتاده دلارای
فشار افتاده دلارای
2 ماه قبل

التن دلی میمیره😑
سریع پارت بده دیگ نویسنده عزیز
بخدا خسته شدیم مگ ی رمان چیع که انقد طولش میدین؟

رضا
رضا
پاسخ به  فشار افتاده دلارای
2 ماه قبل

نرود میخ آهنین در سنگ

دسته‌ها

51
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x