رمان دلارای پارت 148 - رمان دونی

 

باز هم تسلیم نشد

با آخرین انرژی در حمام را باز کرد و جلو رفت

خودش را به وان خالی از آب رساند و با کمک آن روی زمین نشست

دیدش کامل تار شده بود

بیشتر از آن نمی توانست ادامه دهد

حتی فکرش را هم نمیکرد تا این حد ضعیف شده باشد

انگار کتک های داراب و وضعیت روحی اش دست به دست هم داده بود تا جانش را بگیرد

ته مانده توانش را هم جنین می کشید

سرش را به وان چسباند و نالید

نمی دانست چند دقیقه در همان حال باقی ماند

که صدای آلپ ارسلان از جا پراندش

_اینجا چی میخوای ؟

به سختی سرش را بالا آورد و خیره اش شد

سوئیچ ماشین در دستش بود و دست دیگرش را به چهار چوب در تکیه داده بود

بی حوصله دوباره پیشانی اش را به گوشه وان چسباند

کمی بهتر شده بود

اگر هر چند دقیقه می نشست و استراحت میکرد

شاید می توانست دوش بگیرد

ارسلان دوباره پرسید:

_کری ؟ میگم اینجا چیکار میکنی ؟

آرام جواب داد :

_توی حموم چیکار می کنن ؟ منم همون کارو میکنم

آلپ ارسلان پوزخند زد :

_خیلی کارا می کنن ولی فکر نکنم تو جونشو داشته باشی کاراشونو تکرار کنی !

دلارای عصبی چشمانش را بست :

_برو بیرون

_داری پس میفتی ، برم بیرون کی جنازتو جمع کنه ؟

دلارای بغض کرده نگاهش کرد

احتمالا او دل نازک شده بود که جملات ارسلان مثل خنجر در قلبش فرو می رفت وگرنه آلپ ارسلان عادت داشت به این گونه صحبت کردن !

ارسلان نگاهی به چشمان غرق اشکش انداخت و پوف کشید

سوئیچ را روی میز پرتاب کرد و وارد حمام شد :

_پاشو برگرد تو تخت

دلارای نالید :

_ولم کن

_پاشو لج نکن دلی حوصله ندارم

_باید دوش بگیرم

_با این وضع ؟ اصلا می تونی آب رو باز کنی ؟

_میتونم

ارسلان بازویش را گرفت :

_پاشو بهت میگم

دلارای بی طاقت زیر گریه زد

توان مقابله نداشت

_نمیخوام ولم کن

تمام بدنم بوی خون میده

از خودم چندشم میشه

هنوز جای دستای داراب و زمانی که کتکم میزد

احساس می کنم

همه جام کثیفه

ارسلان پوف کشید :

_در بیار لباساتو

دلارای بهت زده نگاهش کرد :

_چ … چی ؟!

_مگه نمیخواستی حموم کنی ؟

در بیار لباساتو !

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان نیمی از من و این شهر دیوانه

  خلاصه رمان :   نفس یه مدل معروف و زیباست که گذشته تاریکی داره. راهش گره می‌خوره به آدم‌هایی که قصد سوءاستفاده از معروفیتش رو دارن. درست زمانی که با اسم نفس کثافط‌کاری های زیادی کرده بودن مانی سر می‌رسه و… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سکوت تلخ pdf از الناز داد خواه

    خلاصه رمان :         نیکا دختری که تو یه شب سرد پاییزی دم در خونشون با بدترین صحنه عمرش مواجه میشه جسد خونین خواهرش رو مقابل خودش میبینه و زندگیش عوض میشه و تصمیم میگیره انتقام خواهرشو بگیره.این قصه قصه یه دختره دختری که وجودش پر از اتشه پر از اتش انتقام دختری که میخواد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سعادت آباد

    خلاصه رمان :         درباره دختری به اسم سوزانه که عاشق پسر عموش رستان میشه و باهاش رابطه برقرار میکنه و ازش حامله میشه. این حس کاملا دو طرفه بوده ولی مشکلاتی اتفاق میوفته که باعث جدایی این ها میشه و رستان سوزان رو ترک میکنه و طی یکماه خبر ازدواجش به سوزان میرسه!و سوزان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان افگار pdf از ف میری

  خلاصه رمان :         عاشق بودند؛ هردویشان….! جانایی که آبان را همچون بت می٬پرستید و آبانی که جانا …حکم جانش را داشت… عشقی نفرین شده که در شب عروسی شان جانا را روانه زندان و آبان را روانه بیمارستان کرد… افگار داستان دختری زخم خورده که تازه از زندان آزاد شده به دنبال عشق از دست

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شوماخر به صورت pdf کامل از مسیحه زادخو

