رمان شاه خشت پارت 11 - رمان دونی

 

 

 

هرچند که حوصله شکایت و ماجراهای بعدش را نداشتم، صدایشان باید خفه می‌شد.

 

اول درمان و آخر پولی که جلویشان می‌انداختم، خوب این فرقه آدم را می‌شناختم، دریده و‌بی‌ریشه.

 

ساعت از یازده شب گذشته بود و مغزم نیاز به استراحت داشت.

 

دستم به پلکان چوبی رفت که…

 

نور چراغ روشن آشپزخانه توجهم را جلب کرد.

 

از لای در نیمه‌باز نگاهی انداختم.

 

در را باشدت باز کردم و وارد شدم.

 

لقمه را به دهان نبرده، با ترس از جا بلند شد.

 

_ سلام، آقا… ببخشید… من… یعنی… گشنه‌م شد، این‌جا هم اگه بمیری کسی نه آب دستت می‌ده، نه نون. اینه که با اجازه شما، اومدم برای خودم یه چیزی درست کردم… بفرمایید، ناقابله… یعنی مال خودتونه اصلاً… نوش جان کنید.

 

حضورش خارج از اتاق جای تعجب داشت.

 

مطمئنم که دراتاق را قفل کردم!

 

به ظرف مقابلش نگاه کردم، چند سیب‌زمینی پخته، کمی نان.

 

مشکل این دختر چه بود؟ علاقه وافری به سیب‌زمینی داشت!

 

_ به شما گفته شد که توی همون اتاق بمونید.

 

سرش را پایین انداخت.

 

 

_ بله، ببخشید… از گشنگی دلم ضعف می‌رفت.

 

صندلی پایه بلند آشپزخانه را کشیدم و نشستم.

 

_ ظاهراً حال بهتری داری.

 

تقریباً لبش به لبخند باز شد ولی فوراً خودش را کنترل کرد.

 

_ بله.

 

حدس زدم که اخبار به گوشش رسیده.

 

_ خبرها به گوشت رسیده که نیشت بازه.

 

لب پایینش را به زیر دندان برد.

 

_ فرناز بهم گفت چه بلایی سر اون آشغال آوردین.

 

_ خوبه، یادت بمونه که تحمل من نسبت به نافرمانی و سرکشی پایینه.

 

_ چشم.

 

از جایم بلند شدم و به‌سمت در خروجی رفتم.

 

_ یکی از غذاهای داخل یخچال رو گرم کن تا برگردم.

 

بعداز شستن دستم به آشپزخانه برگشتم.

 

ظرف خوراک مرغ و سبزیجات با قاشق و چنگال پشت میز آماده بود.

 

با دیدن من که پشت میز نشستم، کاسه سیب‌زمینی مقابلش را برداشت.

 

_ بشین سرجات، غذات رو بخور.

 

_ چشم.

 

 

 

 

 

دستمال را روی پایم انداختم و با چنگال و چاقو مشغول خوردن غذا شدم.

 

لقمه اول… طعمی افتضاح!

 

انگار منتظر دیدن قیافه من باشد، به صورتم زل زده بود.

 

برعکس من، چنان با ولع می‌خورد که…

 

طرز بد غذا خوردنش حالم را بد می‌کرد.

 

_ برای غذاخوردن از دستت استفاده نکن.

 

بدون توجه به حرفم، یک سیب‌زمینی گرد را با دست برداشت و نمک زد.

 

_ آقا، سیب‌زمینی پخته که دیگه قاشق چنگال نمی‌خواد.

 

هم‌زمان موقع جویدن سیب‌زمینی، از خیارشور دستش هم گاز می‌زد.

 

چند گناه هم‌زمان… غذاخوردن با دست؟ با دهان پر صحبت کردن؟

 

_ با دهن پر صحبت نکن.

 

دستش را جلوی دهان گرفت و «چشم» آرامی گفت.

 

غذا را نصفه رها کردم. پریناز هنوز مشغول بود.

 

صدای خرت‌وخرت خیارشور خوردنش به اعصابم ناخن می‌کشید.

 

دستش را جلوی دهانش گرفت.

 

 

 

 

 

_ آقا، به خدا این خیارشورش فکر کنم نرسیده هنوز، خیلی صدا می‌ده!

