رمان دلارای پارت 221

3.7
(3)

 

دلارای گوشه لبش را به دندان گرفت و خودش هم نفهمید چرا جمله بعدی را گفت!

_ بریم کله‌پاچه بخوریم؟!

ارسلان از گوشه چشم نگاهش کرد

دخترک دیوانه!
تا چنددقیقه پیش هیجانی ترین لحظات عمرشان را سپری میکردند
کله پاچه از کجا اومد؟

_ میریم خونه

دلارای مثل کسی که روزها گرسنه مانده آب دهنش را فرو داد

_ کوچه بعدی یک کله‌پاچه فروشی هست داراب همیشه می‌گرفت
وای من هیچ وقت لب نمی‌زدم ولی بوش محشر بود

چشمانش را بست و تصور کرد
احساس میکرد اگر تا کمی دیگر کله پاچه نخورد قابلیت گریه کردن دارد!

ارسلان با تاسف سر تکان داد

_ گرسنه موندی؟
چرا مثل قحطی زده ها چشماتو میبندی لباتو لیس میزنی؟
جمع کن خودتو حالم بهم خورد

دلارای سرش را سمت پنجره برگرداند

_ داریم میرسیم … بریم ارسلان؟

ارسلان فرمان را چرخاند

خودش هم گرسنه بود

_ میریم حلیم

_ من کله‌پاچه هوس کردم

_ من جایی که نشناسم کله پاچه نمیخورم

ماشین را کنار کشاند و مرموز ادامه داد

_ ولی میریم چون واسه شب انرژی داشته باشی!

دلارای اینبار کوتاه خندید
جنین شکمو!
طوری هوس کله‌پاچه کرده بود که اگر قرار بود یکی از آرزوهایش برآورده شود چیزی جز کله پاچه به ذهنش نمی‌رسید!

زودتر از ارسلان پایین پرید و سفارش داد

_ دوتا کاسه لطفا

مرد عجیب نگاهش کرد و دلارای شانه بالا انداخت
تا به حال کله پاچه نخریده بود!
مگر کاسه ای سفارش نمی‌دادند؟

ادامه داد

_ بناگوش ، چشم ، پاچه ، زبون
همه چیز بذارید
نوشابه مشکی

این پا و آن پا کرد و دودل ادامه داد

_ رو نوناتون کنجدم داره؟

مرد سیبیل کلفت رو به پسرجوان که دور تر ایستاده بود صدایش را بالا برد

_ پسر نون کنجددار بده خدمت خانم

پشت میز نشست و بلافاصله مشغول ریز کردن نان شد

ارسلان با اخم جلو آمد

_ دستاتو بشور ، چه وضعیه؟

_ تمیزه دستام ، ارسلان ماستم میگیری؟

ارسلان چشم غره رفت

_ کی با کله پاچه ماست میخوره؟!

دلارای پشت چشم نازک کرد
به او چه ربطی داشت که پسر ارسلان انقدر در غذا خوردن بدسلیقه بود؟!

صدایش را بالا برد

_ آقا ماستم دارید؟

مرد گوشه سیبیلش را در دهان فرو برد و ارسلان مطمئن شد با پا گذاشتن به این کله پزی چه اشتباهی کرده است!

_ نه والا خانم ، ولی الان میفرستم از سوپر کنار بگیرن

کاسه ها که آمد دلارای هر دو را سمت خودش کشید

_ سفارش ندادی واسه خودت؟!

ارسلان خیال کرد شوخی میکند که با اخم یکی از کاسه هارا سمت خودش کشید

_ روتو کم کن بچه

دلارای بی میل کاسه را رها کرد اما تا آخرین لحظه که جلوی ارسلان قرار میگرفت نگاهش را از آن برنداشت

آرام زمزمه کرد

_ نونم ریز کردم برات!

ارسلان جواب داد

_ خوب کردی

او که برای شستن دست هایش بلند شد پسرجوان ماست کوچکی سمتش گرفت

_ خدمتتون خانم ، کاله گرفتم!

