رمان سکوت تلخ پارت 36

4.4
(182)

 

 

 

مشغول بالا کشیدن زیپ دامن کتم هستم که در اتاق باز میشود ..

 

برمیگردم سمت هاکان

 

وارد اتاق میشود و همزمان با ورودش صدای مادرش نیز می آید

 

– عروس و داماد خوابن؟

 

هاکان جواب میدهد

 

– الان میایم مامان ..

 

در را می بندد .

 

و با همان بالاتنه برهنه‌اش روبرویم می ایستد

 

اخم بر چهره دارد..

 

وزن اخم و تخمش شاید روی هم دوکیلویی هم بشود.

 

طلب پدرش را از من دارد؟

 

خیر در چشمانم با تن صدایی‌پایین اما پر از خشم میپرسد

 

– تو عقل نداری؟

بدون اینکه به من و سارا بگی چه خبره چرا در خونه رو براشون باز کردی؟ اصلا حالیته تو چه موقعیتی هستیم؟

 

کفرم میگیرد

 

از این همه حق به جانب بودنش

 

– اون لحظه ای که به خودت اجازه دادی به وجود من تو این خونه بی حرمتی کنی و دست دوست دخترتو بگیری بیای اینجا باید فکر الانشو میکردی …

 

تک ابرویی بالا میدهد و من ادامه میدهم

 

– حق نداری دیگه بیاریش اینجا …

 

#پارت_صدوبیست‌وچهار

 

از کش آمدن گوشه لبش

 

و آن‌نگاه پر از تمسخر

 

حس خوبی نمیگیرم

 

– واسه آوردن یا نیاوردنش به خونه‌ام باید از تو اجازه بگیرم؟

 

یک قدم فاصله بینمان را پر میکند

 

– نکنه مسخره بازی دیشب رو جدی گرفتی؟ چون بوسیدمت هوایی شدی ؟ خیال کردی زنمی و میتونی وایسی جلوم زر زر کنی؟

 

داشتم آتش میگرفتم

 

چه خیال کرده بود پیش خود؟

 

با آنکه از حرص داشتم میلرزدیم اما خیره در چشمانش می گویم

 

– من فقط فکر میکردم چون تحصیلات داری در کنارش شعور هم داری ، انقدر آدم بالغی هستی که احترام حضورم تو خونه ات رو نگه داری و دست دوست دخترتو نگیری واسه سکس بیاری اینجا .!

 

میخندد

 

– پس با کردنش مشکل داری ، نکنمش اوکیه؟

 

از وقاحتش خون زیر پوستم می دود

 

میخواهم از کنارش بگذرم که بازویم را میگیرد

 

#پارت_صدوبیست‌وپنج

 

تنم را مقابل خود میکشد

 

از فاصله نزدیک میانمان شوکه نگاهش میکنم

 

میخواهم خودم را عقب کشم که دست دو طرف پهلوهایم سر میدهد .

 

– در رابطه با دیشب حق با توئه ..

 

معذب بودم

 

از برهنه بودن تنه او و این نزدیکی

 

میخواستم تقلا کنم رهایم کند اما اجازه نمیدهد

 

نگاهش به چشمانم نبود

 

دستانش هم داشت در گودی کمرم می خزید

 

– آوردن سارا به اینجا کار درستی نبود…

 

زیپ دامنم که بالا کشیده و نکشیده رهایش کرده بودم را لمس میکند..

 

تنم را جلوتر میکشد

 

از برخورد صورتم با قفسه سینه اش گر میگیرم ، او اما حین بالا کشیدن زیپ دامنم ادامه میدهد

 

– فکر میکردم خوابی …

وگرنه نمیذاشتم سر و صدایی به گوشت برسه…

 

او از دیشب حرف میزد و من اما در آن لحظه چیزی حالی ام نبود…

 

آتش گرفته بودم

گیج بودم و شوکه

 

– درکل دیشب رو نادیده بگیر ..

قرار نیست تکرار بشه …

اومدن سارا رو نمیگم ، اون بخش سر و صدایی که آزارت داده رو منظورمه …

 

زیپ را که بالا میکشد

 

کتم را روی تنم مرتب میکند

 

کمی فاصله میگیرد و به چشمانم زل میزند

 

– این از من …میمونه تو که یاد بگیری دیگه منو با حاج کمال تهدید نکنی …چون دفعه بعد به این سادگی با این مسئله کنار نمیام!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 182

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.5 (4)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.3 (6)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

7 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
‌‌‌‌
‌‌‌‌
24 روز قبل

چقد پسرای خوشگل و پولدار لاشی شدن
اشاره مستقیم نمیکنممممممم

بانو
بانو
25 روز قبل

بیشرف لاشی😤

ستاره
ستاره
25 روز قبل

یعنی این پسر روی هر چی آشغال لاشیه رو سفید کرده

از نظر من حقته مانلی چون عقل نداری همون روز خواستگاری که بهت گفت باید میومدی بیرون و آبروش و میبردی تا اون پدربزرگ احمقت هم بفهمه که عقل کل نیست بعدم میرفتی پیش عموت زندگی میکردی اون زندان پدربزرگت صد هزار بار شرف داشت به این تحقیر و ذلت

Bahareh
Bahareh
25 روز قبل

کاش مانلی به هاکان بگه خفه بابا برو بمیر الاغ.

رهگذر
رهگذر
25 روز قبل

واقعا دارم به شعور هاکان شک میکنم

نام نامدار
نام نامدار
25 روز قبل

چقدر من از این هاکان بدم میاد اه حاله آدم بد میشه با اون اخلاق گَندش

خواننده رمان
خواننده رمان
25 روز قبل

پر رو طلبکارم هست مردک عوضی

دسته‌ها

7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x