رمان دونی

 

 

 

 

نوبت آرایشگاه را مادر هاکان برایش گرفته بود

در اصل خود هیچ دخالتی نداشت

 

همه چیز به خواست دیگران بود

 

ساعت ۷ صبح بود و یک ساعت دیگر هاکان به دنبالش می آمد

 

پشت میز نشسته بود و طلا هر چه دستش می آمد را روی میز ردیف می چید

 

– بخور دختر میترسم با این بنیه ای که تو داری خدایی نکرده ضعف کنی اونجا

 

کار خاصی قرار نبود انجام دهد

 

نه موهایش رنگ میشد و نه ابروهایش..

 

اصلاح صورتش را که دیروز انجام داده بود

 

امروز تنها شینیون داشت و کمی آرایش

 

چندان طاقت فرسا نبود که بخواهد زیر دست آرایشگر غش و ضعف رود ..

 

با این حال چیزی از خود دریغ نمیکند

 

روز اخرش بود که در این خانه صبحانه میخورد

 

از فردا جایی دیگر از خواب بیدار میشد

 

خانه ای که نه مستخدم داشت و نه طلایی که با وجود او نخواهد به فکر ناهار شام و صبحانه اش باشد.

 

نصف نانی را بی کم و کاست بر بدن میزند.

 

لیوان چایی اش را در آخر سر میکشد

 

دست روی شکمش میگذارد

 

لبخندی از سر رضایت میزند

 

چند دقیقه ای را در همان حال میماند و با صدای تلفن همراهش اما از حس بیرون آمده و از جا میپرد

 

هاکان بود

 

#پارت_هفتادویک

 

 

از روی صندلی بلند میشود و به هال می رود

 

از داخل کیف افتاده اش روی مبل تلفن همراهش را برمیدارد

 

آیکون سبز رنگ را میزند و جواب میدهد

 

– الو ، سلام ..اومدی؟

 

صدایی از آن سوی خط شنیده نمیشود

 

-هاکان

 

چند ثانیه میگذرد و بالاخره صدای گرفته و خسته او را میشنود

 

– کار برام پیش اومده مانلی نمیتونم بیام دنبالت ، خودت میتونی با آژانس بری؟

 

از شدت بهت و حیرت لب هایش روی هم دوخته شد

 

خودش آرایشگاه میرفت؟

 

آن هم درست روز عروسی اش؟

 

کاری که برای او پیش آمده بود چه بود؟

 

سارا؟

 

قطعا همین بود

 

– با کی حرف میزنی هاکان؟

 

از شنیدن صدای زن پوزخندی روی لبهایش می نشیند

 

درست حدس زده بود

 

سارا بود

 

#پارت_هفتادودو

 

لحظه ای منتظر ادامه‌ مکالمه نماند

 

تماس را قطع کرد و گوشی را روی مبل انداخت

 

نباید عصبانی میشد اما

 

مگر میتوانست؟.

 

امشب شب عروسیش بود و مردی که قرار بود حتی صوری اسمی در شناسنامه اش داشته باشد حاضر نبود به دنبالش بیاید

 

زنگ زده بود

 

آن هم از بغل معشوقه اش ..

 

چطور خجالت نکشیده بود؟

 

درست بود که از همان اول میدانست هاکان کسی را در زندگی اش دارد..

 

خودش هم که عاشق و دلباخته آن مرد نبود

 

فقط توقع این رفتار را نداشت

 

هاکان در این مدتی که میشناخت همیشه جنتلمن بود و خوش قول .

 

اینکه صبح روز عروسی تماس بگیرد و از نیامدنش بگوید و تاکید کند او خود با تاکسی رود دور از انتظار بود

 

بازدمش را محکم از سینه بیرون داد .

 

کیفش را به همراه تلفنش برمیدارد و هنوز قدمی از قدم برنداشته است که باز هم نام هاکان روی صفحه می افتد

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 189

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان یکاگیر

    خلاصه رمان:         ارمغان، تکنسین اتاق عمل که طی یه اتفاق مرموز از یک دختر خانواده دوست و برونگرا، تبدیل به دختر درونگرا که روابط باز با مردها داره، میشه. این بین بیمار تصادفی توی بیمارستان توجه‌اش رو جلب می‌کنه؛ طوری که وقتی اون‌و چند روز بعد کنار خیابون می‌بینه سوارش می‌کنه و استارت آشناییش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سعادت آباد

