رمان دلارای پارت 207

5
(2)

 

دست دیگرش را روی شکمش فشرد

پسرک پا کوبیده بود؟

بلند تر خندید و قربان صدقه اش رفت

درست حس کرده بود مگر نه؟

توهم نبود!
چرخش جنین را حس کرده بود
شاید هم لگد آرامش را
نمیدانست
تنها فهمید که پسرک واکنش نشان داده بود به دل شکستگی مادرش

اشک هایش خشک شده بود

لبش را از شدت ذوق گزید و خواست خدارا شکر کند که با صدای بوق وحشتناکی چشمانش گشاد شد

سرش را سمت مخالف برگرداند و حتی فرصت نکرد قدمی عقب بردارد

نگهبان وحشت زده سمتش دوید و فریاد زد

_ برید کنار

میدانست هر چه قدر هم با سرعت بدود به دخترک خشک شده وسط خیابان نمیرسد

صدای سوتی در گوش های دلارای پیچید

لحظه آخر دویست و شش مشکی رنگی که با سرعت نزدیکش میشد را تشخیص داد و پلک هایش را از شدت ترس بست تا مرگ آرزوهایش را به چشم نبیند….

کتی دستش را روی سینه آلپ‌ارسلان گذاشت و نوازش وار سمت شکمش رفت

_ نمیخوای این تیشرتو در بیاری هانی؟

آلپ‌ارسلان بی حوصله سیگاری اتش زد

حوصله ی کتی را نداشت

ترجیح میداد سری به دخترک اتاق بغلی بزند و ادامه تحقیرهایش را از سر بگیرد!

اصلا کم گفته بود

دخترک ابله چطور با شیشه به جان خودش افتاده بود

از شدت حرص پوزخندی زد و زیرلب غرید

_ غلط اضافه

کتی گوشه لبش را بوسید

_ چی گفتی عزیزم؟

بی حوصله نگاهش کرد

_ گفتم داری حوصلمو سر میبری

کتی وارفته پوف کشید

_ میگم مشروب بخور میگی نه
لباستم که در نمیاری
چیکار کنم من باهات؟
خدمتکارت رفت؟ مثل عزائیل بالای سرمون بود دختره پاپتی
اگر رفته بریم رو کاناپه اینجا محیط خفه‌اس
یا میتونیم….

حرفش تمام نشده ارسلان کلافه تشر زد

_ جمع کن برو پی کارت کتی
امروز حوصلتو ندارم

کتی پوف کشید

_ مسخره کردی منو؟

ارسلان تیز نگاهش کرد

_ نمیخواستی گ*ه خوردی علیرضا رو عاصی کردی که دوباره بیای اینجا

کتی به سرعت انکار کرد و کوتاه آمد

_ منظوری ندارم آلپ
دلم برات تنگ شده بود ولی تو انگار تو یک دنیای دیگه سیر می‌کنی

خودش را جلو کشید و با انگشت گردنش را لمس کرد

_ بذار آرومت کنم عشقم

ارسلان کامی از سیگار گرفت و بی تفاوت با چشم به در اشاره زد

کتی دندان روی هم فشرد
او را می شناخت
حرفش یک کلام بود
پشت چشمی نازک کرد و ایستاد

_ حوصله‌ات سرجاش اومد زنگ بزن
منتظرت میمونم

ارسلان خونسرد دود را بیرون فرستاد

_ حوصله‌ام سر جاشم بیاد تو جز گزینه ها نیستی

گفت و نگاه بی تفاوتش را روی بدن زن چرخاند

از لب های خوش فرمش گرفته تا سینه های پروتز شده و پستی بلندی های بدنش

چشمانش را بست و زیرلب به دلارای ناسزا گفت

نه تنها خودش با او راه نمی‌آمد که با خراب کردن اعصابش بقیه را هم فراری میداد!

