رمان دلارای پارت 212 - رمان دونی

 

زیاد طول نکشید که صدای کوبیده شدن در را شنید و شانه‌هایش از ترس بالا پرید.

دستش را جلوی دهانش گرفت تا صدایش درنیاید

ارسلان با قدم‌های بلندی خودش را به اتاق رساند و دیوانه وار مشت محکمی به در کوبید

_ گمشو بیرون که گور خودتو کندی دختره خراب

با گریه نالید

_ وحشی روانی ، گوش بده چی میگم

ارسلان عربده زد

_ روانی باباته که تورو پس انداخته
روانی منم که نگران تو پدرسگ شدم
گمشو بیرون تا درو نشکستم

نگرانت شدمی که گفته بود هم دلش را نسوزاند

هق هق کنان جیغ کشید

_ اون دختری که آوردی اصلا برات وقت خالی گذاشت که نگران منم بشی؟

ارسلان لگدی به در کوبید

_ باز کن درو جوابتو بدم

_ نمیکنم ، باز کنم که باز بیفتی به جونم؟

_ مثل سگ میترسی

بغض کرده شانه بالا انداخت

_ معلومه که میترسم! کم تا پای مرگ کشوندیم؟
آدم باید دیوونه باشه از تو نترسه!

ارسلان دوباره به در کوبید

دلارای وحشت زده بیشتر در را هل داد

_ بخدا بابام حالش بد شده بود
رفتم بیرون هومن رو دیدم نزدیک بود باهم تصادف کنیم
بعدشم رفتیم بیمارستان
ارسلان توروخدا بس کن به جون بابام راست میگم

_این در رو باز کن قبل از اینکه بشکنمش ، بشکنمش بیام تو زنده نمیذارمت

دلارای سرش را روی زانوهایش گذاشت و ارام لب زد

_ باز نمیکنم

_ آشغال هرزه

بینی اش را بالا کشید

_ هرزه تویی که جلو چشم زنت دختر میاری خونه

_ باز کن درو نفهم ، باز کن یک زنی نشونت بدم صدتا زن از گوشه کنارت بزنه بیرون

_ اگر من زنت نیستم چه مرگته؟
اصلا فرض کن رفتم با هومن
به تو چه آخه
تو که ادعات باسن آسمونو پاره کرده که من به هیچ کجات نیستم حالا چی میگی؟

ارسلان نفس زنان با خشم تهدید کرد

_ تو که میای بیرون
من دارم واست دلی خب؟
الان تا میتونی زبون درازی کن اومدی بیرون همون زبونتو گره میزنم دور‌ گردنت

می‌دانست آلپ ارسلان بیخودی تهدید نمی‌کند اما جرات روبه‌رویی با او را نداشت.

به دیوار تکیه داد و با بیچارگی تکرار کرد

_ به خدا رفتیم بیمارستان ، دستشم بهم نخورد

آلپ ارسلان بار دیگر به در کوبید

_ کثافت جلو چشم خودم داشت میمالیدت

_ دستمو گرفت که کشیدمش

_ خودسر شدی! هرز می‌پری…
من اگه دهن تو رو صاف نکنم که ارسلان نیستم حالا هر چقدر دلت می‌خواد بتمرگ توی اون اتاق اما بالاخره مجبوری لشتو جمع کنی بیای بیرون

لرز به تن دخترک نشست و دوباره زانوهایش را بغل کرد و جنین وار روی زمین دراز کشید

سرش را روی سرامیک‌ها گذاشت و چشمانش را بست.

پسرک دوباره پا کوبید

میان اشک تلخ خندید

بچه ی بیچاره نمیدانست این بیرون چه در انتظارش است که منتظر تولدش نشسته بود!

* * *

* * *

با تابیده شدن نور خورشید در صورتش پلک‌هایش را روی هم فشرد اما فایده‌ای نداشت.

یکی از چشم‌هایش را باز کرد و با دیدن ساعت ، نیم‌خیز شد

درد بدی را در کمرش احساس کرد

از اینکه بدون فکر روی این سرامیک‌ها خوابیده بود، لب گزید و از جا بلند شد.

دلش میخواست خودش را کتک مفصلی مهمان کند

_ خاک برسرت دلی ، این بچه از مادرم شانس نیاورد
یکم مسئولیت پذیر باش….

دستش را نوازش‌وار روی شکمش کشید و ادامه داد:

_ ببخشید پسرم…

آرام قفل در را باز کرد و سرش را بیرون برد.

با ندیدن ارسلان نفس آسوده‌ای کشید و از اتاق بیرون رفت.