        خلاصه رمان:   داستان از جایی آغاز میشود که دستها سخن میگویند چشم هاعشق میورزند دردها زخم بودند و لبخند ها مرهم . قصه آغاز میشود از سرعت جنون از زیر پا گذاشتن قوائد و قانون بازی …. شوماخر دخترک دیوانه ی قصه که هیچ قانونی برایش معنا ندارد .     به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
رمان افگار
دانلود رمان افگار جلد یک به صورت pdf کامل از ف -میری

  خلاصه: عاشق بودند؛ هردویشان….! جانایی که آبان را همچون بت می٬پرستید و آبانی که جانا …حکم جانش را داشت… عشقی نفرین شده که در شب عروسی شان جانا را روانه زندان و آبان را روانه بیمارستان کرد… افگار داستان دختری زخم خورده که تازه از زندان آزاد شده به دنبال عشق از دست رفته اش،دوباره پا در عمارت مجد

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
80 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
fatemeh j
fatemeh j
2 سال قبل

دو شب نخوابیدم تا صبح، صد تا پارت رو دو روزه خوندم…
ببینم آخرش ارسلان چیکار می‌کنه 😱🥳
آخرشم شد این…
جان هرچی دوست داری یکم تیز تر پیش برو…🚶🏻‍♀️💔

Hassti
Hassti
2 سال قبل
پاسخ به  fatemeh j

زینب تویی؟؟؟؟؟

Tamana
Tamana
2 سال قبل

آخییی😕☹🙁🙁🙁☹☹☹
ارسلانِ وحشییی🙄

ادا
ادا
2 سال قبل

ارس بعضی وختا خیلی جنتلمن میشه بعضی وقتا شیطان رجیم
اصن نمیدونم موندم بین دوست داشتن یا نفرت از ارسلان
لطفا کمکم کنین🙏🙏🙏

fatemeh j
fatemeh j
2 سال قبل
پاسخ به  ادا

معمولا وسط جنتلمن بودن میشه شیطان رجیم..تا آدم میره تو هس میزنه(…)🤐🙄

از خود دلارای کمک بگیر اون خوب می‌دونه عشق یا نفرت 🚶🏻‍♀️😂

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط fatemeh j
ادا
ادا
2 سال قبل
پاسخ به  fatemeh j

ازه والا
راستیتش اونم نمیدونم دلم براش بسوزه یا بگم حقشه؟ 🤔🤔🤔

آتاناز
آتاناز
2 سال قبل

فاطمه چرا استیکرها این شکلی شده؟ بد شده🥺

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط آتاناز
آتاناز
آتاناز
2 سال قبل

فاطمه نمیشه به نویسنده بگی بیشتر بده بابا تبدیل به فسیل شدیم

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط آتاناز
سپیده
سپیده
2 سال قبل

یه سوال اصلا میشه اسم این چند خط رو پارت گذاشت
این حتی نیم پارت هم نبود

سپیده
سپیده
2 سال قبل

🙄🙄

آتاناز
آتاناز
2 سال قبل

بابا چه کمش کردی سه پارت؟ این خودش چهارددددعع پارتها😂

آتاناز
آتاناز
2 سال قبل

😂😂😯

سپیده
سپیده
2 سال قبل

راس میگه حواسم نبود😂

آتاناز
آتاناز
2 سال قبل

این کسی که اومده خودشو به عنوان نویسنده رمان دلارای معرفی کرده نویسنده نیست

SARA
SARA
2 سال قبل

منم الان مث دلارای گریم میگیره بس که پارت کمه

نویسنده رمان دلارای
نویسنده رمان دلارای
2 سال قبل
پاسخ به  SARA

گریه کنید خالی میشید

آتاناز
آتاناز
2 سال قبل

😑

asma
2 سال قبل

افرین یک پارت دیگه بزار روزی دوتا بزار لطفا

نویسنده رمان دلارای
نویسنده رمان دلارای
2 سال قبل
پاسخ به  asma

نمیشه

آتاناز
آتاناز
2 سال قبل

😏

ادا
ادا
2 سال قبل

نویسنده هدفت از اینهمه خریدن اه و نفرین برای خودت چیه!؟ 😏😏😏😏

آتاناز
آتاناز
2 سال قبل
پاسخ به  ادا

بابا این نویسنده نیسستت

ادا
ادا
2 سال قبل
پاسخ به  آتاناز

پس کیه؟!

