رمان دلارای پارت 311

4.5
(16)

 

 

 

 

 

آلپ‌ارسلان راست ایستاد و اشاره زد

 

_ بپوش بجنب ، بچه مریضه

 

دلارای روتختی را تا بالای سینه‌اش کشید و روی پاهای لرزانش ایستاد

 

چشمانش سرخ و صورتش بی‌رنگ بود

 

انگشت دستی که مچش هنوز هم زخم بود را بالا گرفت و تهدیدآمیز پچ زد

 

_ انتقام مسخرتو اگر از بچم بگیری با من طرفی ارسلان

 

جمله‌اش تمام نشده مچ دستش اسیر دست قدرتمند ارسلان شد

 

_ مهم شد واست؟

 

از درد دستش ناله کرد

 

_ اگر یک نفر تو زندگی من مهم باشه اون هاوژینه!

حتی خودمم دیگه مهم نیستم

 

ارسلان با سرگرمی سرتکان داد

 

_ یک زمان خودتو به آب و آتیش زدی تا…

 

دلارای می‌دانست جمله اش به چه می‌رسد که با صدایی گرفته قطعش کرد

 

_ اون زمان گذشت!

اون بچه بزرگ شد

مادر شد

حالا دیگه هیچکس جز بچه‌اش مهم نیست

 

 

 

نگاهش را به چشمان آلپ‌ارسلان دوخت و زمزمه وار ادامه داد

 

_ دیگه هرچی تو خودم میگردم از اون عشق آتشین خبری نیست

 

چشمان آلپ‌ارسلان سرد شد

دیگر حالت سرگرمی نداشت

خودش هم نمی‌دانست چرا دوست دارد دخترک را خفه کند!

 

دلارای موهای کوتاه و خیسش را پشت گوشش فرستاد

 

_ برای هرچی ببخشمت برای کشتن احساسم نمی‌بخشم!

برای اینکه دیگه نمی‌تونم به هیچ مردی اعتماد کنم

برای اینکه هیچ جنس مخالفی دلمو نمی‌لرزونه

برای اینکه زنده‌ام و زندگی نمی‌کنم!

 

آلپ‌ارسلان دندان هایش را روی هم سایید و دلارای سرد و محکم به در اشاره زد

 

_ حالا بیرون باش تا لباسامو بپوشم

 

آلپ‌ارسلان عصبی در اتاق را باز کرد و تشر زد

 

_ تا وقتی زنِ منی خداتوشکر کن که مرد دیگه ای دلتو نمی‌لرزونه دخترحاجی

 

_ موقتیه

از اولم همین بود

به زور‌حاج‌بابات و پلیس عقد کردی ، حالام میتونی طلاق بدی

 

_ امیدوار نباش ، طلاقم بدم مادرِ بچمی

 

گفت و بعد از خارج شدن در را با حرص پشت سرش کوبید

 

با اینکه دخترک به حرف کرده بود و می آمد اما اعصابش را بهم ریخته بود

 

 

 

***

بدون اینکه موهایش را خشک کند بلوزشلوار کرم رنگ ساده ای پوشید و با عجله بیرون رفت

 

خبری از آلپ‌ارسلان نبود

 

متاسف سر تکان داد

 

مطمئن که شده بود دخترک را رام کرده ، رفته بود

 

بی خبر از دغدغه ای که به جان ارسلان انداخته وارد اتاقش شد

 

علیرضا روی کاناپه ای نشسته و با موبایلش سرگرم بود

 

بی اهمیت به او سمت هاوژین پرواز کرد و کنار تخت زانو زد

 

بچه رنگ به صورت نداشت

 

لب هایش را به دست کوچکش چسباند و چشمانش را بست

 

_ عروسکِ قشنگ مامان

 

دوباره بوسید

چشمانِ هاوژین نیمه باز شد

 

_ عشقِ من … دورت بگردم

 

چشمان هاوژین کامل باز شد

با شوق آرام خندید

 

_ ماما

 

دلارای دیگر طاقت نیاورد

بدنِ داغ و تب‌کرده ب دخترک را از تخت بلند کرد و محکم به آغوش کشید

 

تلاش کرد زمانی که علیرضا در اتاق است به گریه نیفتد

 

سرش را در موهای هاوژین فرو برد تا اشک هایش به چشم نیاید اما لرزش صدایش همه چیز را آشکار میکرد

 

_ جانِ مامان … نفسم

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 16

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

50 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
هععییییی
هععییییی
5 ماه قبل

