رمان سکوت تلخ پارت 24 - رمان دونی

 

 

 

 

خون زیر پوستش دوید و هاکان ادامه داد

 

– بخاطر مسخره بازی صبح چیزی بهت نمیگم چون نمیخوام موضوع بیخود کش پیدا کنه ..

 

مکث کوتاهی کرد و ادامه داد

 

– اما لازمه برات تکرار کنم که حوصله مسخره بازی ندارم ، من روی درک و شعور تو حساب کردم مانلی ، تو از شرایط من و حساسیت سارا خبر داری ، وقتی بهت میگم اون لحظه‌نمیتونم بیام دلیلی نداره بزنی به برق و گوشیتو خاموش کنی…

 

نگاهش مات چشمان مرد بود

 

چه گفت او؟

 

زده بود به برق؟

 

به او گفته بود بیشعور؟

 

دهان باز کرد کلامی بگوید اما هاکان اجازه نداد

 

– میدونم چی میخوای بگی ، تو روی قول من حساب کردی …

اره درک میکنم منتظر بودی توقع داشتی…

اما لازمه که وقتی چنین شرایطی پیش میاد منطقت رو به کار بگیری نه احساسات زنانه ات رو

ما جز یه اسم توی شناسنامه رابطه ای با هم نداریم که بخوای چیزی رو جدی بگیری …

 

گر گرفته بود از خشم

 

هاکان چه فکری پیش خود کرده بود؟

 

– تو چه فکری راجع به من کردی؟ که به سارا حسودیم شده؟

 

#پارت_هشتادوشش

 

از عصبانیتش

 

گارد گرفتنش

 

نفس های بلند و عصبی اش

 

نیشخندی رو لبهای هاکان نشست

 

نگاه دوخت به چشمان مانلی و خونسرد جواب داد

 

– از رفتار امروزت برداشت دیگه ای نمیشد کرد…

 

 

تمام وجود مانلی آتش گرفته بود

 

نفس هایش تند شده بود و دستانش از عصبانیت می لرزید

 

– رفتار امروز من بخاطر بیشعوری تو بود نه برداشت احمقانه ای که پیش خودت کردی

من چرا باید حسادت کنم؟

چی تو خودت دیدی؟

 

لب هایش را روی هم فشرد و نگاه بی تفاوت هاکان تغییری نکرد

 

– چون حالا سارا برات له له میزنه و هلاکه خیال کردی واسه بقیه هم اوضاع همینه؟

اگه من امروز ناراحت شدم بخاطر اوج وقاحت تو بود …

 

قدمی سوی هاکان رفت و اینبار با صدای بلند تری ادامه داد

 

– چرا فکر کردی من تنهایی باید جور این مسخره بازی که راه انداختیم رو بکشم؟

تو بغل معشوقه ات بخوابی و من هزار و یک دروغ تحویل بقیه بدم که شوهرم کو؟ چرا صبح روز عروسی نیومده دنبالم؟

 

#پارت_هشتادوهفت

 

هاکان فکر اینجایش را نکرده بود

 

از یاد برده بود چقدر او تحت فشار است

 

از پلیس بازی های میرزا خبر داشت و امروز بخاطر سارا نیامده بود

 

از شب گذشته سارا از آغوشش تکان نخورده بود

 

تا خود صبح اشک ریخته بود

 

به زور توانسته بود آرامش کند

 

سارا برایش مهم بود

 

نمیتوانست حالش را نادیده بگیرد

 

بیش از چهار سال میشد که با هم در رابطه بود

 

بارها خواسته بودند رابطه اشان را جدی کنند

 

اما همیشه حاج کمال اجازه نداده بود

 

آن پیرمرد خودرای از سارا متنفر بود

 

او را دختری بی خانواده و بی بند و بار میدید

 

حتی شخصا هم آن دختر را تهدید کرده بود که اگر باز هم دور و بر نوه اش آفتابی شود بلای به سر خود و خانواده اش می آورد که درس عبرتی شود برای سایرین …

 

به همین دلیل بود که رابطه آنها در طی این مدت بیشتر رنگ و بوی مخفیانه به خود گرفته بود

 

زیر سایه این ازدواج حداقل راحت بودند

 

با شرایطی که حاج کمال داشت

 

سرش را که زمین میگذاشت همه چیز درست میشد

 

شاید بقیه انتظار مقاومت و ماندن پای عشق را از هاکان داشتند اما او

 

اولویت اولش سالها تلاشی بود که برای زندگی اش کرده بود

 

نمیتوانست بنشیند و به چشم ببیند که همه چیزش را ببازد‌…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 168

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان در حسرت آغوش تو pdf از نیلوفر طاووسی