 

نگاهم تازه به پارگی گوشه لبش افتاد. کمی ورم کرده بود.

 

از خوردن دست کشید.

 

به بشقاب نیم‌خوردهٔ من نگاهی کرد.

 

_ جمع کنم؟

 

_ بله.

 

زیرلب غر می‌زد و باقی‌ماندهٔ غذایم را دور ریخت.

 

حرکاتش خنده‌دار بودند. رفتارهای دو وجهی …

 

یک روی نترس و حاضرجواب و یک روی عاقل و احتمالاً فرصت‌شناس.

 

_ برگرد اتاق من.

 

بدون گفتن حرفی راه افتاد و من هم با فاصله به دنبالش.

 

وسط اتاق که رسید، گیج‌ومنگ نگاهم می‌کرد.

 

در را پشت‌سرم بستم.

 

_ وقتی رفتم، در اتاق رو قفل کردم.

 

منظورم را گرفت.

 

_ من… یعنی راستش… خب باز کردم دیگه… با سنجاق.

 

_ پریناز، بعضی رفتارها برای من خارج از تحمل هستند، مثل نافرمانی، نادیده گرفتن دستوراتم. حرفم رو می‌فهمی؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 7

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان ربکا pdf از دافنه دوموریه

  خلاصه رمان :       داستان در باب زن جوان خدمتکاری است که با مردی ثروتمند آشنا می‌شود و مرد جوان به اوپیشنهاد ازدواج می‌کند. دختر جوان پس از مدتی زندگی پی می‌برد مرد جوان، همسر زیبای خود را در یک حادثه از دست داده و سیر داستان پرده از این راز بر می‌دارد مشهورترین اقتباس این اثر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان وسوسه های آتش و یخ از فروغ ثقفی

  خلاصه رمان :     ارسلان انتظام بعد از خودکشی مادرش، به خاطر تجاوز عمویش، بعد از پانزده سال برمی‌گردد وبا یادآوری خاطرات کودکیش تلاش می‌کند از عمویش انتقام بگیرد و گمان می کند با وجود دختر عمویش ضربه مهلکی میتواند به عمویش وارد کند…   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان لانه‌ ویرانی جلد دوم pdf از بهار گل

  خلاصه رمان :         گلبرگ کهکشان دختر منزوی و گوشه گیری که سالها بابت انتقام تیمور آریایی به دور از اجتماع و به‌طور مخفی بزرگ شده. با شروع مشکلات خانوادگی و به‌قتل رسیدن پدرش مجبور می‌شود طبق وصیت پدرش با هویت جدیدی وارد عمارت آریایی‌ها شود و بین خانواده‌ای قرار بگیرد که نابودی تنها بازمانده کهکشان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان اوژن pdf از مهدیه شکری

    خلاصه رمان :       فرحان‌عاصف بعد از تصادفی مشکوک خودخواسته ویلچرنشین می‌شه و روح خودش رو به همراه جسمش به زنجیر می‌کشه. داستان از اونجایی تغییر می‌کنه که وقتی زندگی فرحان به انتقام گره می‌خوره‌ به طور اتفاقی یه دخترسرکش وارد زندگی اون میشه! جلوه‌ی‌ بهار یه دختر خاصه… یه آقازاده‌ی فراری و عصیانگر که دزدکی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دلیار
دانلود رمان دلیار به صورت pdf کامل از mahsoo

      خلاصه رمان دلیار :   دلیار دختری که پدرش را از دست داده مدتی پیش عموش که پسری را به فرزندی قبول کرده زندگی می کنه پسری زورگو وشکاک ..حالا بین این دو نفر اتفاقاتی میوفته که باعث…   پایان خوش   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نذار دنیا رو دیونه کنم pdf از رویا رستمی

  خلاصه رمان:     ازدختری بنویسم که تنش زیر رگبار نفرت مردیه که گذشتشو این دختر دزدید.دختریکه کلفت خونه ی مردی شدکه تا دیروز جرات نداشت حتی تندی کنه….روزگار تلخ می چرخه اما هنوز یه چیزایی هست….چیزایی که قراره گرفتار کنه دختریرو که از زور کتک مردی سرد و مغرور لال شد…پایان خوش…قشنگه شخصیتای داستان:پانیذ۱۷ ساله: دختری آروم که

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x