رمان دلارای پارت 14

4
(4)

ارسلان ابرو بالا انداخت :

_ تمومه؟!

سرش را تکان داد و آرام زمزمه کرد :

_ تمومه

پوزخند زد
این مدل دختر تابه حال به تورش نخورده بود!

دلارای سرش را بالاگرفت
نگاه منتظر آلپ‌ارسلان را که دید با ترس لب زد :

_ خب؟

ارسلان با تاسف سر تکان داد
دخترک یا زیادی نابلد بود یا خودش را به خریت زده بود

با یک حرکت از بازویش گرف و روی تخت انداختش

همانطور که بسته ی روی پاتختی را پاره میکرد زیرلب غرید :

_ واقعا حالیت نیست یا خودتو زدی به خریت؟!

دلارای گیج بود
نگاهش را از بسته ی دست آلپ‌ارسلان به چشمانش میداد و دوباره با ترس به سقف خیره میشد

ارسلان روی بدنش خیمه زد و سرش را در گردنش فرو برد

_ چه عطری زدی؟

دلارای لرزان لب زد :

_ هیچی

ارسلان دندان هایش را روی گردنش گذاشت و تا قفسه سینه اش کشید :

_ خوبه … بوی بدنت خوبه

دلارای تا خواست بخندد با سوزش ناشی از فشار دندان های ارسلان روی شکمش از شدت درد ناله زد :

_ آی

_ هیش

لب هایش را بهم فشرد و چشمانش را بست

گرمای نفس های آلپ‌ارسلان را روی پوست برهنه اش حس میکرد

ارسلان دستور داد :

_ ساکت نمون

_ خودت گفتی حرفی نزنم

ارسلان زبانش را دور ناف دلارای چرخاند

دخترک ناخوداگاه آه کشید و ارسلان خندید :

_ ازینا

لب های دلارای ناخوداگاه با شنیدن صدای بارضایت ارسلان کش آمد

ازینکه از او و رفتارش کمی هم خوشش آمده باشد خوشحال بود!

در دل به خودش دلداری داد

” کم کم یاد میگیری
سعی کن هرکار میگه رو انجام بدی
یاد بگیر و مستش کن دلارای
بذار کنار کسی جز تو آروم نگیره
بخوای پخمه بازی دربیاری میدزدنش
تو تااینجا اینجا اومدی
قراره نجابتتو قربانی کنی پس براش بجنگ
خجالت و کنار بذار
قرار نیست تو تخت آلپ‌ارسلان ملک‌شاهانم دختر حاج فرهمند باشی
اینجا دلارایی
معشوقه ی ارس!”

نیشش باز شد

از معشوقه ارس بودن سرشار از خوشی میشد

ازینکه جذاب ترین مردی که در عمرش دیده و شک نداشت تمام دختران در حسرتش بودند اینطور مشغول بوسیدنش بود

ارسلان که بوسه ای روی کش لباس زیرش زد بلندتر ناله کرد

لباس زیرش به واسطه آلپ ارسلان از بدنش جدا شد تا زانوهایش آمد و جایی نزدیک مچ پایش ثابت ماند

با این منطق که اگر او ارسلان را نبیند ارسلان هم نمی‌بیندش چشمانش را محکم روی هم فشرد

گرمی انگشت مردانه اش که از شکمش پایین تر آمد و روی پایین تنه اش نشست ناخوداگاه بازوی ارسلان را چنگ زد :

_ هی!

فکر تجربه ی چنین کارهایی را حتی با شوهر عقدی اش هم نمی کرد

ارسلان نیشخند زد

کم کم از دخترک خوشش می آمد

عکس العمل هایش بکر و جدید بود!

خودش را روی بدنش بالا کشید و همانطور که برهنه می‌شد زمزمه کرد :

_ چشماتو نبند

دلارای منظورش را نفهمید :

_ چی؟!

قبل ازینکه فرصت ادامه داشته باشد ارسلان لب هایش را روی لب های دلارای گذاشت و زبانش را داخل دهان دختر چرخاند

پلک های دلارای که ناخوداگاه روی هم افتاد ارسلان موهایش را با خشونت چنگ زد :

_ چشماتو نبند!

اینبار منظورش را فهمید!

سعی کرد چشم هایش را باز نگه دارد اما با وجود چرخش زبان ارسلان در دهانش کار مشکلی بود

سعی کرد خودش را به ارسلان بسپارد

دست ارسلان که روی بدنش حرکت کرد کم کم ازین رابطه خوشش آمد

تا سر حد مرگ خجالت زده بود اما نمی‌توانست منکر لذت خاصی که تابه حال تجربه اش نکرده بود باشد

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.3 (6)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.6 (5)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.3 (6)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

7 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دخی بی اعصاب
دخی بی اعصاب
2 سال قبل

واقعا عالیه زندگی دختر هارو نشون میده گرفتاری هاشون رو دمت گرم ، فقط چ زمان های پارت میزاری ؟؟؟

Miti
Miti
2 سال قبل

پارت بدییییی

...
...
2 سال قبل

وای دیگه نمخوای ادامه بدی اه حس رمان خوندنم پرید خو این چه وضعشه اهههه 🙁

Nazi
Nazi
2 سال قبل

این که دو سه پارت سر رابطه رفت سریع تمومش کن بره

Miti
Miti
2 سال قبل

چرا انقدر کم خوب نمیشه ساعت ۱۲ ظهر بزاری خیلی دیر دیرو کم 😐

Asal
Asal
2 سال قبل

ای بابا خیلی کمه تا میای پارت و بخونی تموم میشه یکم بیشتر بنویس

دسته‌ها

7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x