وااای چرا اینقدر دیر ب دیر پارت میزاری حاجی من ی یکماه یا شاید هم بیشتر نیومده ام الان هم ک امدم ی پااااارت اخ بیشتر نزاشتی

black girl
black girl
5 ماه قبل

یادش ب خیر یه زمان صبح ها به امید دلارای بیدار میشدم اون وقتا جز مهیج ترین و جذاب ترین رمانای آنلاینم بود ک میگفتم همیشه یادم میمونه:/
با این روند پارت گذاری و رفتارای احمقانه و حال به هم زن ارسلان همیشه طلبکار که آدم و فقط دلسرد می کنه میفهمم چه اسکلی بودم که همچین فکری می کردم

فرشته
فرشته
5 ماه قبل

برید خداتون رو شکر کنید😂توی تلگرام دقیقا به اون قسمت رسیده که میخاد دلارام رو عقد کنه😂
حالا هی ناشکری کنید ها

تیک‌تاک
تیک‌تاک
5 ماه قبل

کسی اینجا ترک هست؟
میشه بگین گازوِرمه ینی چی

اگه معنی بدی داره از همین الان بگم که متاسفم..😂

بانو
بانو
پاسخ به  تیک‌تاک
5 ماه قبل

یعنی گاز نَده
معنی همچین بدی ندارع ولی ببین کجا ازش استفاده شده بعد بدع یا نه😂

تیک‌تاک
تیک‌تاک
پاسخ به  بانو
5 ماه قبل

تو کلاس آنلاین بود فک کنم شنیدم
یا تو گروه درسی تلگرام
فک نکنم معنی بدی بده کلا کنجکاو شدم معنیشو بدونم😂

زن احسان علیخانی
زن احسان علیخانی
پاسخ به  تیک‌تاک
5 ماه قبل

فک کنم یه کلمه کردیه
به معنی چخه

تیک‌تاک
تیک‌تاک
پاسخ به  زن احسان علیخانی
5 ماه قبل

الان سوال اینجاست که چخه ینی چی😐
همون چخه که به سگ میگیم؟

Yasamn
Yasamn
پاسخ به  زن احسان علیخانی
5 ماه قبل

خدایاااااااااا وقتی ترکی بلد نیستین خواهشا زیر سوال نبرینش🫥

دلارام
دلارام
پاسخ به  تیک‌تاک
5 ماه قبل

گازورمه یعنی گاز نده

تیک‌تاک
تیک‌تاک
پاسخ به  دلارام
5 ماه قبل

مرسی

Yasamn
Yasamn
پاسخ به  تیک‌تاک
5 ماه قبل

یعنی عجله نکن
معادل یواش برو مام برسیم

تیک‌تاک
تیک‌تاک
پاسخ به  Yasamn
5 ماه قبل

مرسی

بینام
بینام
5 ماه قبل

بچه ها چند تا رمان کامل که خوندید و جذابه پیشنهاد بدین. کامل نه در حال نوشتن

nahan
nahan
پاسخ به  بینام
5 ماه قبل

یکی از قشنگ‌تریناش که توی vip تموم شده سوگلی شیخ هستش که نویسنده واقعا قلم محشری داره

نویسنده شاه دل
نویسنده شاه دل
5 ماه قبل

یکی نوشته که پارت دادن وظیفه اشه
وظیفه نیست دوستان!
لطفا کمی قدردان باشید و اگر دوست ندارید نخونید خب کسی شمارو مجبور نکرده

نویسنده جان پارت زیبایی بود
قلمت مثل همیشه عالی هستش و ما منتظر پارت بعدی هستم
خدا قوت✨

هیچی
هیچی
پاسخ به  نویسنده شاه دل
5 ماه قبل

وظیفه هم نباشه باید یکم انصاف داشته باشه
یعنی چی که هر یه ماه یا دوماه یه بار ۱ پارت میندازه جلومون اونم پارت چه عرض کنم نصفه پارت هم نیست
وقتی یه نویسنده یه رمانی مینویسه و ذهن چند آدم رو درگیر میکنه مسئوله
یا بگه نمینویسم یا درست و حسابی پارت بده ما رو هم علاف خودش نکنه

رضا
رضا
پاسخ به  نویسنده شاه دل
5 ماه قبل

اصصصلا حرف درستی نیس خب وقتی مسئولیت قبول کرد درست انجامش بده

آخرین ویرایش 5 ماه قبل توسط رضا
♡ روا ♡
♡ روا ♡
پاسخ به  نویسنده شاه دل
5 ماه قبل