Sevili
Sevili
2 سال قبل

وااااااای من دیگه خسته شدم چه وضع زمانه آخه

Bi0
Bi0
2 سال قبل

هی یه هفته هم تو حموم میخوایم علاف شیم🙂

نویسنده رمان دلارای
نویسنده رمان دلارای
2 سال قبل
پاسخ به  Bi0

درسته

fatemeh j
fatemeh j
2 سال قبل
پاسخ به  Bi0

دیقن🤣🤣🤣💔

Mehrimah
2 سال قبل

نویسنده جان نمیتونی بنویسی ننویس
خستمون کردی بابا
من با رمان تو چهار تا رمان نوشتم و تموم کرد!
لطفاً یکم بیشترش کن

نویسنده رمان دلارای
نویسنده رمان دلارای
2 سال قبل
پاسخ به  Mehrimah

😒😒

D♡nya
2 سال قبل

پارت بعد به مقاومت دلارای در برابر درآوردن لباس ایشالا ۵ پارت دیگه از حموم در میاد

asma
2 سال قبل
پاسخ به  D♡nya

واقعا

مهرسا
مهرسا
2 سال قبل

کاش یا پارت درس بزاری یا کلا نزاری😊

آتاناز
آتاناز
2 سال قبل
پاسخ به  مهرسا

ای کاش دلارای و بچش برن زیر گل

نویسنده رمان دلارای
نویسنده رمان دلارای
2 سال قبل
پاسخ به  آتاناز

با دعای گربه سیاه بارون نمیاد

آتاناز
آتاناز
2 سال قبل

آهان پس تو دعا میکنی که اصلا بارون نمیاد بابا اینقدر دعا نکن گربه سیاه

سپیده
سپیده
2 سال قبل
پاسخ به  آتاناز

معلومه حسابی از دستش حرصی شدی😂
ولی من بیشتر بهش میخندم اخه جواباش خیلی حرص دراره😂🤕

آتاناز
آتاناز
2 سال قبل
پاسخ به  سپیده

حرص نمی‌خورم دارم با سازی که میزنه همراهش میرقصم

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط آتاناز
سپیده
سپیده
2 سال قبل
پاسخ به  آتاناز

هر کی هست خیلی خره

سپیده
سپیده
2 سال قبل

الان این چ ربطی داشت😒😂

Narsoo
Narsoo
2 سال قبل

ای مرگ ولم کن
ای درد ولم کن
ای طاعون پاشو
ارسلان زرشک دلارای باقلوا
واااییی دلم میخواد نویسنده رو گیر بیارم فقط دستم بهت نرسه نویسنده ببین چیکارت میکنم یکککک ترورررر هسته ایتتتت کنم ک اااااوووون سرشششش ناپیداااا ت فقط بیااااا بیاااا بیااااا واااییییی نوییسنددده نویسسسنددده
😑💔🐄

نویسنده رمان دلارای
نویسنده رمان دلارای
2 سال قبل
پاسخ به  Narsoo

من اینجا هستم کاری دارید

آتاناز
آتاناز
2 سال قبل

بس کن دیه بس کن فاطمه گفت نویسنده نیستی😑

نویسنده رمان دلارای
نویسنده رمان دلارای
2 سال قبل

خداوندا همه مریضان را شفا بده😭
اسکل نره خر

سپیده
سپیده
2 سال قبل

😒😒😒😒😒😒😒

سپیده
سپیده
2 سال قبل

اولیش هم خودت😏

محدثه
محدثه
2 سال قبل

بشین عبااااس

ادا
ادا
2 سال قبل
پاسخ به  محدثه

نگو که اسمش عباسه که پارم😂😂😂🤣🤣🤣

مهرسا
مهرسا
2 سال قبل

وایییییییی خدا دلم میخاد کلمو بکوبم دیوار با این وضع کوتاهیه رمان خسه شدم هی صبر صبر اخرم خوندنش هیچ ی دقیقع هم طول نکشید😓

نویسنده رمان دلارای
نویسنده رمان دلارای
2 سال قبل
پاسخ به  مهرسا

خب بکوب

سارا(یکی)😂
سارا(یکی)😂
2 سال قبل

می گما داشتم پارت قبلی این رمان و با الان مقایسه می کردم والا خوب می نوشت الان کند ذهن شد 😂
و نتیجه گرفتم به غیر از رمان الفبای سکوت همشون همینجورین 😂😐

Nil
Nil
2 سال قبل

کم و بیش رفتارای آلپ ارسلان مثل دوست پسر منه
وحشی 😒

Sana:)
Sana:)
2 سال قبل
پاسخ به  Nil

افرین
درود بر تو که دوست پسر داری /:

نویسنده رمان دلارای
نویسنده رمان دلارای
2 سال قبل
پاسخ به  Nil

ارسلان تکه
دومی نداره

آتاناز
آتاناز
2 سال قبل

حتما😂😂😂😂😂

سپیده
سپیده
2 سال قبل

😂😂😂

آتاناز
آتاناز
2 سال قبل

اا اولین کامنت مال من بود😂😂

anisa
anisa
2 سال قبل

چقد ارسلان سگه😐

دسته‌ها
80
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x