    خلاصه رمان :         درباره دختری به اسم سوزانه که عاشق پسر عموش رستان میشه و باهاش رابطه برقرار میکنه و ازش حامله میشه. این حس کاملا دو طرفه بوده ولی مشکلاتی اتفاق میوفته که باعث جدایی این ها میشه و رستان سوزان رو ترک میکنه و طی یکماه خبر ازدواجش به سوزان میرسه!و سوزان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان روابط به صورت pdf کامل از صاحبه پور رمضانعلی

      خلاصه رمان:     داستان زندگیِ مادر جوونی به نام کبریاست که با تنها پسرش امید زندگی می‌کنه. اونا به دلیل شرایط بد مالی و اون‌چه بهشون گذشت مجبورن تو محله‌ای نه چندان خوش‌نام زندگی کنن. کبریا به‌خاطر پسرش تو خونه کار می‌کنه و درآمد چندانی نداره. در همین زمان یکی از آشناهاش که کارهاش رو می‌فروخته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بیراه عشق

    خلاصه رمان :       سها دختری خجالتی و منزوی که با وعده و خوشی ازدواج می‌کنه تا بهترین عروس دنیا بشه و فکر می‌کنه شوهرش بهترین انتخابه اما همون شب عروسی تمام آرزو های سهای قصه ما نابود میشه … به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان درجه دو

    خلاصه رمان :       سیما جوان، بازیگر سینما که علی رغم تلاش‌های زیادش برای پیشرفت همچنان یه بازیگر درجه ۲ باقی مونده. ولی ناامید نمی‌شه و به تلاشش ادامه می‌ده تا وقتی که با پیشنهاد عجیب غریبی مواجه می‌شه که می‌تونه آینده‌اش و تغییر بده. در مقابل پسرداییش فرحان، که تو حرفه خودش موفقه و نور

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آدمکش

  خلاصه رمان :   ساینا فتاح، بعد از مرگ‌ مشکوک پدرش و پیدا نشدن مجرم توسط پلیس، به بهانه‌ی خارج درس خوندن از خونه بیرون می‌زنه و تبدیل میشه به یکی از موادفروش‌های لات تهران! دختری که شب‌هاش رو تو خونه تیمی صبح می‌کنه تا بالاخره رد قاتل رو می‌زنه… سورن سلطانی! مرد جوان و بانفوذی که ساینا قصد

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

13 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نام نامدار
نام نامدار
6 ماه قبل

نمیدونم چرا از هر رمانی که خوشم میاد اینطوری میشه بعد میگن امتیاز بدید کامنت بزارید نویسنده روحیه بگیره والا تا اونا روحیه بگیرن روحیه خودم داغون شده

~~~~
~~~~
6 ماه قبل

اینی ک زنگ زد سارا نی؟

نرگس
نرگس
6 ماه قبل

بدبخت مانلی

نازنین
نازنین
6 ماه قبل

تازه این دوسه پارت نویسندست خیلی پارتاش کوتاهه

خواننده رمان
خواننده رمان
6 ماه قبل

مانلی نباید جلو سارا خودشو کوچیک کنه نباید خودش بره ارایشگاه باید به هاکان بگه خودش بیاد دنبالش تا سارا بسوزه

بانو
بانو
6 ماه قبل

وبله اکنون میشود حورای دو با این پارت های کوتاه😬😬😬😬

نرگس
نرگس
6 ماه قبل

آه برای دل مانلی بیچاره

مریم گلی
مریم گلی
6 ماه قبل

این رمان داره مثل رمان حورا چرت میشه،از همین حالا نخونیم بهتره خودمون راحتتریم

Bahareh
Bahareh
6 ماه قبل

خیلی داره پارت‌ها آب میره تا میایی به جای درست و حسابی برسی تموم شده

ماهی
ماهی
6 ماه قبل

خیلی کوتاه داره میشه با گفتن جزئیات اضافه

0_0
0_0
6 ماه قبل

چقد مطلبش طولانی بود دقیق 27 دقه و 40 ثانیه طول کشید بخونمش 😐

خودش اختیار نداشته داخل این ازدواج
طلا براش کلی خوراکی میزاره اخرین صبحونشو تو این خونه میخوره
هاکان زنگ میزنه میگه نمیتونم بیام خودت برو
میفهمه پیش سارا هست و ازش انتظار نداشته تو روز عروسیش

تو چهار خط خلاصه شد و تمااااااممم

رهگذر
رهگذر
پاسخ به  0_0
6 ماه قبل

👍😂

فرشته منصوری
فرشته منصوری
6 ماه قبل

چقد کم

دسته‌ها
13
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x