رمان دلارای پارت 301

4.3
(7)

 

 

 

دلارای بی حال نالید

 

_ دختر منه

 

پاهایش لرزید

ارسلان بازویش را نگه داشت تا زمین نخورد

 

_ پدرش منم!

 

دلارای چشمانش را بست

 

دنیا روی سرش آوار شده بود

 

کاش می‌مرد اما دخترکش را نمیگرفتند

کاش مرده بود….

 

با اشک هق زد

 

_ بچه‌ی من پدر نداره

بچه‌ی من فقط چند روز پدرشو حس کرد اونم وقتی بود که مادرش التماس میکرد تا بتونه جونشو نجات بده و پدرش نشه قاتلش!

 

آلپ‌ارسلان دندان هایش را روی هم فشرد

 

طوری که صدای سایششان را شنید

 

کاش دلارای نبود

کاش دخترک اینطور زار و مریض و بی جان روبرویش نبود تا مشتش را در دهانش فرود می آورد

 

خودش هم باورش نمیشد تا چه اندازه این جملات آتشش زده!

 

انگشتانش را از دور بازوی دلارای رها کرد

 

او بی جان روی زمین افتاد و ارسلان بی توجه به صدای ناله اش سمت در رفت و دستور داد

 

_ لا تدخل بدون إذن مني

(بدون اجازه‌ی من وارد نشه)

 

 

 

دلارای بهت زده جیغ کشید

 

_ ارسلان …

 

آلپ‌ارسلان از در گذشت از مردی که پشت سرش می آمد پرسید

 

_ اين جميلة؟

(جمیله کجاست؟)

 

قبل ازینکه مرد جواب دهد سروکله‌ی جمیله پیدا شد

 

پیراهن قرمز رنگی به تن داشت و گیلاس شراب به دست می‌خندید

 

قبل ازینکه بتواند حرفی بزند بازویش میان انگشتان ارسلان اسیر شد

 

با خشم عقب کشید و به دیوار کوباندش

 

_ اوضاع بهم ریخته ، همه چیز خراب شده اون وقت تو چه غلطی میکنی؟!

 

 

 

جمیله وحشت زده نگاهش کرد و آلپ‌ارسلان دوباره عربده زد

 

_ گفتم چه غلطی میکنی؟

مشروب میخوری و با مردا میپلکی؟

من برای چی به تو پول میدم دوزاری؟

 

جمیله به خودش آمد

 

خودش را جمع و جور کرد و ترسیده توضیح داد

 

_ آقا من حواسم به همه چی هست

خودتون گفتید به دختره دست نزنم وگرنه تا قبل ازینکه شما بیاید….

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 7

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 3.6 (5)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…
اشتراک در
اطلاع از
guest

26 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سایه سیاه🖤
سایه سیاه🖤
4 ماه قبل

وای این چه جور پارت گذاشتنه

آنه شرلی
آنه شرلی
8 ماه قبل

خدایییییی ما خوریم این رمان می‌خونیم

black girl
black girl
8 ماه قبل

خاک تو سر ارسلانننن
خاک تو سر جمیله
خاک تو سر علیرضا
خاک تو سر داراب
خاک تو سر حاج ملک شاهان و فرهمند
و از همه مهم تر … خاااااک تو سرت نویسنده دو زاری آشغال تو سه تا رمانت اندازه دویست تا زمان منو حرص دادی پدرسگ دیگه نمیکشم سنگ قبر تو بشورم الهی نکبت
تو ماتیک مارو ساییدی تو این ساییدی خدا لعنتت کنه

دیانا
دیانا
پاسخ به  black girl
8 ماه قبل

نفس عمیق بکش بعد تا ۱۰ بشمار تا آرام شی عزیزم انقدر این رمان ارزش نداره

دوزپسرارس
دوزپسرارس
8 ماه قبل

پر محتوا.. پارتا مزخرف شدن.

دوزپسرارس
دوزپسرارس
8 ماه قبل

الان.. قصدت از اینکارا چیه مستر آلپ ارسلان؟؟!

