رمان دلارای پارت 9

3.2
(5)

آلپ ارسلان پوزخند زد :

_ تو؟! تو کی هستی؟! دختری که امشب برام فرستادن تا تختمو گرم کنه!

اشک از چشم های دلارای روان شد

ارسلان کم‌کم عصبی می‌شد

_ واسه چی نصفه شب اومدی اینجا؟ علیرضا رو از کجا میشناسی؟

دلارای سکوت کرد

زبانش در دهان نمی‌چرخید

ارسلان با خشونت فریاد زد :

_با تو دارم حرف میزنم؟

دلارای در جا پرید :

_ چرا عصبانی شدی؟ فکر کن منم یکی مثل بقیه‌م

_ هیچ شباهتی به اونا نداری آخه

تا دلارای خواست کمی خوشحال شود که ارسلان او را به چشم فاحشه نمی بیند صدای خونسردش ادامه داد :

_ علیرضا اگر امشب خودش میومد بیشتر دلم میومد ببرمش تو تخت تا تو!

دلارای باز هم سکوت کرد اما کاسه صبرش کم کم لبریز می شد

ارسلان صدایش را بالا برد :

_ گفتم علیرضا رو از کجا میشناسی؟!

_ من نمیشناسمون

ارسلان با پوزخند سر تکان داد :

_ پس چطوری درخواست زیرخواب شدن دادی بهش؟!

دلارای نفهمید چه شد

تنها زمانی به خودش آمد که دستش ناخوداگاه بلند شد تا روی صورت ارسلان فرود بیاید

ارسلان اجازه نداد

خشمگین دستش را روی هوا گرفت و با خشونت پیچاند

صدای فریاد دلارایی همزمان با خنده های تمسخر آمیز ارسلان بلند شد

_ تو با خودت چی فکر کردی دخترکوچولو؟
پا گذاشتی تو قلمرو من ، دستت رو بالا میبری؟!
منی که از پدرم کتک نخوردم؟!
چطور نمیترسی همین جا چالت کنم هیچ کس هم خبردار نشه
یا حتی اگر خبر دارم بشه ببینم حاجی و داداشات غیرت تخ*م*یشون اجازه میده برن شکایت کنند که دختر آفتاب مهتاب ندیده مون خودشو به زور انداخت تو خونه پسر مجرد یا نه!

دلارای از شدت درد به خود پیچید :

_ ولم کن عوضی

ارسلان پر حرص مچش را فشرد :

_ د مگه بخاطر خوابیدن زیر همین عوضی دست و پا نمیزنی؟!

دلارای با گریه جیغ کشید :

_ ولم کن

_ گم میشی از این برج بیرون … یک بار دیگه ببینمت طوری ادبت می کنم که اسم آلپ‌ارسلان ملک‌شاهان رو شنیدی فرار کنی توله سگ

دلارای نالید :

_ توله سگ تویی … دستمو ول کن

ارسلان مچش را محکم فشرد :

_ چی زر زدی؟!

_ آی خدا مردم

_ تکرار کن

_ دستمو ول کن روانی

ارسلان با خشم با صورت به دیوار چسباندش

زانویش را بالا آورد و به مهره آخر کمرش فشرد

فریاد درد آلود دلارای بلند شد

با یک دست دست های دختر را پشتش گرفت و با دست دیگر چانه اش را چنگ زد :

_ امشب میخوام نشونت بدم یک روانی چه کارایی از دستش برمیاد

با مچ پایش زیر پای دلارای زد و بازوهایش را محکم نگه داشت

دلارای تعادلش را از دست داد و به شکم روی زمین افتاد
از شدت درد ناله کرد

صورتش محکم با پارکت برخورد کرد و درد در تک تک عضلات صورتش بپیچید

بینی‌اش تیر کشید و گرمی خون را روی لب بالایش حس کرد

ارسلان خونسرد با یک دست موهای نسبتا کوتاهش را بالا فرستاد

روی دخترک خیمه زد و همانطور که با دست دیگر سرش را محکم به زمین می فشرد زانویش را روی کمرش قرار داد

_ چرا اینجایی؟

دلارای دست‌هایش را به زمین فشرد تا شاید بتواند بلند شود اما فایده ای نداشت

کم‌جان نالید :

_ پاتو بردار از روی کمرم

ارسلان هم‌زمان با فشار پایش پشت گردنش را هم با دستش فشرد

دلارای جیغ کشید :

_ دردم میگیره

ارسلان با حرص خندید :

_ میزنم که دردت بگیره شاید ادب شی دیگه لقمه گنده تر از دهنت برنداری بچه جون

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.2 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.3 (6)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.6 (5)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.3 (6)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

5 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مینا
مینا
2 سال قبل

واااو چی بود این دیگه؟؟😶😶دلم میخواد بدونم دختره از چیه این پسره خوشش اومده اخه!!!!…
خیلی قشنگ مینویسی👍👌
من تازه دیروز داستانتو شروع کردم
میشه یکم بیشتر بنویسی🙏

. .
. .
2 سال قبل

رمانت عالیههه🌈
فقط پارت هاتو طولانی تر کن

. .
. .
2 سال قبل

رمانت عالیههه🌈
فقط پارت هاتو طولانی تر کن

Negin
Negin
2 سال قبل

ای جونننم…رسید به جاهای خوشگلش

Parisa
Parisa
2 سال قبل

چرا اینقدر کم؟!!
نویسنده ما چقدر صبر می کنیم که پارت بیاد بعد اینقدر کم میزاری؟!!!

دسته‌ها

5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x