رمان دلارای پارت 52

3.5
(2)

 

صدای موزیک کم کم بالا رفت

دلارای نفس عمیقی کشید و نگاهش را از ارسلان دزدید تا استرس نگیرد

آهنگ ضرب گرفت

کمرش را لرزاند و کم کم دستانش را با حالتی خاص بالا آورد

صدای موزیک بالا تر رفت

کمرش را خم کرد و سرش را چرخاند

موهای فرش در هوا تاب خورد

دوباره چرخید

موهایش بازهم به رقص درآمدند

لب های ارسلان سمت بالا کش پیدا کرد

با لذت شراب را مزه مزه کرد

دلارای دوباره چرخید و اینبار سمت ارسلان برنگشت

پشت به او ایستاد و همراه آهنگ باسنش را لرزاند

نگاه ارسلان از موهایش گذشت و روی کمر و باسنش نشست

ریتم موزیک تند تر شد

دلارای حرفه‌ای چرخید و اینبار در چشمان الپ‌ارسلان زل زد
بدون ترس و استرس
خمار و با لبخندی کمرنگ

بالاتنه‌اش را لرزاند

در این کار تبحری نداشت اما تمام دیشب را تمرین کرده بود تا شبیه به دختری که در کلیپ آموزشی بود برقصد

ارسلان به گردن و قفسه سینه اش خیره شد
ریتم تند موزیک کم کم آرام شد

دلارای همراه آهنگ بدنش را آرام تر لرزاند و هم زمان پای راستش را جلوتر از پای دیگر گذاشت

تور لباس از پایش سر خورد و ران برهنه اش از زیر لباس بیرون افتاد

هم زمان با تمام شدن آهنگ سرش را چرخاند و موهای فرش برای آخرین بار با حالتی زیبا در هوا چرخید

شک نداشت این حرکت را از دختری که در کلیپ رقصیده بود هم بهتر انجام داده بود

نفس‌زنان لبخند زد اما وقتی برای فکر کردن و تشویق خودش پیدا نکرد

ارسلان چنان وحشیانه کمرش را سمت خودش کشید که اگر انتظارش را نداشت روی میز پذیرایی فرود می آمد!

دستانش را دور گردن ارسلان حلقه زد

نفس زنان در چشمانش خیره شد

نگاه ارسلان در گردش بود

بین موهای بلند و لب های نیمه بازش

دلارای آرام میان نفس زدن هایش زمزمه کرد :

_ خوب بود؟

ارسلان جوابش را نداد

چشمانش سمت لب هایش کشیده شد

دلارای از این سردرگمی‌اش لذت می‌برد

اینبار زمرمه کرد :

_ آلپ‌ارسلان

ارسلان با یک حرکت چرخاندش

اینبار او روی کاناپه دراز کشیده و ارسلان روی بدنش خیمه زده بود

صدای مردانه اش در فضا پیچید :

_ از این به بعد هربار میای پیشم باید برقصی…

دلارای خواست قهقهه بزند اما ارسلان فرصت نداد

موهای دخترک را وحشیانه چنگ زد و لب هایش را بوسید

دستش را از روی کمرش پایین سر داد و لباس را کنار زد

دلارای گرمای دست مردانه اش را روی ران برهنه اش حس کرد و از میان همان لب هایی که اسیر لب های ارسلان بود ناله کرد

ارسلان عمیق تر بوسید و دستش را از رانش بالا کشید

دلارای زیر بدنش پیچ و تاب خورد

دست ارسلان به بالاتنه لباس رسید

پولک و سکه هایی که از پارچه آویزان بود را کنار زد اما راهی برای باز کردنشان پیدا نکرد

کلافه غرید :

_ بازش کن

دلارای ریز خندید
بند مخفی لباس را عمرا اگر پیدا میکرد! :

_ خودت باز کن

ارسلان غر زد :

_ دلارای

دلارای مهربان زمزمه کرد :

_ دقت کردی دیگه اسممو یادت نمیره؟!

ارسلان مثل همیشه اعصاب نداشت :

_ این ت**می رو باز کن میگم!

دلارای خجالت زده بلندتر خندید :

_ بی ادب!

ارسلان هشدار داد :

_ دلی!

دلارای لبخند زد
اینطور که صدایش می‌کرد ناخوداگاه لب هایش کش می‌آمد

_ جانم؟

ارسلان دیگر معطل نکرد

دستش که در یقه‌ی لباس فرو رفت دلارای وحشت زده زمزمه کرد :

_ نه پاره‌ش نکن

ارسلان توجهی نکرد

دو سمت یقه را گرفت و خواستن بکشد که دلارای دوباره از جا پرید :

_ نه مال من نیست ارسلان

جمله اش تمام نشده بود که صدای پاره شدن پارچه در فضا پیچید

دلارای جیغ کشید :

_ ارسلان!

ارسلان مردانه خندید و ادایش را درآورد :

_ جانم؟

دلارای کلافه نالید :

_ خیلی بیشعوری

ارسلان سرش را در گردنش فرو برد :

_ حرف و به بچه‌ی آدم یک بار میزنن

دلارای مشتش را روی سینه اش کوبید :

_ هیچی نگو

_ موافقم تو هم ساکت باش

لب هایش را به گردنش چسباند

دلارای بغض کرده خودش را عقب کشید :

_ وایسا ببینم چیکار کردی با لباس مردم

آلپ‌ارسلان ناخواسته خندید و دلارای صدایش را بالا برد :

_ نخند مال مانیا بود

_ اون گفت برقصی واسم؟!