پاورچین پاورچین سمت سرویس بهداشتی قدم برمیداشت که گردنش اسیر دست آلپ ارسلان شد.

وحشت زده دستش را مقابل دهانش گرفت

_ هیع

بدنش محکم به دیوار کوبیده شد اما اینبار حواسش به پسرک بی گناه بود

قبل از برخورد با دیوار هر دو دستش را سپر شکم و کمرش کرد

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان آخرین چهارشنبه سال pdf از م_عصایی

  خلاصه رمان :       دختری که با عشقی ممنوعه تا آستانه خودکشی هم پیش میرود ،خانواده ای آشفته و پدری که با اشتباهی در گذشته آینده بچه های خود را تحت تاثیر قرار داده ،مستانه با التماس مادرش از خودکشی منصرف میشود و پس از پشت سر گذاشتن ماجراهائی عجیب عشق واقعی خود را پیدا میکند ….

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ستم به صورت pdf کامل از هاله بخت یار

      خلاصه رمان :   آمین رستگار، مردی سی ساله و خلبان ایرلاین آلمانیه… به دلیل بیماری پدرش مجبور به برگشتن به ایران میشه تا به شغل خانوادگیشون سر و سامون بده اما آشناییش با کارمند شرکت پدرش، سوگل، همه چیز رو به هم می‌ریزه! دختر جوونی که مورد آزار از سمت همسر معتادش واقع شده و طی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان برای مریم

    خلاصه رمان :         روایتی عاشقانه از زندگی سه زن، سه مریم مریم و فرهاد: “مریم دختر خونده‌ی‌ برادر فرهاده، فرهاد سال‌ها اون رو به همین چشم دیده، اما بعد از برگشتش به ایران، همه چیز عوض می‌شه… مریم و امید: “مریم دو سال پیش از پسرخاله‌اش امید جدا شده، دیدن دوباره‌ی امید اون رو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان به نام زن

    خلاصه رمان :       به نام زن داستان زندگی مادر جوانی به نام ماهور است که در پی درآمد بیشتر برای گذران زندگی خود و دختر بیست ساله‌اش در یک هتل در مشهد به عنوان نیروی خدمات استخدام می شود. شروع ماجرای احساسی ماهور همزمان با آن‌چه در هتل به عنوان خدمات به مسافران خارجی عرضه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سعادت آباد

    خلاصه رمان :         درباره دختری به اسم سوزانه که عاشق پسر عموش رستان میشه و باهاش رابطه برقرار میکنه و ازش حامله میشه. این حس کاملا دو طرفه بوده ولی مشکلاتی اتفاق میوفته که باعث جدایی این ها میشه و رستان سوزان رو ترک میکنه و طی یکماه خبر ازدواجش به سوزان میرسه!و سوزان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ۲۸ گرم به صورت pdf کامل از هانیه وطن خواه

    خلاصه رمان:   راحیل با خانواده عمش زندگی میکنه شوهر عمش بخاطر دزده شدن ۲۸ گرم طلا راحیل قرار بندازه زندان و راحیل مجبور میشه خونش بده اجاره و با وارد شدن شاهرخ خسروانی داستان وارد معمایی میشه که ….     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
93 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
🫠anisa
🫠anisa
2 سال قبل

من پارتای دلی رو ی جا تو روبیک خوندم بکم چی میشه؟

نفس(دلبر سایت)😎😍
نفس(دلبر سایت)😎😍
2 سال قبل
پاسخ به  🫠anisa

بگوووووووو

mehr58
mehr58
2 سال قبل

یا خدا دلی فاتحه ات خونده است بیچاره بی عقل

Mehrad
Mehrad
2 سال قبل

میگم مشکل از بی عقلی دلارای هست که این بلاها سرش می آد
خب نفله جون بکن بگو توله سگت تو شکممه دیگه

حداقل اگه اینو بگه شاید ارسلان بچه خودسو بخواد
ولی اگه نگه دیگه ارسلان جفتشونو به تخ*ماشم نمیگیره

فاطمه
فاطمه
2 سال قبل

تاریخ زایمان من سینگل به گور با این دلی یکی میشه با این سرعت

Aram
Aram
2 سال قبل

نویسنده ببخشید ولی مردشورتو ببرن با این رمانت

Aram
Aram
2 سال قبل

ای ایشالا خودت و بچت و ارسلان سقط شین من راحت شم

...
...
2 سال قبل

عجب خریه! تو اگه لنگ یه شاش بودی خب میرفتی تو حموم می‌شاشیدی بدبخت

من منم!اسم ندارم دنبال چی میگردی؟
من منم!اسم ندارم دنبال چی میگردی؟
2 سال قبل

کدوم یکی از رمانای سایت رو پیشنهاد میدید بخونم؟خودم الفبای سکوتو عاشقشم و دیگه….؟

