رمان دلارای پارت 18

4
(2)

مثل زمان هایی که حاج‌خانم با اجبار او را به دوره های قرآن می برد و او خیره به زمین به ارسلان فکر میکرد

در رویاهایش او ارس بود

ارس او!

بی اختیار نالید :

_ ارس؟

ارسلان جدی نگاهش کرد

ابرویش بالا پریده بود و لبخند پر تمسخر کجی به لب داست :

_ اسممو کامل بگو!

دلارای لبش را گزید
گونه هایش آتش گرفت

از چندساعت پیش بیشتر به این مرد احساس نزدیکی می‌کرد

سعی کرد بحث را تغییر دهد :

_ میشه بری بیرون … خودمو بشورم

ارسلان محلش نداد :

_ پاشو از روی سرامیک

_ برو بیرون

_ داری از شدت خونریزی میمیری

دلارای صورتش را پاک کرد و مظلوم نگاهش کرد

شرم و خجالت عذابش میداد اما آرام لب زد :

_ خوب بود؟!

ارسلان سمت وان رفت :

_ چی خوب بود؟

دلارای لبش را گزید و زیرلب زمزمه کرد :

_ امشب

_ بد نبود ، شبای دیگه بهتر میشه

دلارای ناخوداگاه لبخند زد

دوستانش در این مواقع چه می‌گفتند؟!

تک پسر خانواده ملک‌شاهان را تور کرده بود!!

شک نداشت کل دخترهای مدرسه با دیدنش عاشقش می شدند و او برای دلارای بود

_ مگه نگفتی فقط یک شب؟!

ارسلان زیرچشمی نگاهش کرد :

_ زیاد حرف میزنی دخترجون! پاشو وایسا کنار وان

اینبار جدی بود :

_ میشه بری بیرون؟ من ..‌ من معذبم

_ بلندشو … داری عصبیم میکنی

دلارای خواست به حرفش کند که با اولین حرکت شکمش تیر کشید

بلند ناله کرد :

_ آی

بغض کرده نالید :

_ خیلی درد دارم

ارسلان محلش نداد
سمتش آمد و بلندش کرد

نگاهی به پارچ آبمیوه انداخت
لیوان نیاورده بود!

کلافه پوف کشید :

_ وایستا اینجا تا بیام ، نشینی توی وان

دلارای انقدر بدحال بود که نفهمید چه میگوید

یا بیرون رفتن ارسلان ، بی تفاوت توی وان نشست و چشمانش را بست

آب داغ اطرافش را گرفت و تنش سوخت اما حس خوبی داشت

نوعی رهایی …

ارسلان که وارد حمام شد با دیدن وان باآب صورتی دندان هایش را روی هم فشرد :

_ بهت نگفتم توی وان نرو؟!

دلارای ترسیده چشمانش را باز کرد

با دیدن قرصی که دست ارسلان بود خودش را بالا کشید :

_ مسکن؟!

ارسلان با اخم نگاهش کرد :

_ بلند شو ، قرصتو بخور اب وان رو هم عوض کن! همه جا رو به گند کشیدی دخترجون

دلارای دندان روی هم فشرد و دلخور سر تکان داد

ارسلان که بیرون رفت اشک روی گونه اش چکید

باورش نمی‌شد

انتظار رفتار گرم تری داشت

به خودش تشر زد

«نکنه میخواستی با اولین شب مجنونت بشه؟
به همین زودی پا پس کشیدی؟
قوی باش هنوز زیاد از این روزا میبینی…»

خودش بعد از مکث کوتاهی جواب خودش را داد

« نه فقط کاش حداقل اینقدر سرد رفتار نمی‌کرد…
از خودم بدم میاد
حس یک دختر اویزون بدبخت رو دارم»

پوزخند زد
واقعیت هم همین بود!!!

حوله‌ی ارسلان را چنگ زد و به خود پیچید

بدنش کوفته و دلدرد امانش را بریده بود

وارد اتاق شد

ارسلان بیخیال روی تخت دراز کشیده و با موبایلش سرگرم بود

دلارای کنار تخت ایستاد

سرش را که تکان داد چند قطره آب از موهایش سر خورد و روی صورت ارسلان سقوط کرد

ارسلان بدخلق سرش را بلند کرد و نیم نگاهی به دلارای انداخت

چشم غره ای برایش رفت :

_سشوار رو بردار موهاتو خشک کن!

دلارای عقب رفت

ارسلان پوفی کشید ، موبایل را خاموش کرد و گوشه ای از تخت انداخت

نیم خیز شد و با اشاره به چشمان به خون نشسته ی دلارای جدی غرید :

_ اگه هربار از تخت من میای بیرون بخوای تا صبح آبغوره بگیری کلاهمون بدجور میره توهم دلربا

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.3 (6)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.6 (5)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.3 (6)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

5 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
فاک:)
فاک:)
2 سال قبل

فاااااک/”

baran:)
baran:)
2 سال قبل

کمهههههههههه
خیلییییییییییی کمهههههه
خیلییییییییی خیلییییییییییی کمههههه💔

حدیثم
حدیثم
2 سال قبل

باز اسم رو اشتب گف ک
خدایی من جا دلارای بودم جیغ می‌کشیدم میگفتم دیووووونههههه دلارای بلد نیستی بگی بوگو دلا دلااااااااا
خداروشکر جاش میشم والا وگرنه ن خودکشی میکردم چرا چرا آخه اینجوری عن بعضی از خانواده ها اخههههه🤦🏻

👀
👀
2 سال قبل

میشه یکم رمانو زیاد کنید خیلی کمه.

گمنام
گمنام
پاسخ به  👀
2 سال قبل

مزخرف، چرت و پرت، پوشالی،،، با چه انگیزه و هدفی این خزعبلات رو نوشتی؟

دسته‌ها

5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x