هستی
هستی
8 ماه قبل

خدا لعنتت کنه ارسلانننننننننننن

تیک‌تاک
تیک‌تاک
8 ماه قبل

خیلی دیگه نویسنده دیگه اغراق میکنه
پسر تا این حد لاشی آخه….😐🙄💔تو کشور غریبه دختر بیچاره 😐💔

شکرخدا رمانه اگه واقعی بود من از این حجم بدبختی این دختر اعتصاب دشوری میکردم😂😁🙂

😂sober
😂sober
پاسخ به  تیک‌تاک
8 ماه قبل

ای بابا این که خوبه پسرا بیشتر از اونچه که فکر کنی و به مغزت خطور کنه لاشی هستن فرا تر از تصورت!
و ای کاش این مدل پسرای لاشی با دخترای هرزه برن تو رابطه تا همه راحت بشن به خدا 😑ولی متاسفانه برعکسه آدم خوب گیر آدم عوضی می افته

علیرضا رفیق ارسلان
علیرضا رفیق ارسلان
8 ماه قبل

کاش تو این پارت یه سریا کامنت نزارن چقدر کم، نویسنده نمیاد پارتای vip رو همشو یکجا رایگان بزاره برای این همه دنبال کننده که!

هیچی
هیچی
پاسخ به  علیرضا رفیق ارسلان
8 ماه قبل

علی تو چرا انقد سنگ نویسنده رو به سینه میزنی 😐
نکنه خودت نویسنده ای 😱
یا فک و فامیلشی😂

علیرضا رفیق ارسلان
علیرضا رفیق ارسلان
پاسخ به  هیچی
8 ماه قبل

نه بخدا😂😂آخه یکم فکر کنید منطقی میگم الان نویسنده کلی از پارتای vip رو داره رایگان براتون میزاره چندان عقب نیستید و خب این کارش خوبه بیاید منطقی فکر کنیم

هیچی
هیچی
پاسخ به  علیرضا رفیق ارسلان
8 ماه قبل

باشه ولی نویسنده نمیزاره که
اون کانال فیکه میزاره مگه نه 🤡

علیرضا رفیق ارسلان
علیرضا رفیق ارسلان
پاسخ به  هیچی
8 ماه قبل

این کانال فیکه قبلا دوتا ادمین داشت محمد و گلی، که اونارو نویسنده وقتی شکایت کرد برکنار شدن الان خوده نویسنده اداره میکنه

هعی
هعی
8 ماه قبل

ولی قبلا بهتر بود🥲🤌
هعی اصن یاد دورانی که با هومن بود افتادم 🤌
از مدرسه جیم میزد 🤌
ارسلان سر اینکه فروشنده با دلارای مثه فقیر ها رفتار کرد دعوا کرد 🤌
ازدواجشون تو کلانتری🤌
رفتن تو همون محل کار ددی ارسلان 🤌
ارسلان اومد جلو مدرسه دلارای گفت من شوهرشم🤌
ارسلان زیرپایی داد به داراب کلش خورد به میز🤌
ریدن ارسلان به عروسی دلارای و هومن🤌
چقدر اتفاق افتاده بود حالا نصفش یادم نیس🥲🤌

دو دو چار
دو دو چار
پاسخ به  هعی
8 ماه قبل

همینا هم خوب یادته من هیچ یادم نمیان
فک کنم اینارو دو سه سال پیش خوندم

😂sober
😂sober
8 ماه قبل

چه وزه ای ام هست بین هر خط چهار تا خط فاصله میندازه که زیاد به نظر بیاد 😑😑

لیلا
لیلا
8 ماه قبل

حالم داره از ارسلان بهم میخوره

لی لی
لی لی
8 ماه قبل

خیلی داره کش پیدا میکنه از طرفیم کم بودن پارت و فاصله ای میفته باعث میشه جذابیت داستان از بین بره هرچند نویسنده قلم زیبایی داشته باشه

خواننده رمان
خواننده رمان
8 ماه قبل

خدایی ما رو مسخره کردین با این پارتا😬😬😬
به شعور مخاطب توهین میکنین

....
....
پاسخ به  خواننده رمان
8 ماه قبل

پارتا کلا هر کدوم ی جمله از دلارای و دوتا جمله از ارسلانه
یه دیالوگم اون وسط یا علیرضا میگه یا جمیله

نوا
نوا
8 ماه قبل

مگه آدم مرض داره این رمان بخونه من ک دیگه نمیخونمش مسخره

Fateme
Fateme
8 ماه قبل

چرا انقدر کممم؟/:

ساناز
ساناز
8 ماه قبل

خیلی دیگ داره کشش میده رمانو
سیصدتا پارت گذشته کی دیگه ارسلان خوب میشه با دلی پس

شمیم
شمیم
8 ماه قبل

عجب👀 👀

ناشناس
ناشناس
8 ماه قبل

خیلی کوتاه و مسخره 😐

دسته‌ها

26
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x