  خلاصه رمان :     داستان درباره ی دختری به نام پانته آ ست که عاشق پسری به نام کیارشه اما داستان از اونجایی شروع میشه که پانته آ متوجه میشه که کیارش به خواهرش پریسا علاقه منده و برای خواستگاری از پریسا پا به خونه ی اونها میذاره اما طی جریاناتی کیارش مجبور میشه که پانته آ رو

جهت دانلود کلیک کنید
رمان خواهر شوهر
رمان خواهر شوهر

  دانلود رمان خواهر شوهر خلاصه : داستان ما راجب دونفره که باتمام قدرتشون سعی دارن دونفر دیگه باهم ازدواج نکنن یه خواهر شوهر بدجنس و یک برادر زن حیله گر و اما دوتاشون درحد مرگ تخس و شیطون این دوتا سعی می کنن خواهر و برادرشون ازدواج نکنن چه آتیشایی که نمی سوزونن و …. به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عشق محال او pdf از شقایق دهقان پور

    خلاصه رمان :         آوا دختری است که برای ازدواج نکردن با پسر عموی خود با او و خانواده خود لجبازی میکند و وارد یک بازی میشود که سرنوشت او را رقم میزند و او با….پایان خوش. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان حبس ابد pdf از دل آرا دشت بهشت و مهسا رمضانی

  خلاصه رمان:     یادگار دختر پونزده ساله و عزیزدردونه‌ی بابا ناخواسته پاش به عمارت عطاخان باز شد اما نه به عنوان عروس. به عنوان خون‌بس… اما سرنوشت جوری به دلش راه اومد که شد عزیز اون خونه. یادگار برای همه دوست شد و دوست بود به جز توحید… همسر شرعی و قانونیش که حالا بعد از ده سال

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هیچ ( جلد اول ) به صورت pdf کامل از مستانه بانو

        خلاصه رمان :   رفتن مرصاد همان و شکستن باورها و قلب ترمه همان. تار و پودش را از هم گسسته می دید. آوارهای تاریک روی سرش سنگینی می کردند. “هیچ” در دست نداشت. هنوز نه پدرش او را بخشیده و نه درسش تمام شده که مستقل شود. نازخاتون چشم از رفتن پسرش گرفت و به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ریکاوری
دانلود رمان ریکاوری به صورت pdf کامل از سامان شکیبا

      خلاصه  رمان ریکاوری :   ‍ شاهو یه مرد کورد غیرتیه، که به جز یه نفر خاص، چشماشو رو بقیه دخترا بسته و فقط اونو میبینه. اما اون دختر قبل از رسمی شدن رابطشون میزنه زیر همه چیز و با برادر شاهو ازدواج میکنه و این اتفاق باعث میشه که اون از همه دخترا متنفر بشه تا

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
10 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
لی لی
لی لی
8 ماه قبل

عجیبه انقد داستان همه رمانا یکسان و تکراری شده کلا تعداد انگشت شمار سناریو وجود داره و هی تکرار میشه
ازدواج اجباری که شکل میگیره و پسره عاشق یه دختر از خودراضی و خیانتکار دیگس که به خاطر خودش نمیخوادش بعد دختره همش پرش میکنه میاد زن اجباریشو آزار میده بعدا عاشق رفتار و منش و قیافه حوریایی زنش میشه دست معشوق سابقش رو میشه و بوس بوس و بچه دار شدن و زندگی شیرین و رویایی و عاشقانه و تمام
همشه هم مرده جذاب و دختر کش دختره خوش قلب و زیبا و معشوقه آرایش زننده و مانتو های بدنما و پول پرست

فرشته منصوری
فرشته منصوری
8 ماه قبل

چرا پارت از آووکادو نمیزارین ؟؟؟؟!!!!!!!!!!

fatemenura
fatemenura
8 ماه قبل

آبشار طلایی پارت گذاری نشد چرا

اشک
اشک
8 ماه قبل

هاکان نباید بخاطر عشقی که به سارا داره با مانلی اینقدر بد رفتار بکنه. مانلی گناهی نکرده سارای بیشور انقدر چس ناله میکنه

علوی
علوی
8 ماه قبل

سلام آبشار طلایی رو هم نذاشتید

Prnya
Prnya
8 ماه قبل

نمی‌دونم چرا یه حسی میگه هاکان بعداً به حرف حاج کمال میرسه و خیلی پشیمون میشه

Bahareh
Bahareh
8 ماه قبل

هاکان بسی شخصیت بیخود و بیشعوری داره

نازنین
نازنین
8 ماه قبل

فاطی جونم خبری ازآووکادو وهامین نیست نمیخوای پارت بذاری؟؟؟

نرگس
نرگس
8 ماه قبل

آخی مانلی

سارا
سارا
8 ماه قبل

چقدر وقیح وبیشعورهاکان واقعا”بیچاره مانلی ،امیدوارم بحرف میرزا برسه وسارا خود واقعیش نشونش بده

دسته‌ها
10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x