رمان دلارای پارت 62

4
(3)

 

الپ ارسلان بی خیال از کوچه بیرون پیچید و دلارای بلند تر گفت :

_ منو برسون خونه ، فکر میکردم گفتی قراره معذرت خواهی کنی!

_ معدرت خواهی بخاطر چی؟ حماقت تو؟

هنگامه ابرو بالا انداخت و در سکوت خیره آن ها شد که بحث میکردند

_ میتونستم ازت شکایت کنم

_ میتونستی اما نکردی

هنگامه صدایش را بالا برد :

_ این یکی وحشیه چرا؟

دلارای عصبی سمتش برگشت :

_ من درخت نیستم که میگی این!
حیوونم نیستم که میگی وحشی!

هنگامه ابرو بالا انداخت و کنجکاو به دلارای خیره شد

دخترک بیشتر از هجده نونزده سال نمی زد
هم سن بودند احتمالا!

مانتو مشکی ساده و شال مشکی به تن داشت

برخلاف بقیه دوست دخترهای آلپ ارسلان هیچ آرایشی روی صورت نداشت

در عوض زیر چشمش کبودی کوچکی به چشم میخورد و گونه هایش خراش های کمرنگی داشت

لبخند زد :

_ معذرت می‌خوام

دلارای متعجب سرش را سمت خیابان برگرداند

دخترک تازه وارد عجیب بود

انتظار معذرت خواهی نداشت

هنگامه کنجکاو خودش را جلو کشید :

_ من هنگامه‌ام

دلارای زیرچشمی نگاهش کرد و اخم هایش عمیق تر شد

دوست دختر سابق الپ‌ارسلان بود؟!

چطور راضی شده بود با دلارای و ارسلان سوار ماشین شود؟!

نمی‌فهمید چه خبر است

کنجکاو هم نبود…
حال و حوصله این بازی ها را نداشت
ارام پرسید :

_ کجا میریم؟

هنگامه خودش را جلو کشید :

_ بریم بام؟

آلپ‌ارسلان به دلارای نگاه کرد :

_ کجا بریم؟

دلارای ابرو بالا انداخت

این رفتار آلپ‌ارسلان برایش تازگی داشت

آرام جواب داد :

_ خونمون

هنگامه دست‌هایش رابهم کوبید :

_ اره اتفاقا خونه بهتره ، بریم قلیون امشبم فوتبال داره

چشم های دلارای گشاد شد

پدرش را تصور کرد کنار حاج خانم

برادرهایش و بعد الپ‌ارسلان و دختر غریبه که میانشان نشستند و قلیون میکشند

از تصورش ناخواسته لبخند زد

الپ‌ارسلان با دیدن لبخندش آرام خندید :

_ ما خونشون بریم که چوب میکنن تو آستینمون

دلارای به روی خودش نیاورد اما اینکه ارسلان خودش را با دخترک جمع بسته خوشش نیامد

ارسلان بی حوصله نگاهش کرد :

_ حرف بزن دیگه

دلارای از موضعش پایین نیامد :

_ بریم خونه هامون دیگه!

و این جمله یعنی علاوه بر من دخترک را هم پیاده کن

ارسلان منظورش را فهمید اما هنگامه متعجب خودش را جلو کشید :

_ ارس اگه نمیاد بذارش خونه ما بریم بام ، کلی آرایش کردم بخاطر تو قرارم با محمدو کنسل کردم

ارسلان عصبی غرید :

_ بهت نگفتم اسمشو نیار؟

_ می‌خواستیم بریم کتابخونه واسه فیزیک بخونیم

_ برات معلم خصوصی میگیرم

دلارای متعجب نگاهشان کرد و هنگامه شاکی پرسید :

_ که چی بشه؟!