صدای بهم خوردن در را که شنید بی اعصاب سیگار را در جا سیگاری فشرد و بلند شد

_ شرت کم

سمت اتاق دخترک پا تند کرد
دستش احتمالا خونریزی داشت و او نمیخواست فردا با آن وضع کنارش در برابر چشمان حاجی حاضر شود!

در اتاق که باز شد عصبی دندان روی هم فشرد

اتاق خالی بود

سرویس را چک کرد و نگاهی به پذیرایی انداخت

با ندیدن دخترک ابروهایش در هم فرو رفت

قدم هایش سمت در خروجی تند شد که ناگهان صدای ترمز شدیدی در فضا پیچید

چرا حسی به او میگفت این صدا بی ربط به دخترک نیست؟

کلید آسانسور را با بی اعصابی سه بار پشت سر هم فشرد و منتظر ماند

برای اولین بار به پنت هاوس برج لعنتی فرستاد

رسیدنش چندین دقیقه زمان برد و بعد با همان شلوارک ورزشی سمت نگهبان دوید

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.8 (9)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.6 (5)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.3 (6)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

128 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
آنیسا
آنیسا
9 ماه قبل

ریدم تو قبر پدرت و رمان نوشتنت کثافت بیشرف ..دستمونو گذاشتی لای پوست گردو و ولمون کردی بیصحاب تخم حروم الان چرا پارت ۲۹۱ بیرون نمیادددد چرااا؟😡😡😡

Fateme
Fateme
1 سال قبل

حالم داره بهم میخوره ازاین رمان کوفتیو نویسندش
پس کی قراره تموم شه این رمان پارت بعدم میرن بیمارستان ارسلان میفهمه حاملس😐

ارتام
ارتام
1 سال قبل

هر چند ارسلان دلارای رو کرده حالشم برده ولی به جاش تو مارو با این پارت گذاشتنت پاره کردی پاره پارههههه به معنای واقعی😐💔

فرشته
فرشته
1 سال قبل

هر چند ارسلان دلارای رو کرده حالشم برده ولی به جاش تو مارو با این پارت گذاشتنت پاره کردی پاره پارههههه به معنای واقعی😐💔

Nilofar
Nilofar
1 سال قبل

دوستان
خیلی راحت بگم بهتون
۱پارت طول میکشه ارسلان برسه پایین
۱ پارت این ک بفهمه چی شده
۱ پارت بعد دلارایو غرق در خون میبینه
۱ پارت بعد رو دستاش بلندش میکنه
۱ پارت بعد میبرتش تو ماشین
۱ پارت بعد میرن بیمارستان
۱ پارت بعد ارسلان مرسونل بیمارستانو به فحش میکشه و زود ب داد دلی برسن
۱ پارت بعد دلی رو میبرن اورژانش
۱ پارت بعد ارسلان پشت در منتظر میمونه با یکم عذاب وجدان
۱ پارت بعد دکتر میاد
۱ پارت بعد میگه نسبت شما با این خانم چیه
۱ پارت بعد ارسلان میگه شوهرشم بنال ببینم چش شده
۱ پارت بعد دکتر میگه دلارای ضربه مغزی شده و وضعیت جنینش خوب نیست و قبل از اینا باید واسه چکاپ جنین میومدن
۱ پارت بعد ارسلان میگه دکتر شعر نگو جنین چیه
۱ پارت بعد دکتر بالاخره میگه دلارای حاملس
۱ پارت بعدشم ارسلان ب این فک میکنه ک عایا بچه از خودشه یا ن ؟
و ….. همچنان ما اسکل دست نویسنده ایم