دلارای تشکر کرد و لقمه اول را با لذت در دهان گذاشت

روزی اگر می‌گفتند چشم و مغز میخورَد حالش بد میشد اما آن لحظه بی توجه ماستش را روی کاسه اش ریخت و بعد مغز اضافه کرد

چشم گوسفند را که در ظرفش انداخت ارسلان با چهره جمع شده رویش را برگرداند و زیرلب ناسزا گفت

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 5 (1)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (5)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4 (8)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

43 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
1 سال قبل

یا خئا

Aram
Aram
1 سال قبل

من کله پاچه دوست ندارم اما اینطور که این گفت شدیدا دلم خواست 🥴😂

Melina
Melina
1 سال قبل

میشه بگی چی سزچ کردی آورد منم میخوام

Sara jon
Sara jon
1 سال قبل

نویسنده یکم زودتر روزی 2 یا 3 اا پارت بزار کلافه شدیم دیع

ستایش
ستایش
پاسخ به  Sara jon
1 سال قبل

عمرا اگر دوتا یا سه تا پارت بزاره، به همین خیال باش عزیزم

Sara jon
Sara jon
1 سال قبل

نویسنده یکم زودتر روزی 2 یا 3 اا پارت بزار کلافه شدیم دیع😐

Sevili
Sevili
1 سال قبل

پوکیدیم نت ها کی درس میشن

Sevili
Sevili
1 سال قبل

خب تو بگو دیگه یکمیشو

نفس
نفس
1 سال قبل

ایششش کلا پاچه من زبونش و چشاشو میدوسم😑🤮🤣🤣🤣🤣

دریا فرهمند
دریا فرهمند
1 سال قبل

کامنت ها کمتر نشده؟😂😂😂

نفس
نفس
پاسخ به  دریا فرهمند
1 سال قبل

چون گلتون یعنی من نیستم 😁🤣🤣🤣

Sevili
Sevili
پاسخ به  دریا فرهمند
1 سال قبل

چن نت نیست

دریا فرهمند
دریا فرهمند
1 سال قبل

حفی یه مار بود ولی به دلارای تبدیل شد😂😂
ماست با کله پاچه 🤣 🤣 فازا مازا

پفک حلقه ای
پفک حلقه ای
1 سال قبل

یعنی کله پاچه رو تو ذهنم خراب کردی😐
ایشالا همین جا دردش بگیره بچش به دنیا بیاد ک مارو اینقد دق ندع
خیلی دردناک اینگار هر روز سر ی شیر آب میشینیم که یه قطرع بیاد بخوریم قشنگ داستان پارت های شماس با قطرع چکون میدی بهمون
اگه سکته کردم تقصیر شماس 💔😂