_ که دفعه بعد که اسم پسره رو آوردی بهانه ای نداشته باشی و من بزنم دهنتو پر خون کنم

دلارای گیج شده بود
دخترک دوست پسر داشت؟!
پس ارسلان چه کاره بود؟
هیچ کاره؟!
غریبه؟!
اگر غریبه بود چرا برایش غیرت خرج می‌کرد؟

هنگامه برخلاف دلارای با سرکشی پوزخند زد و دست به سینه نشست :

_ وحشی!

نگاهی به نیم رخ دلارای انداخت و ادامه داد :

_ سر این بدبختم این بلا رو آوردی؟

ارسلان تیز در آینه نگاهش کرد :

_ باز بیشتر از کوپنت حرف زدی که

نگاه عصبی به دلارای انداخت و ادامه داد :

_ چیکار می‌کنی تو؟ اگه میری خونه بذارمت

می‌رفت و ارسلان و دختر را تنها میگذاشت؟
هرگز!

_ نمیرم…

ارسلان با رضایت به روبرو خیره شد :

_ کجا بریم؟

دلارای ناخودآگاه جواب داد :

_ شهربازی

هنگامه خودش را جلو کشید :

_ نه من و هومن تازه شهربازی بودیم ، بریم بام ارس

ارسلان با جدیت جواب داد :

_ میریم شهربازی

هنگامه مشت آرامی روی شانه اش کوبید و خندید

از ماشین که پیاده شدند دلارای لبش را گزید

تیپش افتضاح بود

لباس های هنگامه گران قیمت به نظر می‌رسید

دلارای سر در نمی‌آورد

خانه‌شان برخلاف دلارای و ارسلان در منطقه پایینی بود و معلوم بود ثروتمند نیستند

_ چته باز؟

صدای ارسلان بود

با اخم نگاهش کرد و آرام طوری که هنگامه نشنود غرید :

_ اگه امشب برای معذرت خواهی آوردیم یاد بگیر مهربون باشی!

ارسلان با تمسخر نگاهش کرد :

_ چی تو فکرت میگذره بیبی؟

ثانیه ای مکث کرد و بعد پرسید :

_ اینطوری دوست داری؟!

دلارای پوزخند زد :

_ پس یاد داری!

_ نه واسه کسایی که تو آسانسور لخت میشن و فیلمشون میفته دست همسایه ها

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 3.9 (7)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

67 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نرجس فاضلی
نرجس فاضلی
2 سال قبل

سلام فاطمه جان چی شد؟

.
.
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
2 سال قبل

فاطی چرا سایت اینجور شده اینقدر فونت کوچیک شده اصلا نمیشه یکم هم از پارت رو خوند نظرات هم بسته شده و فقط جوری میشه نظر گذاشت که از تو سرچ گوگل جدا جدا رمان ها رو سرچ کنی🥲

ادم
ادم
2 سال قبل

زری جون بابا کم رمان بخون البته به تو ميگما ولی من از تو بدترم معلما میخوان دست به یکی کنن شوتم کنن بیرون به نظرم بچسب به درس البته میتونی تو تابستون هم برا خودت رمان بنویسی ولی من میگم با کله برو تو تلویز یون اصلا هرچی من گفتم زو تو در نظر نگیر چرت و پرت بود همه😂😂

ادم
ادم
پاسخ به  ادم
2 سال قبل

آقا خدایی دلی حیلی بااحساس و کمالات بگو بیا با جفتک برو تو حلق ارس

𝐧𝐚𝐳𝐚𝐧𝐢𝐧
𝐧𝐚𝐳𝐚𝐧𝐢𝐧
2 سال قبل

خدایی با ارسلان حال کردم قفلی زده رو این که کجا بریم هنگامه رو آدم حساب نکرد هی به دلی میگه کجا بریم 😂😁

زهرا
زهرا
2 سال قبل

من 13 سالمه روزی 7 رمان میخونم البته زیاد مثلا 1000 صفعه این قدر خوندم سریع میخونم تا دلتون بخواد رمان خوندم صبح تاشب
همه نمره عام هم افتضاح ولی از اونجایی که بیخیالم میگم ولش
البته رمان خیلی بده و خطرناک
خودتون میدونین چطوری هستش
میشه در موردن نظر بدین