Aram
Aram
2 سال قبل

یاکان رو بخون

Tamana
Tamana
2 سال قبل

یه پارت و اینهمه فوش😕😐😐
عجیبه🤧

هستی:)
هستی:)
2 سال قبل

گویی ما هم دیوانه شده ایم😐

fati
2 سال قبل

قابل توجه آبجیام
فهمیدم فهش چی بود هیجا هم نمیگمش میدونم فهش خیلی بدیه هم😐😑😂

سپیده Sepideh
سپیده Sepideh
2 سال قبل
پاسخ به  fati

مگه بهت نگفتم😂

fati
2 سال قبل
پاسخ به  سپیده Sepideh

😂😂💔

نفس
نفس
2 سال قبل
پاسخ به  fati

دیدی اجی حالا به حرفم رسیدی دیدی گفتم میبینی من حق میگم دیدیییییی

𝓷𝓮𝓰𝓲𝓷
𝓷𝓮𝓰𝓲𝓷
2 سال قبل

چرا ای دلارای سَقَت نمیشه دلمون خنک شه😐
الهی گور به گور شی سی متر زبون داری بنال بگو حامله ایی تف تو قیافت توله سگگگگگ😒😒😒😐😐

Bahareh
Bahareh
2 سال قبل

بچشم مثل خود دلی آویزونه مثل کنه هست ول نمیکنه.

Fat_me_h__
Fat_me_h__
2 سال قبل

یکی به من بگه این دلارای خر از کجا فهمید بچش پسره😐

سپیده Sepideh
سپیده Sepideh
2 سال قبل
پاسخ به  Fat_me_h__

حس مادرانش گل کرده😂

nara
nara
2 سال قبل
پاسخ به  Fat_me_h__

از اونجایی ک صنعتی و سنتی رو باهم میزنه😐😐

Fat_me_h__
Fat_me_h__
2 سال قبل
پاسخ به  nara

اوه همونه پ دائم چته😐😂

roya
roya
2 سال قبل

حاضرم با شما عزیزانی که این رمان رو میخونید شرط بزنم الان دلارای میگه من حاملم ارسلانم محوش میشه بعدش از خونه میزنه بیرون

nara
nara
2 سال قبل
پاسخ به  roya

وای بگو توروخدا

سهیل
سهیل
2 سال قبل
پاسخ به  roya

رویا خیلی رویایی حرف میزنی ها

roya
roya
2 سال قبل

ناموصا من عاشق ارسلانو حرفاشو حرکات شم خود بدبختشم نمیدونه با خودش چند چنده یبار میگه دلی پخمم نی یبار میگه اون ناموصمه جاکش😂

fati
2 سال قبل
پاسخ به  roya

لو دادی فهش چی بودددددددد😐

nara
nara
2 سال قبل

ای ایشالا جنازتو ب دوش بکشم دلارای
ای ایشالا لحظه جون دادنتو ببینم ارسلان😒

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط nara
کراش ارسلان
کراش ارسلان
2 سال قبل

عشقم نفسممم ارسم ولش کن اون دختتررروووووووووو اون حانله س بطنش میدرده بعد میوفته میمیره نیشی قاتل از دست بابات درامون نمیمونیااا این کیونت پاره پوره میشه سر دلی ول کن دورت بگردم😔😂🗿گونخو دیگه خسته شدیم از دعواهاتون حس حاملگی گرفتم اه ولم کو مرتیکه گودوخ

Maedeh
2 سال قبل
پاسخ به  کراش ارسلان

😑عروس ننش میشی؟😂

کراش ارسلان
کراش ارسلان
2 سال قبل

😂😔خیلیوقته کام نمیذارم

گندم
2 سال قبل

اقا شما بهمن بگین افق کجاست من محو شم 😐😐😐😐

nara
nara
2 سال قبل
پاسخ به  گندم

میدون دلارای و ارسلان دو راهی بپیچ به راست باز میرسی ب میدون بچه در بطن دلارای بپیچ سمت چپ اونجا افقه

گندم
2 سال قبل
پاسخ به  nara

😂😂

سپیده Sepideh
سپیده Sepideh
2 سال قبل
پاسخ به  گندم

اگه فهمیدی ب منم بگو😂😔

دسته‌ها
93
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x