نفس
نفس
پاسخ به  Nilofar
1 سال قبل

واقعا مرسی
نویسنده رو خجالت زده نکن🤣🤣

nara
nara
پاسخ به  Nilofar
1 سال قبل

😂😂😂

..
..
1 سال قبل

یه حسی بهم میگه دلارای میمیره و بچش میافته گردن ارسلان

معصومه
معصومه
پاسخ به  ..
1 سال قبل

امکان نداره اگه خودش بمیره بچه هم که میمیره

یه نفر ....
یه نفر ....
پاسخ به  معصومه
1 سال قبل

😂😂😂

ارزو
ارزو
پاسخ به  معصومه
1 سال قبل

عاره ۵ ماهه زنده نمی‌ مونه

Maedeh
پاسخ به  معصومه
1 سال قبل

والا دلی مرد بچش نمرد🤣🤣🤣🤣🤣از نویسنده بعید نیس

nara
nara
پاسخ به  ..
1 سال قبل

ن بابا نمیگیره اون سگ جونه😂

هستیشونم
هستیشونم
1 سال قبل

شتتتتتتت دیدن دیروز گفتم چیزی سر بچه نمیاد امروز دلی تصادف کرد😐💔🚶🏼‍♀️چقد چشام پاکه 💔💔💔لامصب میزاشتی ی چن روزشه بعد

یه نفر ....
یه نفر ....
پاسخ به  هستیشونم
1 سال قبل

چشم زدی بچه بیچاره رو

Tamana
Tamana
1 سال قبل

یه حسی بهم میگه بچش مرده
اگه بمیره ام خوبه چون دیگه دلارای راااحتتتت میتونه خودکشی کنه یا بمیره

setareh amaneh
setareh amaneh
1 سال قبل

الان بچه اش ۲ قلو باشه☹

معصومه
معصومه
پاسخ به  setareh amaneh
1 سال قبل

😂😂😂

Maedeh
پاسخ به  setareh amaneh
1 سال قبل

وییی دوقلو

setareh amaneh
setareh amaneh
پاسخ به  Maedeh
1 سال قبل

اونوقت ب کلی بدبخت میشه😔

نفس
نفس
1 سال قبل

عاقاااا دلارای مرددددد بیاین برا فاتش کمک😂

هستیشونم
هستیشونم
پاسخ به  نفس
1 سال قبل

هستم زیادددد
نفس تویی یا ن یکی دیگس😐

نفس
نفس
پاسخ به  هستیشونم
1 سال قبل

ن خودمم😂😂

Maedeh
پاسخ به  نفس
1 سال قبل

نفس دلی مرد بیاین برا ارس زن بگیریم🤣🤣🤣بنده به عنوان مادرش🤣🤣🤣🤣انتخواب میکنم

نفس
نفس
پاسخ به  Maedeh
1 سال قبل

صب کن بعد هفته دلی😂😂😂😂

Behrad
Behrad
1 سال قبل

نویسنده محترم میشه یکم هیجانشو بیاری پایین تر خیلی پیاز داغشو زیاد میکنی
آخه تو هر پارتی که میذاری دلارای ضربه میبینه چه از لحاظ روحی و چه از لحاظ جسمی

نپرس
نپرس
1 سال قبل

بابا بچه سالم میمونه چون یک جا که رفتن لباس بخرن نویسنده گفت بچه زند میمونه دلارای هم احتمال داره تو کما بره

معصومه
معصومه
پاسخ به  نپرس
1 سال قبل

اگه بره کما مگه بچه زنده میمونه؟بنظرم اگه به کما بره که بچه هم میمیره.

Fate_meh_m_
Fate_meh_m_
1 سال قبل

انشالله که بالاخره این تصادف باعث میشه که ارسلان تو بیمارستان بفهمه دلی حامله اس و اینکه نگرانش بشه و بفهمه دوسش داره😂😂😂😂

Bahareh
Bahareh
1 سال قبل

بازم هیچ اتفاقی واسه اون جنین اندازه نخود پیش نمیاد اون از هزارتا بدتر از ایناش جون سالم به در برده تازه آخرش به دنیا میاد باز ارسلان هیچی نمی‌فهمه.