......
......
پاسخ به  زهرا
2 سال قبل

پشنهاد میکنم به چشمات رحم کنی زهرا خانوم هنوز خیلی کوچیکی چشمات ظعیف میشه انقد نخون تو هنوز بچه ای کلی تفریح دیگه میتونی انجام بدی نع که همه وقتت پای گوشی و رمان بره نمیگم اصلا نخون بخون ولی نه انقد که تا چند سال بعد با عینک ذره بینی بزنی😅

گل گلی
گل گلی
پاسخ به  زهرا
2 سال قبل

زهرا خانوم جان عزیزم الان ۱۳ سالته
داغون میشیا
این رمان خوندن اصلا هیچ فایده ای نداره
چشماتم داغون میکنه
کمترش کن
تو ک مشخصه نمیتونی یهو بزاری کنار
یه رمانو تو یک یا دوهفته طول بده
بعد بزار کنار اگ دیدی بازم داری جون میدی ک بخونی رمان آنلاین بخون ک فقد ی پارت بشه
مثل من،جون خودم الان مثلا تو ترکم
ولی خب خیییلی داغون تر از الان بودم چشامم کور شده بود
الان وضع بهتره
این رمانم صرفا جهت فضولی میخونم ک آخرشو بفهمم😁😂

مهشید
مهشید
پاسخ به  زهرا
2 سال قبل

ااخخ ای گفتی زهراا من م مث ط فقط من از ط بزرگترم😂

ینی تا این رمان عشق ممنوعه استاد و الفبای سکوت و دلارای تموم بشه فک میکنم خواننده ها دیگ مو رو سرشون نمونه بسکه حرص میخورن😂مخصوصا خلسهه

حالا هم ک فاطمه خانم ی رمان جدید گذاشتن ک این دیگ نهایت مردنه واسه بسکه هی باید بیام ببینم پارت جدید داره یا ن بالاخره دوتا عاشقا بهم میرسن یا ن😂
خدا آخر و عاقبت هممونو بخیر کنهه 😂

زهرا‌‌♡
زهرا‌‌♡
پاسخ به  زهرا
2 سال قبل

خیلی حوصله داریا زهرا خانم
دوستمون راست میگه به فکر چشاتم باش
سنت هم کمه
ای رمانا هم برای تو نون و آب نمیشه درستو بخون

لطفا ناراحت نشو 😘😘🌹🌹

زهرا دهقانی
زهرا دهقانی
پاسخ به  زهرا‌‌♡
2 سال قبل

فاطی زود بزار خمارررررم

:)
🙂
پاسخ به  زهرا
2 سال قبل

زاهرا جون منم نظرم مث بقیه است
من ا اینکه خودمم ۱۴ سالمه اما خیلی کم میخونم
یعنی کلا ۳ تا رمان میخونم و اونا هم آنلاینن
ولی اینکه شبانه روزی باشه یا از درسم بزنم اصلا اینطور نیس
چونکه واقعا آسیب میبینیم و بعد از سلامتی ک همه روش تاکید کردن درس واقعا مهمه البته اگر آدم قصد داشته باشه واقعا نتیجه خوب بگیره
مثلا خود من الان با اینکه الان اصلاااا حال روحی خوبی ندارم اما باید تا صبح درس بخونم چونکه امتحان دارم البته ۱ روز دیگه هم وقت دارم اما خب ..