با احترام ولی نویسنده کارش چیه نویسندگی کسی که نویسنده شده وظیفه اش اینه کارشو به درستی انجام بده شما خودت خدای نکرده بری دکتر از دکتر توقع داری بهت قرص دارو بده خوب شی خب نویسنده باید یکم درک هم داشته باشه نه اینقدر گشاد باشه

Fatemeh
Fatemeh
5 ماه قبل

دلیل خاصی داره این مدل پارت گذاری؟

تیک‌تاک
تیک‌تاک
پاسخ به  Fatemeh
5 ماه قبل

چیزی نیست بجز کرم😊😂

رضا
رضا
پاسخ به  تیک‌تاک
5 ماه قبل

دقیقا

رضا
رضا
5 ماه قبل

حداقل کاش بیاد بگه برنامه ی نداشته ی پارت گذاریش چطوریه من ک ی ساعت فکرکردم جریان داستان از چ قرار بود،آخه بیشعور بازی هم حد داره بیاد بگه بابا دیگ نمیتونم بنویسم خلاص

♡ روا ♡
♡ روا ♡
5 ماه قبل

رمان دلارای دیگه خاصیت قبل واسم نداره

پا به پای بدبختی های دلی
پا به پای بدبختی های دلی
5 ماه قبل

تازه میگد آقا ارس چشاش سرد شد دلی بش گفت بی حسم، کسی ندونه فک میکنه اقا چه تهوه ای بوده و چقدرررر محبت و عشق تقدیم کرده ک الان بش برخورده اگ من مغز خر خورده بودم و جا دلی بودم و یه چشمه از این گوه اخلاقیا را میدیدم مو تو سر ارس نمیزاشتم

پا به پای بدبختی های دلی
پا به پای بدبختی های دلی
5 ماه قبل

یک ماه طول کشید ارس دلی رو ببره پیش هاوژین

𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
5 ماه قبل

فک کنم دستای نویسنده به ۵۲ قسمت مساوی تقسیم شده وگرنه این دوخط با وجود گذشت یک ماه یه جوکه مسخرس

رهگذر
رهگذر
5 ماه قبل

مثل همیشه یه پارت عالی و غیرقابل پیش بینی
مرسی

طرفدار دلارای‌
طرفدار دلارای‌
5 ماه قبل

ممنون نویسنده عزیز که بعد سه هفته پارت
دادی پیشرفت خوبیه

بچها بیاین دیگه بهش فحش ونفرین نگیم
بهش انرژی مثبت بدیم شاید کامنتارو میخونه

Me--
Me--
5 ماه قبل

این ارسلان سنگه یا دیوه:!

طرفدار دلارای‌
طرفدار دلارای‌
پاسخ به  Me--
5 ماه قبل

نفهمه که نویسنده محترم هی میگه “خودش هم نفهمید”

Suتل
Suتل
پاسخ به  Me--
5 ماه قبل

ارسلان پر از کمبود پر از عقده و کمی کاستی ،تو پوشش یه آدم سنگدل فقط ارسلان ضعیف ،ارسلان کوچیکم قایم کرده ،

Tala
Tala
5 ماه قبل

خوب اینو هر ی هفتهیک بار بدی مگه چی میشه
نفرین ما آخر ترو میگیره😂

♡ روا ♡
♡ روا ♡
پاسخ به  Tala
5 ماه قبل

گرفته 😂

رمان خوان اعظم
رمان خوان اعظم
5 ماه قبل

الله اکبر این همه شکوه الله اکبر این همه جلال 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

♡ روا ♡
♡ روا ♡
5 ماه قبل

نویسنده خیلی وقته حق ناس گردنشه بقیه رو نمیدونم ولی اگه چند نفر از یه نفر ناراضی باشن و صرفا اون یه نفر کاری که وظیفه اشه انجام نده اون دنیا باید جواب همه اعمال هاشو پس بده نویسنده اینقدری اه بقیه پشتشه که مطمئم جهنم هم راش نمیدن

♡ روا ♡
♡ روا ♡
5 ماه قبل

نمی‌خواهی بیشتز بزاری این حجم از پارت کورم کرد
اینقدر گشاد نباش

امیر سالار
امیر سالار
پاسخ به  ♡ روا ♡
5 ماه قبل

کار از گشادی گذشته خدا به راه راست هدایتش کنه

♡ روا ♡
♡ روا ♡
پاسخ به  امیر سالار
5 ماه قبل

آره

kamand
kamand
5 ماه قبل

ریدی با این رمان نوشتنت

دسته‌ها

50
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x