رمان سکوت تلخ پارت 21 - رمان دونی

 

 

 

نگاه برمیدارد

 

چه زود هم رسیده بود

 

چطور توانسته بود دل از قناری‌اش بکند؟

 

نفس عمیقی میکشد

 

مشکلی با سارا نداشت

 

تنها از آن دختر و رفتارهایش بدش می آمد

 

اگر با او برخوردی نداشت شاید از حرکت هاکان این چنین به او برنمی خورد..

 

البته که هاکان حق نداشت سرکارش بگذارد اما به طور کل دلیل اصلی تمام این حرص و عصبانیتش سارا بود..

 

همون روز در کافه باید سر و ته آن دختر با آن طرز نگاه های مسخره اش را یکی میکرد

 

حالش از سارا بهم میخورد

 

نمی فهمید هاکان چطور از شخصیت او خوشش آمده است؟

 

طوری همه را از بالا نگاه میکرد که انگار مادرش حین زایمان در ارتفاع به سر میبرده است ..

 

اخر دلیل دیگری برای آن همه تکبر پیدا نمیکرد

 

تمام آن هم فیس و افاده بخاطر داشتن هاکان بود؟

 

چه داشت مگر آن مرد؟

 

خوش قد و بالا بود میدانست

 

تحصیلات داشت میدانست

 

آدم حسابی بود میدانست

 

اما ..

 

جوابی برای امایش نبود

 

مهم این بود که او دوستش نداشت

 

#پارت_هفتادوهفت

 

از خانه که فاصله میگیرند تلفنش را روشن میکند

 

نمیتوانست مدتی طولانی خاموشش بگذارد

 

هاکان هم که زنگ نمیزد

 

میرزا هنوز با او کار داشت

 

جاوید تماس میگرفت تا بپرسد هنوز هم نمیخواهد فکر کند؟

 

پشیمان نشده است؟

 

خواهر هاکان ، سوفی زنگ میزد تا مطمئن شود سر ساعت به آرایشگاه رسیده است

 

طلای قشنگش دل نگران میشد که‌ چرا خاموش است.

 

به محض روشن شدن گوشی اش نام هاکان روی صفحه می افتد

 

دستی به چند تار موی بیرون آمده از شالش میکشد و آن ها را پشت گوش هل میدهد

 

قرار نبود این بار هم جواب ندهد

 

آیکون سبز رنگ را لمس میکند

 

و به محض آنکه گوشی را دم گوش میگذارد صدای خشمگین و دو رگه شده از عصبانیت مرد پشت خط را میشنود

 

– تو زبون آدمیزاد نمیفهمی؟

 

#پارت_هفتادوهشت

 

گوشی را میان دست می فشارد و هاکان می غرد

 

– مگه بهت نگفتم صبر کن میام دنبالت؟ پا شدی کدوم گوری رفتی؟

 

– درست صحبت کن

 

صدای بالا رفته اش لرز داشت

 

گریه اش گرفته بود اما کنترلش میکرد

 

سالها تمرین کرده بود که در این مواقع جای آنکه اشکش دربیاید حرفش را بزند

 

– گفتی نمیتونی بیای با آژانس دارم میرم ، دلیلی واسه عصبانیتت نمی بینم وقتی اونی که سر حرفش نمونده تو بودی …

 

نفس های تند و سنگین مرد را از پشت خط شنید

 

– حق نداری سر من داد بزنی ، وقتی نمیتونی از پس کاری بربیای قول و قرار نذار ، من مسخره دست تو نیستم هاکان …

 

لبهایش را بهم فشرد

 

چندثانیه میانشان در سکوت گذشت و سپس این هاکان بود که پرسید

 

-کجایی؟

 

– تو راهم …

 

– بگو بزنه کنار میام دنبالت

 

– نمیخوام ، تا اینجا با هر چی اومدم بقیه اشم با همون میرم ، فعلا

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.5 / 5. شمارش آرا 180

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان بازی های روزگار به صورت pdf کامل از دینا عمر

          خلاصه رمان:   زندگی پستی و بلندی های زیادی دارد گاهی انسان ها چنان به عمق چاه پرتاب می شوند که فکر میکنن با تمام تاریکی و دلتنگی همانجا میمانند ولی نمیدانند که روزی خداوند نوری را به عمق این چاه میتاباند چنان نور زیبا که بر عالوه سیاه چال ،دلت را هم نورانی میکند.

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آفرودیته pdf از زهرا ارجمندنیا

  خلاصه رمان :     داستان در لوکیشن اسپانیاست. عشقی آتشین بین مرد ایرانی تبار و دختری اسپانیایی. آرون نیکزاد، مربی رشته ی تخصصی تیر و کمان، از تیم ملی ایران جدا شده و با مهاجرت به شهر بارسلون، مربی دختری به اسم دیانا می شود… دیانا یک دختر اسپانیایی اصیل است، با شیطنت هایی خاص و البته، کمی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دونه الماس
دانلود رمان دونه الماس به صورت pdf کامل از زیبا سلیمانی

    خلاصه رمان دونه الماس :   اميرعلی پسر غيرتی كه سر ناموسش اصلاً شوخی نداره و پيچكش می افته دست سروش پسره مذهبی كه خيال رها كردن نامزدش رو نداره و اين وسط ياسمن پيچکی كه دلش رفته واسه به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آغوش آتش جلد اول

    خلاصه رمان :     یه پسر مرموزه، کُرده و غیرتی در عین حال شَرو شیطون، آهنگره یه شغل قدیمی و خاص، معلوم نیست چی میخواد، قصدش چیه و میخواد چی کار کنه اما ادعای عاشقی داره، چی تو سرشه؟! یه دختر خبرنگار فضول اومده تا دستشو واسه یه محله رو کنه، اما مدام به بنبست میخوره، چون

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عبور از غبار pdf از نیلا

  خلاصه رمان :           گاهی وقتها اون چیزایی رو ازدست می دیم که همیشه کنارمون بوده وگاهی هم ساده ساده خودمونو درگیر چیزایی میکنیم که اصلا ارزششو ندارن وبودونبودشون توزندگی به چشم نمیان . وچه خوب بودکه قبل از نابودشدنمون توی گرداب زندگی می فهمیدیم که داریم چیاروازدست می دیم و چه چیزایی را بدست

جهت دانلود کلیک کنید
رمان کی گفته من شیطونم

  دانلود رمان کی گفته من شیطونم خلاصه : من دیـوانه ی آن لـــحظه ای هستم که تو دلتنگم شوی و محکم در آغوشم بگیــری … و شیطنت وار ببوسیم و من نگذارم.عشق من با لـجبازی، بیشتر می چسبــد!همون طور که از اسمش معلومه درباره یک دختره خیلی شیطونه که عاشق بسرعموش میشه که استاد یکی از درسای دانشگاشه و…

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
علوی
علوی
7 ماه قبل

این رمان امروز پارت نداره؟؟

نام نامدار
نام نامدار
7 ماه قبل

خیلی خوبه که مانلی بتونه شخصیتش رو حفظ کنه و کم نیاره و به شان خودش ارزش قائل هست

اشک
اشک
7 ماه قبل

افریننن مانللییی

دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x