مارال
مارال
پاسخ به  🙂
2 سال قبل

بابا چه خبر ه روزی 1000صفحه 😯

لولو
لولو
2 سال قبل

کا‌ش داراب رل بزنه
گندش بیا بالا😶🙂

....
....
پاسخ به  لولو
2 سال قبل

من حاضرم فدا کاری کنم و یه جورایی شر داراب رو از همه کم کنم به جاش چی, میدین بهم؟!! 🤣

گل گلی
گل گلی
پاسخ به  ....
2 سال قبل

عزیییزممم
تو حیفی باور کن
دارابم یه وحشیه مثل آلپ بلکم بدتر😂😂😂
بیا و تو لطف نکن بهمون
فعلا بزا این دلارای اسکلو جمع کنیم😂

.......
.......
پاسخ به  گل گلی
2 سال قبل

من میخواستم فدا کاری کنم در حق همه…میخواستم بدم داراب رو ببرن یه مدت سربه نیست کنن و حالا که شما نمیخواید باشه😂

آذرخش
آذرخش
2 سال قبل

خداااااااااااا این ارسلان آدم نمیشه چرا هنگامه رو برداشته بو خودش آورده به اون دلارای بدبختم نمیگه این هنگامه چه نسبتی باهاش داره معلوم نیس میخواد دختر رو دق بده

آذرخش
آذرخش
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
2 سال قبل

آره تو پارت های قبلی بهشون اشاره شده بود تازه گفته بود ارسلان خوشش نمیاد دلارای با هومن هم صحبت بشه بعد فک کنم بالا گفت که از زن صیغه ایشه
فک کنم هوسبازیشون ارثیه از حاجی به ارسلان رسیده

گل گلی
گل گلی
پاسخ به  آذرخش
2 سال قبل

😐😐مطمئنی حاجی؟؟
اینو نگفته بوداا
اصن درستو حسابی دربارشون نگفت
فقد گفت هومنو باباش میورد خونه ک کمکش کنه من فک میکردم چون وضع مالیش خوب نبود میومد اونجا تا هم کمک حاجی کنه هم پول در بیاره
حالا تو از کجا ب همچین برداشتی رسیدی؟🐾
حدس زدی؟

آذرخش
آذرخش
پاسخ به  گل گلی
2 سال قبل

نا بابا برو پارت های قبلی رو با دقت بخون حتی ارسلان با باباش هم در مورد هومن و هنگامه ی مشاجره کوتاه داشت

الهام
الهام
2 سال قبل

لب اگر باز کنم با تو سخن ها دارم…
من که در تُنگ برای تو تماشا دارم
با چه رویی بنویسم غم دریا دارم…؟

دل پر از شوق رهایی است، ولی ممکن نیست
به زبان آورم آن را که تمنا دارم…

چیستم؟! خاطره ی زخم فراموش شده
لب اگر باز کنم با تو سخن ها دارم…

با دلت حسرت هم صحبتی ام هست، ولی
سنگ را با چه زبانی به سخن وادارم؟

چیزی از عمر نمانده ست، ولی می خواهم
خانه ای را که فروریخته بر پا دارم

فاضل نظری(شعر امروز رو با اجازتون بنده از استاد فاضل نظری کش رفتم) 😂😂امیدوارم بپسندید

الهام
الهام
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
2 سال قبل

قربا ن شما😄😂❤

آذرخش
آذرخش
پاسخ به  الهام
2 سال قبل

خیلی قشنگ بود دمش استاد نظری گرم

:)
🙂
پاسخ به  الهام
2 سال قبل

الهام خانم شما ک کار مارو قاپیدی 😐💔😂😂😂😂😂

ولی قشنگه افرین 😂😘

گل گلی
گل گلی
پاسخ به  🙂
2 سال قبل

😂😂😂😂شیفتیش کنین به همه برسه
منم میام براتون حکایت میگم😁

:)
🙂
پاسخ به  گل گلی
2 سال قبل

😂😂😂
اره دیگه هرکی یه چی بگه
آهنگ مال منهههه😂💔
شماها ضرب المثل و حکایت یا متن بگید 😂😂😂😂😂😂😂