دلارای متوجه لحن خشن ارسلان نشد :

_ آره اون پیشنهاد داد

ارسلان پوزخند زد :

_ چه هفت خطیه

دلارای یقه لباس را جلو کشید :

_ ببین چیکارش کردی وحشی!

نگاه ارسلان سمت بالاتنه برهنه اش کشیده شد
دلارای لبش را گزید و با خنده در خودش جمع شد :

_ خیره نشو

ارسلان با یک حرکت هر دو دستش را با یک دست بالای سرش قفل کرد و روی بدنش خیمه زد

آرام کنار گوشش پرسید :

_ قرص میخوری دیگه؟

دلارای گیج زمزمه کرد :

_ چه قرصی؟!

ارسلان تیز نگاهش کرد :

_ چه قرصی؟! من باید بگم چه قرصی؟

دستش را پایین برد و شکمش را چنگ زد

دلارای نالید و ارسلان جواب داد :

_ از همونا که باید بخوری تا این دو ماه دیگه بالا نیاد!

دلارای لبش را گزید
قرص ضدبارداری؟!

نمی‌خورد…
ارسلان عصبی نگاهش می‌کرد اما این یک بار همه چیز را به جان می‌خرید

در آخر چه می‌شد؟!
اصلا باردار می‌شد!
ارسلان خشمگین می‌شد ، دعوا می‌کرد و بدوبیراه می‌گفت
اما در آخر مجبور می‌شد عقدش کند!

زن و شوهر می‌شدند
زن و شوهر واقعی نه از این زن و شوهرهایی که دلارای با آن دلش را خوش می‌کرد

عقد دائم نه صیغه‌ ای که قبل از رابطه زمزمه کرده بودند
پدر و مادر یک بچه

نگاهش را دزدید :

_ آره ، قرص میخورم

ارسلان اما مشکوک نگاهش کرد
پسربچه که نبود
دخترک را در همین چند روز خوب شناخته بود!
دروغ که می‌گفت اینطور سرخ می‌شد و نگاه می‌دزدید

با این همه هرگز احتمال نمی‌داد دخترک دل و جرات انجام چنین کاری را داشته باشد!

_ خلوت شم میبرمت دکترزنان

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 3.9 (7)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

9 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
A
A
2 سال قبل

سلام جانم
رمان زیبایی دارید، من خودم هم نویسنده‌ی چند تا رمان هستم و از اصول رمان نویسی مطلع هستم، روند داستان نه کند هست و نه تند و این یک مزیت برای نویسنده است که سیر رمانش خسته کننده نباشه و رو دور های مختلف نیوفته، از این منظر یک مزیت محسوب میشه
اما چند اشکال دیگه من در متن دیدم که مربوط به نگارشش هست، عزیزم برای ابتدای دیالوگ از – استفاده میشه نه _ و قبل از گذاشتن ویرگول فاصله نمیزارن بعدش یک فاصله میگذارن، نسبت دیالوگ به مونولوگ بسیار اندازه است و این باعث شده رمان جذابتر به نظر برسه، تعویض لحن هم نداری و با لحن معیار مینویسی خییلی خوبه ،متشکر از رمان خوبتون. اگر امکان داره بیشتر پارت بدید

...
...
2 سال قبل

سلام جانم
رمان زیبایی دارید، من خودم هم نویسنده‌ی چند تا رمان هستم و از اصول رمان نویسی مطلع هستم، روند داستان نه کند هست و نه تند و این یک مزیت برای نویسنده است که سیر رمانش خسته کننده نباشه و رو دور های مختلف نیوفته، از این منظر یک مزیت محسوب میشه
اما چند اشکال دیگه من در متن دیدم که مربوط به نگارشش هست، عزیزم برای ابتدای دیالوگ از – استفاده میشه نه _ و قبل از گذاشتن ویرگول فاصله نمیزارن بعدش یک فاصله میگذارن، نسبت دیالوگ به مونولوگ بسیار اندازه است و این باعث شده رمان جذابتر به نظر برسه، تعویض لحن هم نداری و با لحن معیار مینویسی خییلی خوبه ،متشکر از رمان خوبتون. اگر امکان داره بیشتر پارت بدید

Asal
Asal
2 سال قبل

وایییی دیگه چقد رومخ 😐😐😐😐
نویسندشو بگم خدا چیکارش کنه
یعنی رفتن به خونه ی ارسلان یه پارت
رقصش ی پارت
………ی پارت
برگشتنش ی پارت
یعنی کل این شد 4پارت😐😐
همش سرهم نصف ی پارتم نمیشع الان
همشو گذاشته تو 4تا پارت 😑

):):):):):)
):):):):):)
پاسخ به  Asal
2 سال قبل

کاملا موافقم😓💔فاطمه خانوم بابا یکم بیشتر کن پارت هارو چی میشه مگه؟!!! دوبرابرشون کن لطفا خوندن این پارت یک دقیقم طول نمیکشه بعد باید یک روز منتظر پارت جدید باشیم با ما این کارو نکن جان هر کی دوست داری😂💔

..
..
2 سال قبل

این رقصش بعدا براش دردسر میشه

Rata
Rata
پاسخ به  ..
2 سال قبل

چراا😂😂

mahdieh1383
mahdieh1383
پاسخ به  Rata
2 سال قبل

اسکله دیگ داره کار دست خودش میده

mahdieh1383
mahdieh1383
2 سال قبل

عجب.

mahdieh1383
mahdieh1383
2 سال قبل

عجب

دسته‌ها

9
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x