Tamana
Tamana
1 سال قبل

کله پاچه با ماست؟
من دیگه حرفی ندارم 💔 🚶‍♀️ 😐

الپ ارسلان خررر دلارای خررتررر
الپ ارسلان خررر دلارای خررتررر
1 سال قبل

سلام بچه ها جونم ♥️💜
اولا اعلام میکنم دلو رودم از بی غیرتی ارسلان بهم خورد و نویسنده دنبال تنوع بود ولی غلط تمرین کار تخریب شخصیت مردونگی و غیرت هست
اینکه دلارای لباس تنگ و کوتاه بپوشه و موهاشو بندازه بیرون و جلف بازی دراره اونم یه زن شوهر دار واقعا شرم آوره
و جالبتر نگاه های کثیف رو رو خودش می‌بیند و خجالت نمی کشه و رو خودش غیرت نداره
شوهرش هم که بدتر نیشخند میزنه به تیپ زنش😂🤢
امکان نداره همچین پدیده ای و اگر امکانش هست خاکبرسری این زندگی
حالا تفاوت دیدگاه وجود داره ولی خدایی خودتون دلارای رو تصور کنین واقعا زیبا نیست این نوع پوشش بازم من نظرم اینه و قصد توهین به تفکرات مختلفو ندارم
نکته دوم بی چشم و رویی شخصیت اصلی یعنی آلپ ارسلان خررر و دلارای خرتررررر هست که برای ننه باباشون اندازه روم به دیوار (پشگل)ارزش قائل نیستن و آلپ ارسلان پدر خودشو تهدید می‌کنه
دلارای مجلس رفتن مادرشو مسخره می‌کنه و از عذاب کشیدن مادرش لذت میبره
این داستان بچه سالاریه واقعا همینه
ما تو فرهنگمون چیزی به اسم توهین و پرو بازی و تمسخر و غیبت نسبت به پدرمادر نداریم من واقعا دلم شکست از جلوه (حجره پدر ارسلان) نویسنده برای این قسمتش
نکته بعدی تصویر غیر واقعی از پدر و مادر مقید و مذهبی که این یعنی
تصویر غیر واقعی از اسلام که واقعا بی شرمانس
من تو همه کتاب های خوبی که خوندم مثل اسطوره و گناهکار و حصار تنهایی من و…دید قشنگی از اسلام رو به روی من باز میکرد و افکت زیبا و معنوی به داستان میداد اکثر اونایی که کتابخونن میدونم چی میگم
ولی این رمان میخواد یه کار خاص باشه مثلا واسه همین بد نشون میده دینو
ولی هرزه نگاری هست و افکت خاش هم رابطه های فانتزیشونه که درست نیست بچه ها وقتشونه صرف این رمان چرت کنن
من دیگه نمی خونم این رمانو و وقتمم ضایع کردم
ولی بچه ها خیلی دوستون دارم و با حرفاتون خندیدم و دلمو شاد کردین یا حق

امیرعلی دخترکش
امیرعلی دخترکش

بسیاااار حق

الپ ارسلان خررر دلارای خررتررر
الپ ارسلان خررر دلارای خررتررر
پاسخ به  امیرعلی دخترکش
1 سال قبل

سپاسگرازم😁💐🙏

....
....

👎 👎 👎 👎 👎

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط ....
Ali
Ali

احسنت واقعا درست گفتید شیر مادر حلال تون
همیشه در زندگی موفق باشید

Tamana
Tamana

حرفتون درسته👌
اما بیاین به این فکر کنیم ک این رمان زاده ی تخیل نویسندس و واقعی نیست🙂

...
...
پاسخ به  Tamana
1 سال قبل

رمان باید به واقعیت نزدیک باشه تا جذابیت بیشتری داشته باشه وقتی اینجور رمان های تخیلی که به درد نمی‌خوره

...
...

واااااااای خداااااا جزء حقققق ترین حرفایی بود ک توی عمرم شنیدم و یه چیزی می‌خوام بگم راجع به وجدان خود ادم روی پوشش خودش
من دختری‌ام که با حجابم اما چادر نمی‌پوشم، مانتوییِ با حجاب آرایشمم فقط فرمژه و رژ لبه، دیشب که مجبور شدیم با اتوبوس برگردیم خونمون یه پسری ک نمیدونم واقعا چه کلمه ی رو توصیفش کنم که برازنده ش باشه با هیزی تمام منو نگاه می‌کرد اولش فک کردم مث همه ی مردا و پسرای هیزی که تا ب حال من و نگاه کردن هست اما وقتی نشستیم توی اتوبوس شاید باورتون نشه ولی هزااااز بار برگشت و خیره و هیز نگاهم کرد منی که تا حالا هزار جور نگاه رو تحمل کرده بودم این یکی دیگه واقعا وحشتناک ترین بود جوری که من حالت تهوع گرفتم از نگاهش، دلم جوری پیچ خورد ک نگم براتون اومدم ک خونه گریم گرفت و در آخر هم هر چی ک خوش گذرونده بودیم از دماغم اومد