الهام
الهام
پاسخ به  🙂
2 سال قبل

بنده همچین جسارتی نکردم و نمیکنم🙏😂❤فقط دیدم این پارت بدون شعر مونده گفتم من بگم شعر امروزش رو بخشید اگر ناراحت شدید برگردید سرکارتون😄😂

:)
🙂
پاسخ به  الهام
2 سال قبل

ن باو الهام جون این چ حرفیع اتفاقا خیلی هم خوشحال شدیم و واقعا شعر زیبایی بود .
من هرچی گفتم ففط میخواستم شوخی کنم 😘😉

***
***
2 سال قبل

آقابیاین یه چالش بزاریم هرکی اینجاست بیادسنشوبگه کنجکاوم بدونم میانگین سن رمان خونا چند می شه
من خودم ۲۰سالمه😎

hani
hani
پاسخ به  ***
2 سال قبل

من 19

hani
hani
پاسخ به  ***
2 سال قبل

من 19 سالمه

آذرخش
آذرخش
پاسخ به  ***
2 سال قبل

۱۵

باران
باران
پاسخ به  ***
2 سال قبل

بنده هم 14 خوشوقتم

آذرخش
آذرخش
پاسخ به  باران
2 سال قبل

همچنین

هستی
هستی
پاسخ به  باران
2 سال قبل

من ۱۴

گل گلی
گل گلی
پاسخ به  ***
2 سال قبل

با اجازه جمع منم دو روز پیش ۱۹ ساله شدم

زهرا‌‌♡
زهرا‌‌♡
پاسخ به  ***
2 سال قبل

من 17

آتاناز🌹
آتاناز🌹
پاسخ به  ***
2 سال قبل

سللاامم دوستان بنده سه ساله هستم از تهران بهتون خوش بگذره 🤣 تو خماری سنم میزارمتون

Darya.s
Darya.s
2 سال قبل

واقعا ارسلان درست شبیه بعضی از مردا میمونه که رو ادم کلیک میکنن دیگه ول نمیکنن🤯کتکشو زده جر و بحثشم کرده باز ادامه میده😩خدا صبر بده به دلارای

:)
🙂
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
2 سال قبل

شرمنده امروز از نظر روحی واقعا حال بدی داشتم و .. 😔😔🖤

آرمی💜💫
آرمی💜💫
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
2 سال قبل

آهان فیک لاو از بی تی اس 😁

saba
saba
2 سال قبل

واییی رمانتون عالیه من و دوستام
هر روز تو مدرسه برا همدیگه تعریف میکنیم، پارت ها رو لطفا زود زود بزارید تا پارت بعدی بیاد ما میمیرم و زنده میشیم

GOIMAN
GOIMAN
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
2 سال قبل

زود زود بزار ناموسا این ارسلان رو مخمه

Ana
Ana
2 سال قبل

این ارسلان بود🤣

یکی
یکی
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
2 سال قبل

می گما این مگه صاحب گله است عوضی به همه میزنم😐

ستایش
ستایش
2 سال قبل

بعد چه داراب گیر میده🤢

ستایش
ستایش
2 سال قبل

اولممم

.......
.......
2 سال قبل

قراربود یه رمان جدید بزاری فاطمه کو پس؟

آتاناز🌹
آتاناز🌹
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
2 سال قبل

وا کووو من رمان جدید ندیدم

mahdieh1383
mahdieh1383
پاسخ به  .......
2 سال قبل

جالب بود

.......
.......
2 سال قبل

چقدر کممممم

آرمی💜💫
آرمی💜💫
پاسخ به  .......
2 سال قبل

خوب یذره صبر کن دو پارت دو پارت بخون 😉

خوشگل دختر
خوشگل دختر
پاسخ به  آرمی💜💫
2 سال قبل

😐😐😐اون اگ میتونست صبر کنه دوروز دوروز بخونه منتظر میموند پارت بعدیش بیاد😂

دسته‌ها

67
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x