فاطمه
فاطمه
1 سال قبل

یه انسان عادی چند ساعت بعد از خوندن رمان نمیاد باز بخون کامنت بنویسه
ولی من میام
تا این نویسنده به رگبار … ببندم
مثلا سریال آوای باران که سر بزنگاه باید تبلیغ شورت مامان دوز بیاد
جای اینکه بیاد ببینم دلارای به فاک رفت یانه نوشته با شلوارک ورزشی رفت
آخه ……….
استغفار واییییییییییی
بعدم الان حداقل ۵ ماه داره دلارای که بچش لگ زده بعد
ارسلان با اینن همه ادعای زرنگ بودن نفهمیده حامله
واقعاااااا چرا میخوای فرض کنی ما خریم واقعا چرااااا
بعد
مگه فیلم هندی دو ساعت صحنه آهسته بیا د رو صحنه
که اون از این ور فریاد بزنه
دلارای محو ماشین بشه آخرین فانتزی هاشو بکنه
اووفففف یا اوففففف
الله الله یاربی
خدایا منو نجات بده

neda
عضو
پاسخ به  فاطمه
1 سال قبل

حرص نخور عزیزم ،

یه نفر ....
یه نفر ....
پاسخ به  فاطمه
1 سال قبل

حقققق😂😂😂😂

Mehrad
Mehrad
پاسخ به  فاطمه
1 سال قبل

آخر پیامتون گفته بودید چی شده که صحنه آهسته شده و دلارای تو فانتزی خودش فرو رفت باید بگم خدمتتون که من خودم نویسنده هستم اینکه مینویسیم طرف الان چه حس و حالی داره برای شما شاید چند لحظه طول بکشه اما برای اونطرف یک بارش ذهنی هست که در آن واحد اتفاق میفته
پس صحنه آهسته نیست

فاطمه
فاطمه
پاسخ به  Mehrad
1 سال قبل

بگو بخدا ؟
وااییییی مرسی که گفتی
من نمیدونستم تا الان 🥲🥲🥲🥲🥲😐😂

معصومه
معصومه
1 سال قبل

الان آرسلان به گوه خوردن میفته😂

...
...
1 سال قبل

وای خدا چه عجب یه اتفاق هیجان انگیز افتاد
فقط امیدوارم باز دوباره از اون عقل نویسنده یه چیز خوب در بیاد اگه نیاد داستان اینطور میشه:

ارسلان نگهبان را کنار زد و به دخترک که روی زمین افتاده بود و فقط کمی پایش آسیب دیده بود خیره شد جلوتر رفت و بازوی دخترک را با خشونت گرفت و گف راه بیوف دلی که ر.یدی تو اعصابم و ادامه🙄🙂

یه نفر ....
یه نفر ....
پاسخ به  ...
1 سال قبل

ن میگه پاشو دلی کارمونو کردیم دوباره ریدیم تو این رمان😄😄😄😄😄

asl
asl
1 سال قبل

خو چرا پارتارو بیشتر نمیکنی:/

هستیشونم
هستیشونم
پاسخ به  asl
1 سال قبل

چون کرم دارع و مارو حرص میده

Tala
Tala
1 سال قبل

ولی یه حسی به من میگه تو یکی دو پارت آینده ارسلان می‌فهمه دلی حاملس ✨🙄

fati
fati
پاسخ به  Tala
1 سال قبل

انشالله انشالله

یه نفر ....
یه نفر ....
پاسخ به  Tala
1 سال قبل

یعنی بعد از تصادف هم بچش میمونه؟واقعا اینطور فک میکنی؟ب نظرم رمان خیلی رو ما تاثیر گذاشته از واقعیت دور شدیم🤣🤣🤣

هستیشونم
هستیشونم
پاسخ به  یه نفر ....
1 سال قبل

والا از کتکای داراب زنده امد بیرون😐

دریا فرهمند
دریا فرهمند
1 سال قبل

ایشالا سقط بشی راحت شیم از دستت😐😐اون کتی رو دیدی چیطو توصیف میکرد😐😐
بچه سقط شو برووو

دسته‌ها

128
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x