Mehrad
Mehrad

پدر آلپ ارسلان یا مادر دلارای که شما گفتید هم کم به اندازه ارسلان و دلی مقصر نیستند
وقتی یه بچه راحت نتونه با پدر ومادرش کنار بیاد راحت نتونه حرف دلش رو بزنه و راحت نتونه از اونها مشورت بخاد معلومه که مثل دلارای یا ارسلان عقده ای میشه
اینا تقصیر خانواده است نه دوست نه جامعه و نه فرهنگ
اینا عقب موندگی یه خونواده است که بچه ای رو وارد جامعه میکنن که اون بچه فکر میکنه دیگه از جو خفقان اون سبک زندگی بیرون اومده در صورتی که نمیدونه پا روی تله موش گذاشته

Behrad
Behrad

البته که بخشی از نظرتون درسته
ارسلان اصلا نباید اجازه بده که یه عده هوسباز اما به ظاهر خداترس(که آبروی دین و مذهبم میبرن با این پرستششون) بیاد چشم چرونی کنه و ناموسش اسیر نگاه های غریبه بشه
این مشکل سبک زندگیه وقتی یه نفر تشکیل خانواده میده وظیفه اش کنترل خانواده به بهترین وجه هست
حالا کنترل خانواده دیدگاه های متفاوتی داره یکی کنترل خانواده رو تعصب و غیرت میدونه یکی آزادی و خونسردی
ولی این مقصر خود طرف هست که نتونه به ناموسش حد و مرز جامعه رو توضیح بده
نمونه اش امثال مهسا امینی ها!
آقا جامعه اینجوریه وقتی یک خانواده خیلی راحت نمیتونه با اعضای اون خانواده کنار بیاد معلومه همچین اتفاقی میفته پس مقصر کشور یا حکومت نیست اینجور مسائل میتونه خیلی بهتر و آسونتر در خانواده حل بشه اما نمیشه اونوقت دیگه کار به مرگ و اغتشاش و این برنامه ها نمیرسید. فقط منشا اصلی این موضوع خود خانواده هست
دقیقا عین دلارای
دلارای اگه سهمی در زندگی مجردی داشت اگر سهمی در نظر دادن داشت و اگر کسی به نظرش اهمیت و احترام میگذاشت دلارای دچار همچین خانواده زدگی نمیشد
ب

Elham
Elham
1 سال قبل

به این فکر میکنم که رمان زودتر به آخر میرسه یا عمر من

الای
الای
پاسخ به  Elham
1 سال قبل

🤣

دکتر ماما دلی
دکتر ماما دلی
1 سال قبل

وای چقدر دلم هوس کرد
😋 😋 😋 😋 😋 😋

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط دکتر ماما دلی
ستایش
ستایش
پاسخ به  دکتر ماما دلی
1 سال قبل

منمممممممم

کراش ارسلان
کراش ارسلان
1 سال قبل

 :wpds_cry:  :wpds_cry:  :wpds_cry:  :wpds_cry:  :wpds_cry:  :wpds_cry:  :wpds_cry:  :wpds_cry:  :wpds_cry:  :wpds_cry:  :wpds_cry:  :wpds_cry:  :wpds_cry:  :wpds_cry:  :wpds_cry:  :wpds_cry:  :wpds_cry:  :wpds_shock:  :wpds_shock:  :wpds_shock:  :wpds_shock:  :wpds_shock:  :wpds_shock:  :wpds_shock:  :wpds_shock: 

کراش ارسلان
کراش ارسلان
1 سال قبل

منی ک کله پاچه نمیخورم ویار کردم
ارسلانی ک برام حلیم بخرع پی 🥲 😂
اقاااا ولمان کنید💔

حنانه
حنانه
1 سال قبل

باشه ولی پارت طولانی تر بذار خیلی کمه اینجوری باعث میشه آدم خسته بسه

....
....
1 سال قبل

من نگران دلارای هسم  😐 
اسهال می شی بدبخت 💩 

sana:)
sana:)
پاسخ به  ....
1 سال قبل

ایشالا با همون اسهالش بچشم برینه

عمه ی نویسنده ی رمان دلارای
عمه ی نویسنده ی رمان دلارای
پاسخ به  sana:)
1 سال قبل

چقدر خندیدم از پیامت😂😂😂😂😂😂

fati
fati
1 سال قبل

میمیری زیاد تر کنی پارتو؟

دسته‌ها

43
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x